در اکثر خاطرات خوش داماش و پگاه برای فوتبال دوستان رشتی، نقش تاثیرگذار گلزن اسطوره ای فوتبال رشت دیده می شود. کمتر تیمی در ایران پیدا می شود که زهر گلزنی مهاجم زهردار رشتی ها را نچشیده باشد. یک سالی است که چاوشی از فوتبال دور شده و پیگیری کلاس های مربیگری است.
برای تجدید خاطرات و ادامه سلسله مصاحبه های وارش اسپرت با پیشکسوتان فوتبال رشت به سراغ افشین چاوشی رفتیم که در ادامه می توانید مصاحبه تفصیلی و خواندنی وارش اسپرت – تارنمای هواداران داماش گیلان با مهاجم اسبق داماش را بخوانید…
*بی سر و صدا از فوتبال خداحافظی کردی؟ دلت برای بازی کردن، گل زدن، استادیوم، هواداران و هم تیمی هایت تنگ نشده؟
دلم که خیلی تنگ شده اما مصدومیت ها باعث شد نتوانم به بازی کردن ادامه بدهم. خیلی دوست داشتم ادامه بدهم و می خواستم با پیراهن داماش از فوتبال خداحافظی کنم.
حتی این فصل که برخی از بازی های داماش را به استادیوم آمدم، احساس می کردم همچنان عضوی از تیم هستم و از بالای جایگاه، حرص و جوش می خوردم. داماش را خیلی دوست دارم و هوادارانش را هم خیلی دوست دارم. هیچ وقت از یاد نمی برم که وقتی رباط صلیبی ام را عمل کرده بودم و با عصا به کنار زمین آمده بودم، کل استادیوم بلند شدند و مرا تشویق کردند. این از خاطراتی است که هرگز فراموش نخواهم کرد. متاسفانه باید قبول کرد که فوتبال هر کس یک مقطعی دارد و باید روزی خداحافظی کرد. ولی مطمئنم اگر مصدوم نمیشدم، همچنان می توانستم بازی کنم. چون واقعا دوست دارم به تیم شهرم کمک کنم.
*در فصل گذشته یک بار سرزده به تمرین داماش آمدی که این اتفاقی خاص در فوتبال رشت بود. چون متاسفانه به نظر می رسد که در فوتبال رشت، اکثرا تا سمتی در تیم نداشته باشند، به تمرین تیم ها نمی آیند. چه شد که به تمرین داماش رفتی و رفتار بازیکنان و مربی چگونه بود؟
واقعا باید از آقای طباطبایی تشکر کنم که به گرمی از من استقبال و من را به بازیکنان معرفی کرد و بازیکنان هم اکثرا مرا می شناختند. از من خواست که برای آنها کمی صحبت کنم اما من این اجازه را به خودم ندادم و تنها برای آنها آرزوی موفقیت کردم. خودم دوست داشتم بروم و با هادی و حامد طباطبایی، سیامک فراهانی و دیگر اعضای تیم دیدار کنم؛ آن هم در برهه ای بود که تیم نیاز به روحیه داشت. دوست داشتم به عنوان یک شخص کوچک فوتبالی این شهر به تمرین تیم بروم تا شاید بتوانم روحیه بازیکنان را بالاتر ببرم و دست پر از مسابقه آتی برگردند که البته فکر کنم نشد و بازی مساوی شد. به هر حال امسال قسمت نبود و انشاالله داماش در فصل آتی موفق تر خواهد شد.
