وارش اسپرت – تارنمای هواداران داماش گیلان: راستش را بخواهید شبیه افراد مظلوم نیستیم، هیچ وقت هم نبودیم. حتی زمانی که بهت زده نظاره گر سقوط تیممان شدیم. حتی زمانی که چشم هایمان مثل کف دست هایمان سرخ شده بود. حتی زمانی که اشک ریختیم و منتظر ماندیم کسی بیاید و دستی بر شانه هایمان بگذارد و بگوید "مرد که گریه نمی کنه!" نه از این خبرها نبود. انگار کماکان "هیچکی ما رو دوست نداره." تنها بودیم، تنهاتر و تنهاتر شدیم.
مجنونم و دلزده از لیلیا
خیلی دلم گرفته از خیلیا
دیگر داماش در لیگ نبود اما مشکلات همچنان پابرجا و محکم ایستاده بودند. یک روز سقوط تیم دیگر رشت سپیدرود. یک روز حرف از انحلال، یک روز حرف از انتقال….
راهی نداشتیم جز اینکه به آینده فکر کنیم و امیدوار باشیم. باید استوار می ماندیم چون انگار داماش هم مثل ما تنها بود.
شاید با خود زمزمه می کردیم:
اگرچه هیچکس نیومد
سری به تنهاییت نزد
اما تو کوه درد باش
طاقت بیار و مرد باش
لیست داماش برای فصل بعد…..پس از مدت ها سکوت و انتظار خبری منتشر شد که حداقل حسنش در این بود که به ما بگوید هنوز کاملا رها نشدیم. هنوز هم کسی به فکر ما و تیممان هست. خبر مذاکره با مربی…انگار کسی به یادمان آورد هنوز آینده ای هست. نمی دانم شاید هم ما یادشان آوردیم! لیست را جستجو کردیم. مهدوی، کاردوست، سهرابی…. تازه داشتیم برخلاف عادت معهود لبخندی بر لب می نشاندیم که نیرویی عجیب مقابل این لبخند مقاومت کرد!
پس…پس نام مختاری ، رحیمی و متوسل زاده کجاست؟ پس افشین آقای گلمان چه می شود؟ باز هم بحران مالی یا این بار مسئله ای دیگر؟
محمد مختاری… سال ها با شجاعت و جسارت و تعصب مثال زدنی یرای داماش زحمت کشید و بارها در شرایط سخت تعصبش را به تیم دیارش نشان داد. وقتی هم که تیم افتاد می دانست چه بگوید و چگونه بگوید. سعی کرد سخنانش مرهمی باشد بر زخم های پرشمار هوادار. آیا می توان او را نادیده گرفت؟ تصور داماش بدون محمد همان قدر زجرآور است که بخواهیم داماش را بدون کاپیتان مهدوی یا افشین آقای گل تصور کنیم.
امین متوسل زاده…بیایید خاطره ای را با هم مرور کنیم. خاطره ای از جنس روزهای خوش!!!! آری ما نیز روزگار خوش را تجربه کردیم. روزهایی فاتحانه و غرورآمیز. آن روز عابدینی کنار ورودی رختکن نشسته بود. مضطرب و هیجان زده بود. گاه دست بر سر می زد گاه می نشست گاه از جا می پرید. نظرمحمدی و نظیفکار کمی آنسوتر ایستاده بودند. جهانبخش جوان از شدت هیجان شانه ی نظیفکار را می فشرد و در اواخر بازی همانند جوانان روی سکو سوت می زد تا داور را به خاتمه ی بازی ترغیب کند. شوتی مثل سوباسا شخصیت کارتون فوتبالیست ها از لوکا تونی و گل برای داماش! شاید این گل به تمامی گل های امین برایمان ارزش داشت. آیا می توان فراموشش کرد؟
ابوذر رحیمی… تنها بازمانده ی آن لیست خرید پر زرق و برق 3 فصل پیش. کسی که در اوج مشکلات مالی مصدوم شد و حالا هم در لیست جایی ندارد. شاید کمتر بازیکنی چون او معرفت هوادار را لمس کرده باشد. پنالتی به آن حساسی را هدر بدهی و هواداران دوآتشه ی تیم تشویقت کنند؟!
و اما افشین چاوشی… نیاز به تعریف ندارد. کسی که غریبانه برای ما دست تکان داد تا درخشش را از کیلومتر ها دورتر بشنویم و ببینیم. آیا می توان او را کناز گذاشت؟ او که با احترامش به میرزا نشان داد به مانند یک سرباز آماده خدمت به شهرش است. فوتبال این شهر بیش از هر زمان دیگری به اسطوره ی گلزنی اش نیاز دارد و نباید به خاطر کینه ورزی عده ای، داماش را از داشتن چنین نعمتی محروم کرد!
هدف نگارنده به هیچ وجه دخالت در امور باشگاه نیست. باشگاه حق دارد تصمیم بگیرد و حق دارد عمل کند، اگر قرار بر جوانگرایی است هیچکس نمی تواند منکر و مخالف این امر شایسته باشد. اتفاقا موفقیت در این بخش اصلا دور از انتظار نیست و جهانبخش و ابراهیمی و فروزان شاهدی بر این مدعا هستند. اما جوانگرایی از روی اصول و نه از روی توقفیق اجباری و نه از روی بی پولی! اگر می خواهید آینده را بسازید پس شروع کنید. استعدادها را بیابید، پرورش دهید، تربیت کنید، بسازید و البته فرصت دهید. دادرسی ها و متقی ها و مرتضوی ها و باقری ها و صبوری ها و گلبرگ ها و مظلوم ها و طالبی ها و پورقلی ها و صف شکن هاو… اما این بدان معنا نیست که سرمایه های تیم را کنار بگذاریم. جوانگرایی خود مستلزم و دربردارنده ی تجربه است نه تجربه زدایی…
اگر بیای همونجوری که بودی
کم میارن حسودا از حسودی
ما درست در وسط دریای طوفانی مشغول بازسازی کشتی هستیم. سخت و جانفرساست اما چاره ای نداریم. نمی توان منتظر غرق شدن شد. باید تلاش کنیم به امید آنکه روزی خود را در ساحل آرامش بیابیم. این ترانه ی محسن چاوشی دلنشین است اما به امید روزی که ترانه ی بعدی قدری شادتر باشد…
نگارنده: حسام قربانی ( نام کاربری hesam150)
منبع: www.varesh-sport.com
وارش اسپرت – تارنمای هواداران داماش گیلان
ثبت ديدگاه