اعضای محترم شورای اسلامی شهر رشت
از اینکه وقت خود را صرف خواندن این دلنوشته می کنید سپاسگزاریم، از اینکه می توانیم هنوز امید به بودن و باور شدن داشته باشیم سپاسگزاریم…
خانم ها، آقایان
سخت است با چشمان گریان ببینید پرپر شدن آنچه که عاشقش هستید، فریاد یاری سر دهید و انعکاس صدای خسته خود در حصار سکوها، تنها یاریگری باشد که می بینید… تلخ است باور به اینکه فریاد کنید و فریادرسی نباشد. تلخ است که به شما تلقین کنند که دوستت ندارند، حتی در شهرتان…
ما هواداران داماش گیلان، مدتهاست در چنین برزخی گرفتاریم؛ مدتهاست ذره ذره آب شدن تیم شهر و استانمان را می بینیم. دستمان جز فریاد کردن از همه جا کوتاه و داغ سیلی ها از غریبه و آشنا بر صورتمان است.
انگار ما از سرزمینی دیگر از پشت کوهای البرز یا آنسوی دریای کاسپین آمده ایم، انگار نه انگار که ما از همین شهر و همین خاکیم. همینجا کنار شما، وقتی هر روز از پیاده رو عبور می کنید، یکی از آن عابران، ما هستیم، وقتی پشت چراغ قرمز می ایستید ما با پای پیاده از رو به رویتان عبور می کنیم؛ ما فرزندان شما از این آب و خاکیم، از کوچه های خاکی باران گرفته…
ما اینجا زاده شدیم، اینجا بزرگ شدیم و تنها گناهمان حک شدن جمله ی " دنیا فقط رشت " در قلبمان است . اگر این جرم است، ما مجرمیم!
ما همان هزاران نفری هستیم که با همه بد و خوبمان، ورزشگاه پیر شهر را از جمعیت لبریز می کردیم و نام داماش گیلان را فریاد می زدیم. با پیروزی هایش می خندیدیم و با شکست هایش اشک می ریختیم، ما همان هوادارانی هستیم که محروم از تماشای تیم محبوبش، ساعتها در پشت درهای بسته در زیر بارش باران ایستادیم تا صدایمان را بگوش پسران شهر باران برسانیم تا فکر نکنند که در شهر خود تنهایند… که کسانی در پشت درهای بسته به عشق این تیم، به عشق این شهر، به عشق گیلان نامشان را فریاد می کنند…
حالا مدتهاست همان هواداران، تنها نجات داماش مظلومشان را می خواهند اما هیچ کس، هیچ صدایی نیست تا حداقل بگوید شما تنها نیستید!
خانم ها و آقایان
اعضای شورانشین شهرباران،استمداد امروز ما ، درخواست یاری طلبی چهار ساله است که امروز نزد شما پناه آوردیم ، نزد اعضای برآمده از خودمان …
شاید اینک تنها راه نجات داماش مظلوم ما در یک تصمیم نهفته باشد، تصمیمی که بر عهده شما است تا یک بار برای همیشه این هویت خسته به آغوش شهری که از آن زاده شده بازگردد… که ما از غریبه ها زخم ها خورده ایم…
غریبه ها به ما خندیدند ،
غریبه ها احساس ما را به بازی گرفتند ،
غریبه ها به ما در شهری که درآن زاده شدیم، سیلی زدند،
غریبه ها به ما گفتند هیچ کس شما را حتی در شهر خودتان دوست ندارد… شما به ما، فقط به ما ثابت کنید هستند کسانی که برای اشکهای ما ارزش قائل هستند و هستند هنوز کسانی که ما را دوست دارند…
"هواداران داماش گیلان"
نامه سرگشاده، هواداران داماش گیلان، وارش اسپرت، دیار وارش، سایت هواداران داماش، damash،
ثبت ديدگاه