*خداحافظی ات اجباری بود یا اگر پیشنهاد خوبی داشتی، ادامه می دادی؟
خداحافظی ام به خاطر مصدومیت اجباری شده بود. اینطور نبود که چون تیمی مرا نخواهد از فوتبال خداحافظی کنم. آن سال هم که به خاطر رفاقت با نظرمحمدی از داماش به سپیدرود رفتم، در طول فصل پنج بار زانویم را آمپول زدم تا بتوانم بازی کنم. اما واقعا دیگر زانویم جوابم کرده بود و نمی توانستم ادامه بدهم. دو سال قبل از رفتنم به سپیدرود و زمانی که در داماش بودم، دکترم به من توصیه کرده بود که فوتبال را کنار بگذارم. ولی من به خاطر شهرم باز هم ادامه دادم اما خوب بعد دو سال دیگر نمی توانستم ادامه بدهم. بنابراین تصمیم گرفتم دیگر ادامه ندهم. چون اگر ادامه می دادم بیشتر خودم را خراب می کردم و بی سر و صدا خداحافظی کردم. هیچ مسئولی هم سراغی از من نگرفت که اوضاعم چگونه است و چرا خداحافظی کرده ام. خیلی از آنها گله دارم. شاید بهترین گلزن گیلان نبودم ولی بهترین گلزن رشت که بودم. بعد از این همه سال، انتظار بیشتری از آنها داشتم.
*همان موقع که نظرمحمدی تو را برای سپیدرود خواسته بود، باز هم تا روز آخر منتظر پیشنهاد داماش ماندی تا اینکه عبدالله مرغوب تیم را بست و تحویل مجید جهانپور داد. گویا همین تاخیریت برای پیوستن به سپیدرود باعث دلخوری شده بود. در این مورد توضیحی داری؟
بله من تا روز آخر منتظر تماسی از باشگاه داماش ماندم، اما خبری نشد. شاید بحث فنی بود یا سلیقه ای و یا هر دلیلی که من علاقه ای ندارم در موردش صحبت کنم. بنابراین پس از نرسیدن پیشنهاد از داماش و تمام شدن نقل و انتقالات لیگ یک، به پیشنهاد دوستم علی نظرمحمدی به سپیدرود رفتم و شاید او هم کمی دلخور شده بود که چرا این همه تاخیر کردم.
به هر حال، نشد در تیمی که خیلی دوستش داشتم و سال ها در آن بازی کرده بودم بمانم و به سپیدرود رفتم.
*عملکردت در سپیدرود از نظر خودت چطور بود؟
در یازده بازی که فیکس بودم از عملکرد خودم نسبتا راضی بودم و فکر کنم مردم هم راضی بودند. اما پس از آن دیگر واقعا زانویم جوابم کرده بود و من باید به زور خودم را در زمین می کشیدم تا بتوانم کنار تیم باشم. چند بازی هم با آمپول توانستم بازی کنم و در برخی بازی ها هم به مربی می گفتم که نمی توانم بازی کنم و صرفا در کنار تیم می ماندم. خدا را شکر که سپیدرود آن فصل صعود کرد.
*به درخواست علی نظرمحمدی به سپیدرود رفته بودی ولی در یک ماه آخر مربیگری اش، سر تمرینات حاضر نمی شدی و پس از آمدن فرشاد پیوس دوباره سر تمرینات آمدی و بازی هم کردی…
شاید بتوان گفت یک نوع اختلاف سلیقه بین مربی و بازیکن بود که باعث شد من دیگر در تمرینات شرکت نکنم. چون دیدم فوتبالم دارد ضربه می خورد و دارم ضرر می کنم و اعتبار فوتبالی ام زیر سوال می رود. اما قبل از برکناری نظرمحمدی و در تمرینات پیش از بازی با بادران دوباره به تمرینات برگشتم و سه جلسه با تیم تمرین کردم. متاسفانه تیم در تهران به بادران باخت که همین باعث برکناری نظرمحمدی شد. بنابراین قبل از اینکه نظرمحمدی برکنار شود، من در تمرینات تیم حاضر بودم.
*به عنوان پیشکسوت فوتبال رشت، نظرت در مورد صعود سپیدرود به لیگ برتر چیست؟
کادر فنی و مدیریت سپیدرود خیلی زحمت کشیدند. حضور علی بهارمست یک پوئن مثبت برای باشگاه سپیدرود بود و او زحمت زیادی کشید و تیم با حداقل بودجه و امکانات به لیگ برتر صعود کرد که تحسین برانگیز است. به نظرم سپیدرود در نیم فصل اول امتیازات خوبی جمع کرد و شاید اگر شرایط نیم فصل اولشان مثل نیم فصل دوم بود نمی توانستند صعود کنند. از همین جا این صعود بزرگ را به کادر فنی و مدیریت سپیدرود تبریک می گویم.
