حامد بزن، حامد اکثریت آنهایی که در فضای مجازی فعالاند، حتما با این جمله و گزارش معروف رادیو داماش در بازی پر از هیجان داماش و نفت امیدیه آشنایی دارند. برای بخشی از مردم ایران که با گزارشهای بیروح صدا و سیمای ایران فوتبال میبینند و چندان به گزارشهای هواداری و محلی آشنایی ندارند، گزارش آن بازی به سوژه طنز تبدیل شد، اما نه برای هواداران داماش و نه برای حامد اکبری پور آن روز اصلا موضوعی خنده دار وجود نداشت! در همان بازی بود که هافبک راست داماشیها که روی آن حساب خاصی باز کرده بودند، دچار مصدومیتی طولانی مدت شد
با میزبانی رستوران سنتی قارون رشت، پذیرای حامد اکبری پور هافبک کنار داماشیها بودیم و او در گفتگوی اختصاصی با وارش اسپرت تارنمای هواداران داماش گیلان از ناگفتهها گفت! او برای نخستین بار در رسانهها، از ماجرای محرومیتش به خاطر بحث دوپینگ غیرعمد، که وی را تا تصمیم به خداحافظی از فوتبال پیش برد پرده برداشت!
: از بازی دو فصل پیش با نفت امیدیه شروع کنیم. توپهایی که گل نمیشد و موقعیتهایی که یکی پس از دیگری به هدر میرفت و بعدها کلیپ معروفی که از آن بازی و گزارش معروفش در همه جا منتشر شد. چه واکنشهایی بعد از این مسابقه و آن کلیپ دریافت کردی؟
موضوع اول اینکه در همان بازی پایم شکست و سه روز بعد عمل کردم. بعد از حدود دو ماه کلیپ معروف آن بازی منتشر شد و برای همه خنده دار بود به جز من. با این حال همه آن کلیپ را برایم میفرستادند. من هم با خودم میگفتم من به این شدت مصدوم شدهام ولی مردم میخندند. ولی به هر حال خیلی آن کلیپ معروف شد. این قضیهای است که در ایران زیاد جا نیفتاده است. چون خیلی از تیمهای خارجی، گزارشگران شخصی خودشان را دارند.
: اشاره کردی که در آن بازی مصدوم شدی. در مورد این مصدومیت طولانی برایمان بگو.
دقیقا در آخرین صحنه مربوط به حامد بزن، کشکک زانویم از وسط شکست. بعد آن قسمت را عمل کردم. باید از آقایان حاجی پور و طباطبایی تشکر کنم که خیلی پیگیر وضعیتم بودند. دقیقا سه روز بعد از شکستگی، عمل کردم. چون آقای طباطبایی آشنا داشت و آقای حاجی پور هم منابع مالیاش را تامین کرد. یک عمل هم حدود یک سال و نیم بعد از آن در رشت انجام دادم. بعد که قضیه محرومیتم پیش آمد. کل این پروسه تا چهار ماه پیش به طول انجامید. اوضاع خوبی نداشتم. چون بهترین سالهای عمرم بود و میتوانستم کلی پیشرفت کنم.
: تا به امروز برای دوری از جنجال و در جهت رفع محرومیتی که دچارش شدی به آن پرداخته نشد. حالا که همه چیز تمام شد، کمی بیشتر برای خوانندگان وارش اسپرت توضیح بده.
دارویی از داروخانه به اسم لیپوسیکس که یک چربی سوز است، تهیه کرده بودم. هر جا هم که این دارو را نشان دادم، گفتند مشکلی ندارد. اما مدتی بعد با من تماس گرفتند و خبر محرومیتم را دادند! پیگیر شدم و دارو را به مسئولین امر نشان دادم، اما از بخت بد من وقتی دارو را آزمایش کردند، مشخص شد که به دلیل ناخالصی موجود، حتی استفاده مداوم از آن میتوانست منجر به ایست قلبی یا آسم شود. ابتدا حکم به چهار سال محرومیتم دادند. اما من مدارک مختلف بردم که ثابت کنم بیتقصیر هستم و پس از یک سال، سرانجام محرومیتم را بخشیدند.
