امسال هر اندازه که فوتبالمان عالی کار میکند و نتایج درخشانی می گیرد به همان اندازه و در مقیاسی بسیار بالاتر والیبالمان باعث سر افکندگیمان می شود.سال گذشته دلمان خوش بود که سرمربی تیم ملی بهمراه تعدادی بازیکن ملی پوش به رشت آمده اند تا در کنار بازیکنان بومی ، قهرمانی لیگ را برای مردمان دیار کاسپی و کادوس به ارمغان بیاورند.نتایج درخشان مرحله مقدماتی باعث شده بود تا ساعتها قبل از بازی داماش ، ورزشگاه تختی شهید عضدی دربهایش به روی علاقه مندان بسته شود و بقول معروف جا برای سوزن انداختن باقی نمانده باشد!
هر چه به پایان مرحله مقدماتی نزدیک تر میشدیم از دقایق بازی بازیکنان بومی ما کاسته می شد و بعد از آمدن دو بازیکن خارجی دیگر کمتر بومی هایمان را در ترکیب میدیدیم.با خودمان میگفتیم مهم تیم است و نتیجه گیری! بقول رفیقمان برای ما اصل تیم است و اشخاص مهم نیستند.بازیکنان غیر بومی نیز با جان و دل بازی می کردند و خارجیهای تیم نیز از سطح فنی قابل قبولی برخوردار بودند.
تیم با اقتدار پا به مرحله پلی آف گذاشت؛ولی صد افسوس که نزول والیبال استانمان از این مرحله آغاز گردید.در غیاب بازیکنان بومی مان در ترکیب ثابت و حتی سکو نشینی برخی از آنها در مقابل سایپا حدف شدیم.آنهم در برابر دیدگان بیش از 1500 هوادار در سالن و بیش از دهها هزار گیلانی مشتاق در پای گیرنده های تلویزیونی.
گفتند سایپا تیمی منسجم و سازمان یافته است.چندین سال است که در سطح اول کشور فعالیت میکند.باورمان شد و باز به تیم خوبمان امید بستیم.
اما در بازی رده بندی در برابر تیمی قرار گرفتیم که از جنس خودمان بود.باشگاهی خصوصی و تازه تاسیس.بازی رده بندی را در مقابل این تیم انجام دادیم و باز در کمال حیرت و تعجب در مجموع باختیم.این شکست برایمان سنگین بود چون این دیدار یک بازی معمولی برای گیلانیان نبود؛ بقول گزارشگر آملی بدلیل تشابهات فرهنگی!!! این دو استان شمالی ، بازیهایشان بسیار حساس است. باختیم و به روی خود نیاوردیم.چون به فرداها امید داشتیم.سرمربی را تشویق کردیم.دلمان خوش بود که سال بعد تیمی قوی تر خواهیم بست و به سمت قهرمانی پیش خواهیم رفت.مسئولین تیم نیز چنین قولی دادند .
یرای قهرمان کردن داماش،در اولین گام عذر بازیکنان بومی را خواستند و اعلام کردند که سطح فنی اینها پایین است و به درد تیم داماش نمی خورند.البته بگذریم که این با هدف اولیه آنها که پرورش و رشد بازیکنان بومی بود همخوانی نداشت.بهر روی باورمان شد ! و باز امید به فردا ها بستیم.
در روزهای ابتدایی نقل و انتقالات بازیکنان بزرگی را به خدمت گرفتند و به تیم امیدوار شدیم؛بازیکنانی نظیر میر سعید معروف و محمد محمد کاظم.با بازیکنان شاخص سال پیش نظیر نادی ، زرینی و بابایی نیز قرارداد بستند.
در این بین بازیکنان خوبی نیز از جمع داماش جدا شدند که هر کدام دلیل خاص خودش را داشت.مهدوی بدلیل آمدن معروف و کشاورزی نیز بدلیل مسائل اخلاقی از جمع داماش جدا شدند.
متن کامل را در ادامه مطلب ببینید:
با کنار گذاشتن بازیکنان شاخصی نطیر شیاری ، صالحی و خداپرست بدلیل ضعف فنی! ، همگان انتطار داشتند که بازیکنانی با سطح فنی بالا به تیم بپیوندند.اما بازیکنانی که به جمع داماش اضافه شدند از این قرار بودند : ثانی ، حسینی و منصوری.
آیا اینها انتظارات را برآورده کردند و سطح فنی اینها بالاتر از بازیکنان بومی مان بود؟
بهر روی به این ماجرا نیز هواداران با دید مثبت نگاه کردند.کماکان تیم خوهان به خدمت گرفتن یک دریافت کننده خوب بود که تا شروع لیگ نتوانست بازیکن دلخواه را بیابد!
شایعه ای در کوی و برزن پیچیده بود که هر چه به شروع لیگ نزدیک تر می شدیم بیشتر آزارمان می داد و به حقیقت نزدیک تر میشد!
آری بدخواهان گویا به هدف خود نزدیک می شوند و در حال انتقال تیم به تهران هستند تا بتوانند از آنجا بر تیم نظارت داشته باشند.سایت وارش اسپرت خود را موظف به پیگیری این مسئله مهم نمود.بالاخره متوجه شدیم که قرار بود تیم به تهران منتقل شود ولی چون سهمیه تهران 5 تیم بود و این سهمیه پر شده بود نتوانستند به خواسته خود برسند.با روشن شدن این مسئله ، این ذهنیت پیش آمد که کنار گذاردن بازیکنا شاخص بومی نیز در راستای رسیدن به همین هدف صورت گرفت.خبر رسید که استان البرز تاسیس شد و سایپا به این استان رفت و بنابراین یک سهمیه تهران خالی شد؛ولی صد افسوس برای این افراد! که مهلت ثبت نام تیمها به پایان رسید و اینها مجبور شدند تیم را با نام داماش گیلان روانه مسابقات کنند.