*نظرمحمدی معتقد بود تیمی که با آن توانست به همراه سپیدرود صعود کند، همان تیمی بود که در سال ۹۳ برای داماش بسته بود و می توانست با آن تیم هم صعود کند.
دقیقا. اگر دقت کرده باشید چه در تیمی که با آن سپیدرود از لیگ دو به لیگ یک آمد و چه تیمی که از لیگ یک به لیگ برتر آمد، بازیکنان زیادی از همان تیم داماش سال ۹۳ حضور داشتند و شاید اگر نظرمحمدی در آن سال یک هفته مانده به شروع مسابقات برکنار نمی شد، داماش هم می توانست آن سال صعود کند.
*داماش موفق نشد فصل گذشته به لیگ یک صعود کند. دلیل این عدم صعود را در چه می بینی؟
نظر من این است که تیم را بد بستند یا به عبارتی احساسی بستند. مربی خارجی آوردند در حالی که لیگ دو نیاز به مربی خارجی ندارد و او هم بدون شناخت کافی، بازیکنان را جذب کرد. بعد هم در میانه فصل هادی طباطبایی را آوردند و او هم با تیمی که از اول بسته شد، نتوانست راه به جایی ببرد. باید از آقای حاجی پور تشکر کرد که تیم را از نو زنده کرد ولی فصل گذشته تیم خوبی بسته نشد. در حالی که بازیکنان بومی خیلی خوبی در این شهر و استان داریم، ولی بعضی از بازیکنان جذب شده، حتی سابقه بازی در این لیگ را نداشتند و معلوم نبود آنها را از کجا آورده اند. بنابراین از نظر من بد بسته شدن تیم، عامل عدم موفقیت داماش بود.
*با توجه به شناختی که از مدیریت فعلی باشگاه داری، تفاوت مدیریت فعلی را با مدیریت سابق در چه می بینی؟
اول از همه باید از آقای حاجی پور تشکر کرد که داماش را از نو زنده کرد و برای این تیم خرج کرد. اگر او نبود شاید الان داماشی وجود نداشت و خیلی از جوانان این شهر بدون تیم و از فوتبال زده می شدند و به راه های دیگری کشیده می شدند. اسپانسر برای تیم آورد، آقای الطافی را آوردند که من ارادت ویژه ای به او دارم و از بچگی ایشان را می شناسم و با هم رفت و آمد خانوادگی داریم.
شاید مهم ترین تفاوت در این است که مدیریت سابق غیربومی بود و در کنار تیم نبود. آقای عابدینی در رشت یک تصمیم می گرفت و به تهران که می رسید نظرش عوض می شد و تصمیم دیگری می گرفت. اما مدیریت فعلی هم بومی بودند و هم اینکه همواره در کنار تیم بودند و انصافا هم خیلی زحمت کشیدند و شاید کم تجربگی در مدیریت فوتبال نوین امروز باعث شد نتوانند نتایج لازم را بگیرند. اما مطمئنم در فصل پیش رو تیم بهتری خواهند بست.
*انتخاب وحید رضایی به عنوان سرمربی داماش را با توجه به شناختی که از دوران همبازی بودن با او داری چطور ارزیابی می کنی؟
من وحید رضایی را به عنوان بازیکن خیلی قبول داشتم و به نظرم بازیکن خیلی خوبی بود. جدا از آن شخص فوق العاده با معرفتی است. به علاوه سابقه مربیگری خوبی هم از خودش به جای گذاشته و توانسته دو تیم کارا و برق نوین شیراز را به لیگ یک بیاورد. به نظرم اگر شرایطش فراهم باشد، او می تواند در داماش هم موفق باشد.