: قبل مصرف دارو با پزشک تیم مشورت نکردی؟
اتفاقا با او در میان گذاشتم و او هم وقتی نام دارو را دید، گفت مشکلی ندارد. طبیعتا او هم مثل من خبر نداشت که دارو قرار است تقلبی باشد.
: گویا یکی دیگر از بازیکنان آن زمان تیم هم از همین دارو استفاده میکرد.
بله و اتفاقا او برای من تهیه کرد تا شاید با مصرف این دارو در دور دوم مسابقات، سرحالتر باشیم. به هر حال اتفاقی است که رخ داده است.
: چه مدت هست که با تیم تمرین میکنی؟ به آمادگی کامل رسیدهای؟
به نظر خودم به آمادگی صد درصد رسیدهام. فقط نیاز دارم خودم را به شرایط تیم برسانم و باید در بازیهای رسمی شرکت کنم. از نظر خودم آمادهام و هر چه لازم بود انجام دادهام. حالا این دیگر به نظر آقای فراهانی بستگی دارد که چه زمانی به من بازی بدهد.
: به نظر هنوز کمی در مورد تو احتیاط میشود.
بله حق دارند. من خیلی وقت است که نبودهام. در حالی که او با بازیکنان از اول فصل کار کرده بود. امیدوارم در نیم فصل دوم شرایط به گونهای باشد که به همه بازیکنان آماده بازی برسد.
: حتی به خاطر این مصدومیت و البته محرومیت طولانی مدت تصمیم به خداحافظی از فوتبال هم گرفتی.
اگر محرومیتم چهار ساله باقی میماند عملا فوتبالم تمام میشد. چون دیگر فرصتی برای برگشتن نداشتم. برای من همه چیز تمام شده به نظر میآمد. البته آقای حاجی پور هم خیلی پیگیر وضعیتم بود. شاید بتوانم بگویم معجزه شد که توانستم برگردم. خدا نکند کار آدم به جایی گیر کند. میدانستند من بیتقصیرم، اما وضعیتم را روشن نمیکردند. یک بازیکن دیگر را با شرایط مشابه، سه ماهه بخشیدند.
مصدومیت شاید شش ماهه برطرف میشد، اما محرومیتم چهار ساله بود. عملا فوتبالم تمام شده بود. حتی سر کار رفته بودم و در اسنپ کار میکردم. اما وقتی فهمیدم میتوانم برگردم کارهای زیادی باید انجام میدادم. باید از زیر صفر شروع میکردم. همچنان پایم درد میکرد اما چون قرار بود برگردم، اقداماتم را شروع کردم. اول به خودم قول دادم یک ماهه برگردم. از یک ماه گذشت، باز هم ادامه دادم. نوبت تمرینیام را بیشتر کردم. با این حال بازی نکردن آزارم میداد. اما حالا میفهمم سیامک فراهانی بهتر از من میدانست. چون حالا زمانی است که کل بازیکنان کنار یکدیگر جمع شدهاند. دیگر به فکر غیبت حدودا دو سالهام نیستم. بلکه به این فکر هستم که حالا که همه هستند، هر که بهتر است بازی کند.
: با توجه به عملکردی که در گذشته داشتی، انتظارات هواداران از تو بالا است. آیا فکر میکنی بتوانی در سطح همان حامد اکبری پور سابق ظاهر شوی؟
آنقدر انگیزه دارم که فکر میکنم حتی بهتر شوم. شاید آقای فراهانی برای همین فعلا به من بازی نداده است. وقتی در بازی با ماشین سازی همراه تیم بودم، به من گفت: موقعی به تو بازی میدهم که در اندازه اسمت ظاهر شوی. خیلی بیتاب بازی کردن بودم. اما حالا که فکر میکنم، میبینم همان بهتر که بازی نکردم. چرا که کمی درد داشتم. اما در بازی دوستانه با پاس رشت، برای اولین بار بعد از مدتها بدون درد بازی کردم.
: آیا با رفع این مصدومیت، نیاز است که فعلا با احتیاط بازی کنی؟
تا قبل از بازی با پاس خودم هم نمیدانستم. پاسیها هم خیلی سفت و سخت بازی میکردند. در ابتدا فکر میکردم شاید هنگام بازی کردن بترسم. اما بعد مطمئن شدم که کاملا آمادهام و دیگر هیچ نگرانی بابت مصدومیت قبلیام ندارم.