بنابراین به حربه ای موذیانه روی آوردند.آری!گفتند سالن تختی سفت است و بازیکنان ملی پوش ما مصدوم می شوند!(خبر رسیده است که حتی بعضی از آنها قبل از پیوستن به داماش در این فصل مصدوم بوده اند.)
حربه خوبی بود و توانستند بازیهای خانگی داماش به اصطلاح گیلان را در تهران و سالن تقریبا خالی برگزار کنند.امید قهرمانی داشتند ولی …
ولی تیم یکی پس از دیگری بازی هایش را باخت تا حنای این آقایان دیگر پیش عابدینی نیز رنگ نداشته باشد.سرشکسته و مغموم مجددا دست به دامان مردم غیور گیلان زمین شدند.خوهان برگزاری بازیهایشان در رشت شدند.زیرا به این نکته پی بردند که هوادار عامل مهمی در شکست یا پیروزی در یک مسابقه می باشد.
به سرعت سالن کارگران را آماده کردند.اما باز بهانه ای جدید!سالن اینجا سفت است و نمی توان در آن تمرین کرد و فقط بدرد روز مسابقه می خورد.
این یعنی اینکه تیم در تهران تمرین کرده و در رشت بازی کند.
باز مردم بزرگ رشت اینها را پدیرفتند اما دیگر سالن کارگران پر نمی شد زیرا عده ای دلشان شکسته شده بود.بازیهای اندکی که در رشت برگزار شد را بردیم و رسیدیم به پلی آف.جایی که تیم از ابتدای فصل هدفش همین مرحله بود.یک بازیکن خارجی نیز در نیم فصل دوم به تیم پیوست که بنا بر گفته سرمربی داماش ، به تیم تحمیل شد! بازیکنی که مورد علاقه مدیران میانی تیم والیبال داماش بود. آلکسی قرار بود دریافت کننده قابل اتکایی برای تیم باشد ولی …..
به پلی آف رسیدیم و خوردیم به کاله آمل.بازی رفت را در آمل مطابق دیگر بازیهای خارج از خانه باختیم.اما این بازی رنگ و بوی دیگری داشت.مازندران که هیچ گاه ورزشش در حد استان قهرمان خیز گیلان نبود و نیست و همه ورزش شمال را با ورزشکاران گیلانی می شناسند این بار ما را شکست داد .کار به جایی رسید که گزارشگر آملی دست به یاوه گویی و داستان پردازی زد.او اعلام کرد که والیبال گیلان همواره زیر سایه مازندران بوده است و بازی در رشت همواره برای مازنی ها بسیار دلچسب بوده است.حتی یکبار در دهه 60 در بازی فینال منتخب مازندران منتخب تهران را شکست داد(ربطش به گیلان و برتقال فروش را پیدا کنید)
امیدمان به بازی برگشت بود و برد آملی ها در رشت.اما باز شکست خوردیم ؛ امسال حتی چهارم هم نمی شویم.تمام امیدمان به پنجمی است.
در بازی با کاله خبری از بازیکنان بومی و متعصب نبود که حساسیت این مسابقه را درک کنند و بدانند که گیلانی ها نمیخواهند در مقابل یک تیم مازندرانی آنهم در شهر رشت شکست بخورند.باختیم ولی انگار دیگر کسی این شکست برایش اهمیت نداشت و این تیم را از گیلان و برای گیلان نمی دانست.کسی برای این تیم اشک نریخت.
اما چند سوال در اذهان هواداران بی پاسخ مانده است:
بیرون انداختن بازیکنان بومی به بهانه قهرمانی و کسب نتیجه بهتر از سال قبل صورت گرفت.آیا به این هدف رسیدیم؟
تیم 4 لیبرو داشت و در بازی رفت و برگشت در برابر کاله دیدیم که فقط عطار آنهم با تاندون مصدوم و با زور آمپول در ترکیب بود و سه لیبرو دیگر سکو نشین.خریدن اینهمه لیبرو برای سکو نشینیشان چه لزومی داشت؟
اسکویی یکی از لیبروهای تیم بود.ملاک انتخاب او در تیم چه بود؟اون چند بازی برای تیم انجام داد؟ پرسش را ساده تر بیان میکنم.او در چند بازی در ترکیب 12 نفره حضور داشت و حتی از روی نیمکت ذخیره بازی را دنبال کرد.باز ساده تر بپرسم؟! او در کدام بازی سکو نشین نبود؟!!! براستی مبلغی در حدود 15 میلیون تومان برای بازیکنی که حتی یک بار هم در لیست 12 نفره نبود چه لزومی داشت؟ بهتر نبود این پول صرف رده های سنی پایه می شد؟
سوال های بی جواب بسیاری وجود دارد که مجال پرسیدن نیست.
مثلا اینکه بازیکن خارجی تیم چرا به سرمربی تحمیل شد و از جانب چه کسانی؟ مدیران میانی در این بین چه نقشی داشتند؟آیا آنها سال بعد هم در تیم مسئولیت خواهند داشت؟؟؟
از ماست که بر ماست
ثبت ديدگاه