*گویا رویه ای که باشگاه در این فصل در نظر گرفته جذب بازیکنان جوان و بومی است و وحید رضایی قصد استعدادیابی در فوتبال رشت را دارد. به نظرت آیا با این رویه داماش می تواند به صعود امیدوار باشد؟
به نظرم این رویه ای است که باید سال پیش باشگاه در پیش می گرفت. چون با استعدادهایی که در این شهر و استان داریم، نیاز به خرید بازیکن غیربومی نداریم. سابقه وحید رضایی هم نشان داده او با بازیکنان جوان همواره صعود کرده است. به نظرم در کنار جوانگرایی، اگر از دو سه بازیکن باتجربه هم استفاده کنیم، نتیجه خوبی خواهیم گرفت. چون بازیکنان باتجربه زیادی در این شهر هستند که می توانند برای تیم مثمرثمر باشند.
*کلاس های مربیگری ات در چه مرحله ای است؟
دو سال پیش بود که توانستم مدرک مربیگری C آسیا را بگیرم و با توجه به اینکه فاصله گرفتن مدرک C و B دو سال است، دو سال است صبر کرده ام و حالا ماه بعد باید برای دریافت مدرک B آسیا اقدام کنم.
*پس دورنمایی برای عرصه مربیگری هم داری.
ببینید من هیچ ادعایی ندارم. مسلم است که مانند خیلی از بازیکنان، فکرهایی برای دوران مربیگری ام داشته باشم. اما در حال حاضر، علاقمندم در کنار رفتن به کلاس های مربیگری، جایی بتوانم کسب تجربه کنم. فعلا پیشنهادی ندارم و امیدوارم پس از گرفتن مدارک مربیگری بالاتر، بتوانم ترجیحا در شهرم مربیگری کنم.
*از بین مهاجمان فعلی فوتبال رشت، کسی را می بینی که بتواند جای پای تو بگذارد؟
ببینید ما بازیکنان زیادی در این شهر داریم و اگر روی آنها کار شود می توانند پیشرفت کنند. از لحاظ شباهت شاید سعید مرتضوی به خاطر چپ پا بودنش به من شباهت داشته باشد. به نظرم اگر سعید تلاش کند و از حاشیه ها دوری کند و به مانند فصل گذشته در برق نوین شیراز عملکرد خوبی داشته باشد و بتواند این عملکرد را ادامه بدهد، به نظرم او می تواند از مهاجمان خوب فوتبال رشت بشود.
*سال آخر حضور سعید مرتضوی در داماش مصادف شد با سالی که از داماش رفته بودی و سعید مرتضوی شماره ۱۰ را به تن کرد که سال ها بر تن تو بود. آیا از تو رخصت گرفت؟
بله اتفاقا به من زنگ زد و از من اجازه گرفت و من هم به او توضیح دادم که فوتبال حرفه ای است و نیازی به این کارها نیست و قرار نیست پیراهنم بایگانی شود. سعید مهاجم خوبی است و برای او آرزوی موفقیت می کنم.
*راستی قضیه باند عقرب چه شد؟!
باور کنید چنین چیزی وجود ندارد. من هر کجا می رفتم، چه در برنامه های تلویزیونی، چه نزد عادل فردوسی پور، چه در تیم هایی مثل آلومینیوم هرمزگان و استیل آذین که حضور داشتم، همه از من در این مورد می پرسیدند. باور کنید چنین چیزی اصلا نیست. طبیعی است وقتی چند بازیکن هفت هشت سال کنار هم بازی کنند، با هم صمیمی می شوند. ولی این هیچ ربطی به باند داشتن ندارد. خیلی از بازیکنان غیربومی که به تیم می آمدند، می گفتند که ما در مورد این تیم چیزهای دیگری شنیده بودیم و فکر می کردیم اینجا باندی وجود دارد. در حالی که چنین چیزی نیست.
این فقط نزدیکی بود که به خاطر سال ها بازی در کنار یکدیگر بین ما به وجود آمده بود و من، مهدوی، حاجتی، نظیف کار، نظرمحمدی و مختاری به راحتی می توانستیم در کنار هم بازی کنیم. هر تیمی باید یک تعداد باتجربه و بزرگتر داشته باشد که تیم را جمع کنند و شاید مشکل داماش فصل گذشته هم همین بود.