: حالا واقعا چرا در بازی با نفت امیدیه، حامد نمیزد؟
آقا اگر دقت کرده باشید، من واقعا حتی یک موقعیت هم نداشتم. در همان موقعیتی که گزارشگر میگفت حامد بزن، توپ را به حسن رمضانی پاس دادم که او دروازه خالی را به بیرون زد. یک موقعیت دیگر هم توپم به حسن رسید که او توپ را به تیر دروازه زد.
: قبول داری آن بازی واقعا عجیب بود؟ تیم آن موقع به لحاظ هجومی علی الخصوص در خانه خیلی خوب بود. گرچه در دفاع زیاد تعریفی نداشت.
اتفاقا آن فصل مثل آن بازی برای ما زیاد پیش آمد. مثل بازی با شهرداری کاشان. خیلی عجیب بود.
: دلیل این قضیه چه بود؟ استرس بازیکنان بود؟ خیلیها اعتقاد داشتند که اگر داماش آنقدر موقعیت از دست نمیداد، همان فصل اول لیگ دو صعود میکرد.
نه استرس نبود. ما اصلا نمیتوانستیم با کاشانیها بازی کنیم. چهار بار بازی کردیم، دو بار باختیم و دو بار مساوی کردیم. یک مهاجم هم داشتند که کل فصل زیاد گل نمیزد و به ما میرسید، مرتب گلزنی میکرد.
: حتی وقتی در آن بازی مصدوم شدی، قصد داشتی به هر شکل به زمین برگردی
بله و لنگان لنگان به زمین برگشتم. اما بعد از دقایقی دیدم که نمیتوانم ادامه دهم و به زمین افتادم.
: در برههای که از میادین دور بودی، باشگاه و هواداران چقدر پیگیر وضعیتت بودند؟
باشگاه که همواره پیگیر وضعیتم بود. هواداران هم واقعا دمشان گرم. یک سری که همیشه با من در ارتباط بودند و وضعیتم را جویا میشدند. عدهای دیگر هم در شبکههای مجازی و زیر پستهای وارش اسپرت از من یاد میکردند. واقعا دلگرم کننده بود.
: به نظرت چرا بین رشتیها محبوب شدی و اینقدر پیگیرت هستند؟ با اینکه یک سال بیشتر اینجا بازی نکردی و آقای گل هم نبودی. شاید به خاطر نوع رفتنم باشد. چون در اوج آمادگی به یکباره شدیدا مصدوم شدم و بعد آن قضیه محرومیت پیش آمد.
: چنین هوادارانی را در جای دیگری تجربه کرده بودی؟
واقعا نه. با اینکه شیرین فراز در سالهای ابتدایی گاهی هفت هشت هزار نفر تماشاگر داشت، اما همانها اگر مرا در بیرون استادیوم میدیدند، نمیشناختند. اتکا هم تماشاگران خوبی داشت. اما هیچ جا مثل داماش نبود. اینگونه هوادار عاشق نداشت که برای دیدن بازیهای تیمش به جاهای دور دست برود و حتی فحش بخورد و درگیر شود. حتی مثلا وقتی پرسپولیس و استقلال در یک شهر دیگر بازی دارد، مردم همان شهر به هواداری از آنها میپردازد و به ندرت کسی از تهران میرود. اینجا مردم از رشت به شهرهای مختلف میروند. همینها را میبینم که دوست دارم هر چه زودتر برگردم و بازی کنم تا شاید به نوعی کارهایشان را جبران کنم. وقتی آن سال صعود نکردیم، خیلی از دست خودم ناراحت بودم که چطور نتوانستم تیم را بالا ببرم.
: به نظر شرایط روحی و روانی روی تو تاثیر زیادی دارد. میگویند هادی طباطبایی هم مربی بود که خیلی از لحاظ روحی و روانی روی بازیکنان کار میکرد. چنین چیزی صحت دارد؟
هادی طباطبایی آدم خیلی عجیب و باحالی بود. در ابتدا فکر میکردم با توجه به اسم و رسمش، رفتار مغرورانهای داشته باشد، اما معلوم شد که خیلی خاکیتر از این حرف هاست. همیشه با بازیکنان حرف میزد و خیلی با معرفت بود. واقعا به نظرم حقش بود اینجا نتایج خیلی بهتری بگیرد. صد درصد ما بازیکنان هم مقصریم. اما همانطور که گفتم سال عجیبی بود. توپهایمان گل نمیشد. پنالتیهایمان گرفته نمیشد و کلا بدشانس بودیم.
