افتخار و حسرت… افتخار و حسرت هر دو متعلق به دنیای گذشته اند. جا مانده هایی از گذر عمر. افتخار و حسرت هر دو از جنس خاطره اند. تصویری مبهم از تلخ و شیرین ، گرم و سرد. افتخار و حسرت هر دو در "دلتنگی" هم دردند.

نگذاریم واژه ها فریبمان دهند. افتخار و حسرت حداقل آنگونه که کلمات می گویند، از هم دور نیستند. مرز باریکی بینشان هست و آن تصمیمی است که امروز گرفته می شود و کاری که فردا انجام داده خواهد شد. همین… و پس از آن ما می مانیم و روز ها و ماه ها و سال ها زمان برای فکر کردن به گذشته. به افتخار و حسرت…

 

یک هفته بیشتر به نوروز نمانده. می شود نو شدن را در کوچه و خیابان دید. می توان شوق شیرین و کودکانه ای که کوچک و بزرگ نمی شناسد را در نگاه افراد تشخیص داد. همه مشتاقانه منتظر نوروزند و ما داماشی ها مدت هاست در انتظار روزی نو هستیم. روزی که بدون دغدغه ی مسائل مالی آغاز شود. بدون اختلافات بین ایکس و ایگرگ ها. بدون صحبت های تناقض آمیز برخی افراد. بدون درگیری ها و جنجال ها و چند دستگی ها. بدون واهمه از سقوط و انحلال. بدون دلیلی برای ناراحت شدن. روزی که از هوادار گرفته تا بازیکن و مربی و باشگاه همه در تلاش برای سربلندی نام داماش باشند. این نوروز کی می رسد پس؟

 

شنبه، بیست و سوم اسفند 1393، ساعت 15، ورزشگاه عضدی رشت

داماش گیلان – فولاد یزد

این شاید بهترین و آخرین فرصت برای نو شدن باشد. آری … شنبه باید و باید و باید نوروزمان شود. این مسابقه احتملا همان مرز بین افتخار و حسرت است. یا یکدل می شویم و قدم در راهی می گذاریم که بتوانیم شکوه و افتخار خود را باز پس بگیریم یا به سقوطمان در تاریکی ادامه خواهیم داد. اگر شنبه نیاییم یا تا آخرین لحظه حمایت نکنیم یا با هر تفکری که نسبت به افراد داریم، برای موفقیت داماش گیلان همدل نشویم، شنبه ها و یکشنبه ها و دوشنبه های دیگر باید به حسرت این فرصت سوخته بنشینیم که چه ساده از دستمان رفت. نه… دیگر اجازه نمی دهیم اینطور شود چرا که شنبه، نوروز ما داماشی هاست.

 

برای خودمان، برای تیممان، برای شهرمان… چه هوادار باشیم چه بازیکن چه مربی، در خلوت خود دلمشغولی مشترکی به نام داماش داریم. حتی اگر تظاهر به خسته شدن و ناامیدشدن کنیم. این بهانه ایست برای دوباره همدل شدن. نقطه ای برای شروع مجدد. این نود دقیقه تمام اختلافات و کدورت ها و برخی مسائل (که تاکنون نتایج سهمگینی برایمان در پی داشته اند) کنار می گذاریم و با حضور حداکثری خود تنها به تشویق داماش گیلان می پردازیم. انتقاد و اعتراض و تحلیل و بررسی بماند برای وقتی دیگر.

بردن فولاد یزد شاید کار چندان سختی نباشد اگر باور داشته باشیم که ما داماش هستیم. اما آنچه اهمیت دارد استفاده از آخرین و بهترین فرصت است چرا که در دنیای بیرحم فوتبال نادیده گرفتن فرصت ها تاوان سنگینی به همراه خواهد داشت.

 

نمی شود نامی برای این حمایت گذاشت. شاید بتوان گفت ادای دین یا احساس وظیفه…دین و وظیفه ای که پایبند به عهدی عاشقانه اند. پس می توان گفت یکجور ابراز عشق. عشقی که در تاریکترین لحظات می تواند معجزه ساز شود. ما داماشی ها یاد گرفتیم که دیگر منتظر معجزه نباشیم، می آییم تا خود، "نوروزمان" را بسازیم.

 

نگارنده: حسام قربانی

منبع: www.varesh-sport.com

وارش اسپرت – تارنمای هواداران داماش گیلان