*یک نکته جالبی که دوران حضورت در داماش به خصوص در فصلی که کاپیتان تیم بودی وجود داشت، بحث نظم و انضباط درون تیمی بود. تفکرت در مورد وظیفه کاپیتان در حفظ نظم و انضباط درون تیمی چیست؟
من از همان ابتدای دوران بازی ام تا سال آخرم در سپیدرود به نظم و انضباط تیمی علاقه داشتم و دوست داشتم تیمی که در آن هستم، منسجم و یکدست باشد و به نظرم نتیجه ای که داخل زمین می گیریم، بخش زیادی از آن به نظم تیمی خارج از زمین بازی برمی گردد.
*گویا بر اساس برخی شنیده ها در سالی که کاپیتان تیم بودی، دو بار شخصا با بی نظمی برخورد کردی. آیا این برخورد تنها به سالی که کاپیتان بودی مربوط می شد یا پیش از آن هم برخورد می کردی؟
در گذشته هم همین طور بود. وقتی رضا مهدوی کاپیتان اول بود، من کاپیتان دوم بودم. اما رضا معمولا زیاد به بازیکنان سخت نمی گرفت و دوستانه برخورد می کرد. ولی من معمولا حساس تر بودم. چون از نظر من رعایت نظم و انضباط درون تیمی، یک تیم را موفق می سازد.
*به عنوان یک سوال حاشیه ای پس چرا با وجود این همه حساسیت روی نظم و انضباط، هیچ وقت نتوانستی رابطه کاری خوبی با مجید جهانپور داشته باشی؟ چون ایشان هم خیلی به نظم و انضباط تاکید دارند؟
آقای جهانپور بزرگ بنده هستند و من ارادت ویژه ای به ایشان دارم. ولی معتقدم سبک ایشان کمی قدیمی است. این روزها باید با بازیکن دوست بود و رابطه صمیمانه تر داشت. بازیکن دوست ندارد رفتار مربی خشک باشد. دوست دارد مربی با او رفیق باشد. مربی که با بازیکن رفیق باشد، بازیکن در زمین از جان برایش مایه می گذارد. مثل علی منصوریان یا در کادر فعلی داماش، سیامک فراهانی که با بازیکنان رفیق است و در عین حال روی نظم و انضباط تاکید دارد یا طباطبایی که در فصل گذشته تاکید ویژه ای بر نظم و انضباط داشت. از نظر من نظم و انضباط درون تیمی مسئله ای حیاتی برای تیم است و من خیلی روی آن حساس هستم. چون حتی گاهی از طرز لباس پوشیدن بازیکنی می شود فهمید این بازیکن چقدر به فکر فوتبال بازی کردن است.
*به نظرت رفتاری که فصل گذشته باشگاه داماش در قبال علیرضا نظیف کار انجام داد، رفتاری درست و قابل قبول بود؟
به هیچ وجه. علی نظیف کار بازیکن ارزنده ای برای داماش بود و قراردادن نامش در لیست مازاد اقدام جالبی نبود. به نظرم حضور او خیلی می توانست برای داماش مثمرثمر باشد و داماش نباید او را از دست می داد. تا جایی هم که شنیده ام علی فصل گذشته خیلی برای تیم از خود گذشتگی کرد و حتی از جیب خودش برای تیم خرج کرد. این حق باشگاه است که با بازیکنی قطع همکاری کند. ولی می شد محترمانه تر این کار را انجام داد.
*بهترین گلی که زدی از نظر خودت کدام گل بود؟
من گل های مهم زیادی زدم. ولی شاید مهم ترین ها بین آنها برای من، گل به پرسپولیس در آزادی، گل در جام حذفی برابر سپاهان و گل در انزلی به ملوان باشد.