: قبول داری یکی از دلایل عدم صعود تیم در آن سال این بود که به رقم جذب بازیکنان خوب، ناهماهنگی در پستهای مختلف و بازیکنان وجود داشت و ترکیب تیم پازل خوبی را تشکیل نمیداد؟
بازیکنانی که جذب شده بودند، به لحاظ آماری بازیکنان خوبی بودند. با این حال تیم در نیم فصل اول فاجعه بود. نمیتوان گفت مقصر کیست. حتی آقای رامیز هم کلی زحمت کشید. اما بعضی بازیکنان در حد خودشان نبودند، عملکرد سال قبلشان را نداشتند و قصد نداشتند فعل خواستن را صرف کنند. شاید حتی خودم هم در حد و اندازههایم ظاهر نشده بودم. نیم فصلی فاجعه بار داشتم و فقط سه پاس گل دادم. وقتی در سطح لیگ دو نتوانی عملکرد خوبی داشته باشی، باید از خودت شرمنده باشی و من هم قصد داشتم در نیم فصل همان سال تیم را ترک کنم. در آستانه رفتن به بادران بودم که یک شماره ناشناس با من تماس گرفت. وقتی تلفن را برداشتم گفت: حالا تو برای من آدم شدی سر تمرین نمیآیی؟! فهمیدم آقا هادی است و استرس تمام وجودم را فرا گرفت. گفتم آقا هادی من بدرد تیم نمیخورم. هواداران ناراحتند. گفت: تو جرات داری سر تمرین نیا! من هم در نهایت سر تمرین رفتم و تا یک هفته مرا بیچاره کرد و فقط باید دور زمین میدویدم.
: درست است. قبل از آنکه بدرخشی چند اشتباه و بدشانسی داشتی که باعث شده بود که رویت زوم شود.
بله یک بار در بازی با بادران نوین یک لحظه چرخیدم و توپ به دستم خورد و داور همان صحنه را پنالتی گرفت. یک بار هم در جویبار در دقایق پایانی وقتی توپ داشت وارد دروازه میشد، با دست توپ را بیرون کشیدم و میثم محبوب در گزارش زنده کانال باشگاه نوشت حامد اکبری پور باز هم پنالتی داد. همینها باعث شد که همه هواداران از دستم ناراضی باشند. دیدم شرایط خیلی دارد بد پیش میرود و قصد نداشتم به تیم برگردم. البته یکی از دلایل این واکنشها هم این بود که بازی دیده نمیشد و مردم بر اساس گزارش، عملکرد بازیکنان را قضاوت میکردند.
برسیم به امسال. به نظرت تیم امسال میتواند به لیگ یک صعود کند؟
به نظرم تیم امسال به قدری با هم یکدل هستند که حتی وقتی بعضی بازیها به دلیل مصدومیتها کلا با سیزده بازیکن حاضر میشوند، باز هم بازی را میبرند و خیلی شیک و مجلسی برمی گردند. تیم واقعا قوی است. تقریبا چنین تیمی را در سال اول داشتیم. با این تفاوت که مشکل دروازه بان نداریم، دفاعهای خوب و ذخیرههای خوب در هر پست داریم. اگر اتفاق عجیبی نیفتد و مصدومان بیشتر نشوند، این تیم باید صعود کند. اما با این حال آرش محتشمی به هیچ وجه مقصر مصدومیتها نیست. من که خیلی ممنون او هستم. همیشه در برابر غر زدنهای من صبور بود.
: به نظر میرسد باشگاه هم تو را دوست دارد. چرا که چند بازی تو را به عنوان توریست به بازیهای خارج از خانه برد تا در شرایط اردو قرار بگیری. چقدر این کار روی شرایطت تاثیر گذاشت؟
خب اگر میماندم فقط باید وزنه میزدم. اما آقای حاجی پور هزینه میکرد و مرا به دیدارهای خارج از خانه میبرد و من با تیم تمرین میکردم و این گونه در کارم جلو میافتادم و به برگشتن نزدیکتر میشدم. حالا به نظرم از لحاظ آمادگی مثل سایر بازیکنان هستم.
