بنابراین فرصتی که نصیب هرندی شده بود آزمونی هم برای او و هم جامعه مربیان بومی این دیار بود که البته به دلایل بسیاراین پروژه با شکست مواجه شد و علیرغم استارت اولیه خوب هرندی و نتایج قابل قبول چند هفته ابتدایی داماش با هدایت وی، در ادامه و در بازی تلخ با فجر سپاسی در شیراز با یک باخت بد و حواشی بدتر قصه هشت هفته ای او با داماش به سر رسید و سکان هدایت داماش بار دیگر به یک غیر بومی به نام حمید درخشان رسید تا این فوتبالدوستان ضمن ناراحتی بابت فرصتی که از کف هرندی رفت نگران سوخت سایر استعدادهای سرمربیگری شوند و این تصور به ذهن برسد که حالا حالاها نویت به مربیان این شهر نخواهد رسید. البته در این میان عده ای با دیدی خاص معتقد بودند که از اول هم تاکتیک آوردن هرند ی و برکناری وی برای ساکت کردن آن تعداد از خواستاران استفاده از سرمربی بومی بوده تا دیگر پس از آن حرفی از این باب به گوش نرسد!
اما داستان جور دیگری رقم خورد و آن مرد غریبه هم آنقدر بد نتیجه گرفت تا دیگر ادامه شش هفته پایانی با او ممکن نباشد والبته این فرصتی ناخواسته بود تا هر آنچه که داماشی ها در ابتدای فصل انتظارش را می کشیدند، در انتهای فصل و این بار با یک سرمربی دیگر برایشان حاصل شود .
از قضا اتفاقات مختلف به نحوی رقم خورد که صندلی داغ سرمربیگری داماش به یک مربی بی ادعا برسد. او سالهای سال بود که کنار این صندلی داغ برروی صندلی شماره 2 نشسته و در کنار سرمربیان مختلف قرار گرفته بود. اتفاقا او در شرایط خیلی خاصی هم سرمربی داماش شد، چرا که داماش سیزدهم جدول شش بازی حیاتی تا بقا در لیگ برتر داشت.
داماشی ها درابتدا در دو بازی متوالی با نفت آبادان و گهر درودی بازی داشتند که برای زنده نگه داشتن بارقه های امید ماندن خود در لیگ برتر سخت به دنبال کسب امتیاز بودند؛ در دو بازی بعدی به مصاف تراکتورسازی و نفت تهرانی می رفتند که به دنبال کسب سهمیه آسیایی بودند و حتی تراکتور در آن برهه یکی از سه ضلع مثلث مدعیان قهرمانی بود و نهایتا در دو بازی آخر هم به مصاف سپاهان و استقلالی رفتند که سخت به دنبال عنوان قهرمانی بودند.
در جام حذفی هم داماش مقابل پرسپولیسی قرار گرفت که تمام هم و غم و هستی و نیستی اش را وقف این جام کرده بود. در چنین شرایطی داماشی ها از شش بازی لیگ برتر چهار بار پیروز از میدان خارج شدند و با کسب 12 امتیاز ارزشمند در نهایت یازدهم شدند و در جام حذفی هم 120 دقیقه بهتر از پرسپولیس بودند وتنها در ضیافت مهلک پنالتی ها بد اقبال بودند تا ازرسیدن به فینال باز بمانند.
اما جدای از همه این ها شش هفته پایانی لیگ برتر برای داماشی ها حلاوت ویژه ای داشت… آنها با سرمربی و البته در کنار او کادر فنی بومی خود ، توانایی های خود را به اثبات رساندند و آنچه که از ابتدای فصل انتظارش را می کشیدند برایشان اتفاق افتاد تا تمام خستگی های یک فصل پرماجرا و البته پرتنش از وجودشان پاک شود و صد البته این همدلی ایجاد شده از سکو تا رختکن و از تماشاگران تا بازیکنان و اعضای کادر فنی اتفاقی فرخنده و میمون برای فوتبال شهر باران به حساب می آید.
داماش با ناظمی دور پایانی ماراتن لیگ برتر را بهتر از تمام دوران این فصلش گام برداشت تا هم داماش نشان دهد که از چه قابلتهایی برخوردار بوده و هم ناظمی نشان داد اکنون با شکست دادن قهرمانان لیگ برتر و جام حذفی مایه های ثابت شدن به عنوان یک سرمربی قابل اعتماد بر روی نیمکت داماش را دارد واز این پس باید انتظار یک ناظمی جدید در لباس یک سرمربی جوان را کشید.
او نه تنها در شش آزمون خود سربلند بیرون آمده و نمره قبولی گرفت ، بلکه به خوبی از کیان و اعتبار مربیان این شهر و دیار دفاع کرده و و فرضیه ای که در خصوص بی اعتباری مکتب مربیان رشتی در حال مطرح شدن بود را بی اساس کرد . این عملکرد داماش و سرمربی جوانش را باید فراتر از عنوان نتیجه گرفتن صرف فوتبالی دانست و آثار مثبت و فواید واقعی این موضوع می تواند در فصل آتی کمک شایانی به تیم پسران شهر باران کند.
نگارنده : میثم محبوب
ثبت ديدگاه