*افشین چاوشی بود و مصدومیت هایش! هر فصل هواداران باید یک مقطعی از فصل را منتظر می ماندند تا افشین چاوشی از مصدومیت رهایی یابد. چرا زیاد مصدوم می شدی؟
قبول دارم زیاد مصدوم می شدم. دکترم هم گفته بود که نباید زیاد به خودم فشار بیاورم. ولی من معمولا به خودم فشار می آوردم و مصدوم می شدم. من همسترینگم کوتاه بود و عضلاتم زیاد و گاهی زیاد کشش به خودم می دادم که همین باعث مصدومیتم می شد. درک می کنم که خیلی اوقات هواداران می خواستند من بازی کنم ولی من مصدوم بودم و خودم هم از این بابت خیلی ناراحت بودم. با تمام این مصدومیت ها، باز هم توانستم دو بار آقای گل لیگ یک بشوم و در لیگ برتر هم در یک فصل ۱۵ گل زدم که بدون احتساب پنالتی، آقای گل بودم. در همان فصل هم به خاطر مصدومیت ها، فقط ۱۷ بازی فیکس بودم و توانستم به کمک هم تیمی ها این تعداد گل بزنم.
*چقدر دلتنگ عضدی، جو استادیوم و گل زدن و شادی نزد هواداران شده ای؟
خیلی. ای کاش میشد آدم هزینه کند و برگردد به سال های جوانی. ولی نمی شود. فوتبال همین است. یک روز می آیی و یک روز هم باید بروی. این روزها معمولا سعی می کنم زیاد سمت عضدی نیایم. ولی هر وقت می آیم و بازی ها را می بینم، حسرت می خورم که دیگر نمی توانم بازی کنم. گاهی واقعا دلم برای هواداران و تشویق هایشان تنگ می شود.
*در بازی با برق نوین شیراز که در استادیوم حضور داشتی، وقتی می دیدی داماش آن همه موقعیت و به خصوص دو پنالتی را خراب می کند، دوست داشتی داخل زمین می بودی؟
خیلی دوست داشتم در زمین بازی باشم. حتی کسانی که اطراف من نشسته بودند می گفتند آقا افشین برو داخل زمین کاری بکن. خیلی ها حتی نمی دانستند که من به خاطر مصدومیت فوتبال را کنار گذاشته ام.
*مهاجم گلزن است و غرورش و اگر مهاجمی از نیمکت نشینی ناراحت نباشد مهاجم نیست…
از نظر من اگر بازیکنی از نیمکت نشینی ناراحت نشود بازیکن نیست. برند کراوس همیشه به ما می گفت اگر بازیکنی از نیمکت نشینی ناراحت نشود، او هیچ وقت بازیکن نخواهد شد. من هم مدت ها فیکس بودم و به نیمکت نشینی راضی نبودم. چون فقط می خواستم بازی کنم، گل بزنم و برای شادی به سمت هواداران بروم. این برای من عادت شده بود. عطش من برای گلزنی بیشتر برای تقسیم شادی پس از گل با هواداران بود.
*آیا تا به حال شده وقتی روی نیمکت نشسته بودی و بازیکن جایگزینت گل بزند، خوشحال نشوی؟
نه واقعا. من همیشه دوست داشتم تیم برنده باشد. چه با گل من و چه دیگر بازیکنان. فقط یک بار در بازی با استقلال وقتی نتوانستم موقعیت تک به تک را گل کنم، پس از تعویض بسیار از دست خودم ناراحت بودم. در ضمن تعویضی بودن بعضی اوقات مرا تحت فشار می گذاشت که باعث می شد بعضی اوقات نتوانم از موقعیت ها به خوبی استفاده کنم.
*آیا درست است که امید هرندی به خاطر رفاقت با علی نظرمحمدی به تو بازی نمی داد؟
من هم چنین چیزی شنیده بودم. ولی امید هرندی گفت این چنین نیست. من آن موقع غضروفم را عمل کرده بودم و بعد از یک ماه با درد، سر تمرینات حاضر شدم. اما متاسفانه عده ای به امیدخان اطلاعات بد دادند.