: بهترین خاطرهات از دوران حضورت در داماش چیست؟
بازی مقابل شهید کریمی جویبار در رشت که بازی مرگ و زندگی برای صعود بود. سه گل زدیم و یک گل خوردیم و دوباره هر چه میزدیم به در بسته میخورد. بعد بازی همه ناراحت بودیم و من وسط زمین نشسته بودم که به یکباره دیدیم هواداران روی سکو خوشحالی میکنند. فهمیدیم که بازی همزمان مساوی شده و ما به مرحله بعد صعود کردیم. بعد که امین متوسل زاده برف بازی با هواداران را شروع کرد و ادامه ماجرا.
: قبل از آمدن به داماش چه شناختی از فوتبال رشت داشتی؟ چه چیزی از فوتبال رشت در ذهنت باقی مانده بود؟
به لحاظ شناخت وبازی با داماش که اگر بگویم شاید مردم خوششان نیاید، ولی در فصل ۸۸/۸۹ با تیم شیرین فراز، داماش را رفت و برگشت شکست دادیم و سال بعدش نیز سپیدرود را شکست دادیم و سپیدرود به دسته دو سقوط کرد.
اما چیزی که در ذهنم باقی مانده بود، فینال جام حذفی بود که پگاه در مقابل استقلال قرار گرفت. بعدها هم با آقای عابدینی صحبتی داشتیم که من به داماش دورود بروم. اما این انتقال میسر نشد.
: به نظرت داماش امسال هم میتواند به فینال جام حذفی برسد؟
صد درصد. به نظرم این سایپا است که باید بترسد. چون قرار است در مقابل هواداران ما بازی کند و به نظرم همین حالا هم ترسیدهاند. به هر حال در جام حذفی هر اتفاقی ممکن است. اما ما تا این مرحله بالا نیامدیم که به تیم دیگری باج بدهیم که صعود کند. ما همه جوره آمادهایم و باید هر طور که شده این بازی را ببریم. شاید در ابتدا این جام زیاد برایمان جدی نبود و خودم ترجیح میدادم زودتر حذف شویم. اما تا نیمه نهایی آمدیم و حالا قضیه جدی شده است و مطمئنا شل نخواهیم گرفت.
: به گلزنی در این بازی فکر میکنی؟
به گلزنی در تمام بازیها فکر میکنم. حتی در بازیهای دوستانه. به اندازه این یک سال و نیمی که نبودم باید گل بزنم.
: آیا همانطور که از لحاظ جسمی آماده شدی، به لحاظ روحی هم به شرایط آرمانی رسیدهای یا هنوز نیاز به کمک هواداران داری؟
به کمک هواداران که همیشه نیاز دارم. مربیها هم خیلی به من لطف کردند. وقتی به تیم برگشتم یک بازیکن مصدوم با اضافه وزن و روحیه خراب بودم و به معنای واقعی فاجعه بودم. از آرش محتشمی خیلی متشکرم. خیلی برایم زحمت کشید. سایر مربیان، کادر پزشکی، آقای چاوشی که همیشه بعد تمرین با من کار میکرد و واقعا دمش گرم. آقای فراهانی که واقعا میتوانست مرا همراه تیم به سفرهای خارج از خانه نبرد. خیلی برایم زحمت کشیدند و واقعا نمیدانم چه بگویم. اما همه این اتفاقات در کنار هم حال من را بهتر کند.
: تو خودت به نوعی اصلیت رشتی هم داری. زندگی در رشت را چگونه میبینی؟ چه تفاوتی با شهرهای دیگر دارد؟
خیلی باران میبارد! شهر شلوغی است و مردم باحالی دارد. سبک زندگیشان سنتی است و سعی کردهاند زیاد عوض نشوند. به خصوص در زمینه غذاهایشان.
: یک نکتهای که در مورد تو وجود دارد این است که هم گل میزنی و هم خوب پاس گل میدهی.