*بزرگترین حسرت فوتبالی ات چیست؟
بزرگترین حسرتم این است که نتوانستم با پیراهن داماش از فوتبال خداحافظی کنم. چون من با همین تیم از استقلال رشت تا پگاه و داماش بزرگ شدم و آرزو داشتم با همین تیم از فوتبال خداحافظی می کردم. حتی امیدوار بودم شاید زانویم بهبود یابد و در فصل گذشته برای داماش بازی کنم. اما متاسفانه نشد.
*بهترین مربی که با او کار کردی چه کسی بود؟
همه مربیانم خوب بودند و زحمت کشیدند اما من به نوعی فوتبالم را مدیون برند کراوس هستم؛ چون وقتی پس از اتمام دوران سربازی از ملوان به پگاه برگشتم، او به مدیریت درخواست داد و پافشاری کرد که اسمم به لیست تیم برای بازی با سایپا اضافه شود و تهدید کرد اگر اسمم به لیست اضافه نشود، تیم را در آن بازی همراهی نخواهد کرد. من هم حدود نیم ساعت در آن مسابقه بازی کردم و خوب هم بازی کردم و بعد از آن بیشتر بازی کردم. در انتهای فصل هم چند پیشنهاد خیلی خوب داشتم و حتی با فولاد قرارداد داخلی هم بستم اما در نهایت در پگاه ماندم.
*چرا علی رغم آمار گلزنی بالا، هیچ وقت به تیم ملی دعوت نشدی؟
من یکبار در دوران آقای قلعه نویی با من صحبت شده بود که به تیم ملی دعوت شوم. اما متاسفانه همان موقع رباط صلیبی پاره کردم. با این حال من در تمام رده های سنی تیم ملی به جز بزرگسالان، سابقه عضویت دارم.
*اولین و آخرین گلی که برای داماش زدی چه زمانی بود و چه حسی بعد از به ثمر رساندن آنها داشتی؟
اولین گل در برابر ماشین سازی بود که باعث صعود ما به لیگ یک (لیگ برتر فعلی) شد.
آن موقع ۱۶ سالم بود و بعد از گل به آغوش آقای جهانپور رفتم و خوشحال بودم. آخرین گل هم در برابر سیاه جامگان در هفته پایانی لیگ یک فصل ۹۳/۹۴ بود. در آن بازی سیاه جامگان باید پیروز می شد تا صعودش به لیگ برتر قطعی می شد و به همین خاطر پس از گل من، هوادارانشان به من ناسزا گفتند. با این حال در نهایت سیاه جامگان علی رغم تساوی صعود کرد.
*شادی گل های زیادی انجام دادی. به نظرت کدام شادی گل بیشتر به مذاق هواداران خوش آمد؟
فکر کنم سالگرد شهادت میرزاکوچک خان بود که با نفت تهران بازی داشتیم و به درخواست یکی از هواداران، بعد از گل به سمت بنر میرزاکوچک خان رفتم و سلام نظامی دادم. خیلی ها از این اتفاق خوشحال بودند و انتظارش را نداشتند.
*افشین چاوشی در بین هم نسل هایش همیشه محبوبیت بالایی داشته و هیچ وقت از این محبوبیت کم نشده است. رمز حفظ این محبوبیت چیست؟
اولا که هواداران همیشه از من نه بازی خوب، بلکه گل می خواستند که شاید همین امر من را در سال های پایانی تحت فشار قرار می داد و تا زمانی که گل می زدم، محبوبیت زیادی داشتم. ولی وقتی گل نمی زدم، شاید عده ای جبهه می گرفتند و می گفتند که افشین چاوشی دیگر تمام شده است. به علاوه، دلیل حفظ محبوبیتم این است که مغرور نمی شدم و هر وقت احساس می کردم در حال مغرور شدن هستم، همان موقع به خودم می آمدم و رفتارم را درست می کردم. رمز موفقیت یک فوتبالیست، مغرور نشدن است.
*این اولین بار است که مصاحبه با افشین چاوشی به عنوان مصاحبه با یک پیشکسوت فوتبال رشت محسوب می شود. رویه ای که وارش اسپرت در مصاحبه با پیشکسوتان فوتبال رشت در پیش گرفته تا چه حد می تواند بر روی خود اون پیشکسوتان و شناخت هواداران از آنها تاثیر داشته باشد؟
خیلی خوب است. واقعا قوت قلب است. همین که شما با ما تماس می گیرید و یادی از ما می کنید و به فکر ما هستید خیلی با ارزش است. وارش اسپرت همیشه حامی پیشکسوتان بوده و هست و امیدوارم این روند ادامه دار باشد.
*وقتی مردم تو را در شهر می بینند، هنوز به همان نگاه سابق به تو نگاه می کنند یا فراموشت کرده اند؟
هنوز مثل سابق است. خیلی ها حتی هنوز نمی دانند فوتبال را کنار گذاشته ام. هنوز وقتی مرا می بینند از آن بازی با استقلال در آزادی یاد می کنند، از گل هایم یاد می کنند و می گویند آقا افشین جایت در این تیم خالی است. دلمان برای گل هایت تنگ شده. واقعا چنین چیزی است. باور کنید همین الان که این ها را می گویم، بغض گلویم را گرفته است.
*و صحبت پایانی با هواداران…
من هر چه دارم از این هواداران دارم. آنها خیلی برای ما زحمت کشیدند. در برف و باران و آفتاب سوزان در کنار تیم بودند و در حضور آنها استادیوم جای سوزن انداختن نبود. خیلی هم من را دوست داشتند و خیلی تشویقم کردند. هر وقت به استادیوم می رفتم برای دیدن آنها بود و حتی دوست داشتم آنها را در تمرینات هم ببینم. دست تک تکشان را می بوسم. اگر من افشین چاوشی شدم با حمایت همین هواداران شدم. انشاالله بتوانم به عنوان یک عضو کوچک از این شهر هر کاری که از دستم بر می آید برای این شهر و این تیم انجام بدهم.
امیدوارم داماش امسال موفق باشد. امیدواذم مدیریت تیم بهتری برای امسال ببندد و از تمام بازیکنانی که به این تیم می آیند می خواهم قدر این تیم، این پیراهن و این هواداران را بدانند. بدانند که دارند برای چه تیمی، چه شهری و چه هوادارانی بازی می کنند. داماش تیم بزرگی است و سابقه زیادی دارد. خیلی از بازیکنان از اینجا شناخته شدند. مثل علیرضا جهانبخش و خیلی ها از این تیم به دیگر تیم های لیگ برتری راه یافتند و مطرح شدند. برای این جوانان آرزوی موفقیت دارم. از پیشکسوتان هم می خواهم که پشت این تیم را خالی نکنند و استفاده درست از این پیشکسوتان تا حد زیادی به مدیریت باشگاه نیز برمی گردد. چون همه دوست دارند به نوعی به این تیم کمک کنند. چون این تیم بخشی از خاطراتمان است که هیچ وقت پاک نمی شود. به نظر من، داماش می تواند صعود کند. خواستن توانستن است.
در پایان لازم می دانم از مربیانى که برایم از پایه ها تا بزرگسالان زحمت کشیدن تشکر کنم، مربیانی نظیر مسعود نوغانى، على مژدهى، دایى شیرزاد، باقر هادى پور، مجید جهانپور، مرحوم ناصر حجازی، اصغر شرفى، عبدالله مرغوب، افشین ناظمى، امید هرندى، مهدى تارتار، حمید درخشان، بهمن صالح نیا، نصرت ایراندوست، برند کراوس، وینگو بگوویچ، بیژن ذولفقارنسب، مهدی دینورزاده، ابراهیم قاسم پور، حمید استیلى، افشین پیروانى، مجید نامجو مطلق و …
مصاحبه: مازیار اصغرزاده، علی رهبر، سینا معتدل
منبع: www.varesh-sport.com
وارش اسپرت – تارنمای هواداران داماش گیلان
ثبت ديدگاه