همیشه مربیانم به من میگفتند پاس گل هم برای ما به اندازه گل ارزش دارد و من هم همیشه منفعت تیم برایم مهمتر بوده است. هر جا هم بازی کردم سعی کردم بازیکن مفیدی باشم. اگر ببازی و گل بزنی، هیچ چیز عایدت نمیشود. اما اگر ببری و پاس گل بدهی قضیه فرق میکند. پاداش، افتخار و صعود کردن. اگر صد گل بزنی و تیمت برنده نشود یا صعود نکند چه فایدهای دارد؟ برای همین به نظرم مفید بودن مهم است. مسلما اگر موقعیت مناسب باشد خودم گل میزنم، اما اگر بازیکن دیگری موقعیت بهتری داشته باشد به او پاس میدهم. از این لحاظ پاس گل دادن لذت بخشتر هم هست. حتی میتوان سر بازیکن منت هم گذاشت (می خندد).
: در این مدت حتما به این قضیه پی بردهای که فضای هواداری و تیفوسیهای داماش با تیمهای دیگر متفاوت است. این تفاوت را در چه میبینی و چقدر وارش اسپرت را در فضای هواداری تاثیرگذار میبینی؟
هواداران تیمشان را خیلی دوست دارند. خودم باشم هیچ وقت دوازده سیزده ساعت یا بیشتر در اتوبوس نمینشینم تا بروم بازی تیمی را ببینم. این هواداری نیست بلکه عشق است. به نظرم حتی تیمشان را از خودشان بیشتر دوست دارند. به خاطر همین همیشه خودم را سرباز داماش میدانم. داماش را خیلی دوست دارم و میخواهم در این تیم بمانم.
وارش اسپرت هم نخستین رسانه داماشی بود که با آن آشنا شدم و با آن مصاحبه کردم و از همان زمان بیشتر اخبار را از همین سایت پیگیر هستم. بعدها سایت باشگاه و پیج تیفوسیها را پیدا کردم. حتی اگر یادتان باشد سایت باشگاه هم چند هفته بعد از شروع مسابقات در آن فصل شروع به کار کرد. بر خلاف رسانههای اکثر تیمها، وارش اسپرت رسانه قوی است که حتی زیر نظر باشگاه هم نیست و مستقلا فعالیت میکند.
: حرف پایانی
از همه هواداران ممنونم. ممنونم از همه کسانی که در این یک سال و نیم که واقعا برایم غیرقابل تحمل شده بودم، تحملم کردند. از هادی طباطبایی ممنونم و همچنین آقای حاجی پور که هیچ وقت ما را تنها نگذاشت. از کادر فنی که خیلی به من کمک کردند. آرش محتشمی عزیز و همچنین بازیکنان، چه آنهایی که از قبل میشناختم و چه بازیکنان جدید که طوری با من برخورد میکردند که انگار از قبل آنها را میشناختم. گویی که انگار وقتی در کنار آنها بودم مصدوم شدم. سایت شما و هواداران که همواره پیگیر من بودید و حتی با بعضی از این هواداران رفیق شدم. انشاالله که بتوانم جبران کنم.
مصاحبه: مهرداد ثابت مازیار اصغرزاده علی رهبر
عکس ها: مبین جعفرپور
منبع:
وارش اسپرت تارنمای هواداران داماش گیلان
حامد اکبری پور: آنقدر انگیزه دارم که فکر می کنم بهتر از قبل شوم / به خاطر محرومیت می خواستم از فوتبال خداحافظی کنم
توسط |۱۳۹۸/۶/۲۳ ،۲۰:۴۸:۱۲ +۰۰:۰۰دی ۱ام, ۱۳۹۷|دستهبندی: دستهبندی نشده|برچسبها: damash, damash-fan-site, damash-fans, اکبری-پور, بازی-داماش-و-نفت-امیدیه, بازیکن-داماش, باشگاه-داماش, حامد-اکبری-پور, داماش, داماش-رشت, داماش-گیلان, داماش-گیلانیان, رشت, سایت-داماش, کافه-رستوران-قارون, گزارش-رادیو-داماش, لیگ-دو, هافبک-داماش, هواداران-داماش, وارش-اسپرت|بدون دیدگاه
ثبت ديدگاه