اگرچه در ساعات پس از کار به سراغش می رفتیم، اما می دانستیم که سرش شلوغ است. این شد که همان پشت در اتاق و قبل از ورود تصمیم گرفتیم که سوالات را کم کنیم و مصاحبه را در بیست دقیقه ببندیم، اما آنقدر گفتگوی مان شیرین نشست که بیست دقیقه شد، دوساعت!
علی بهارمست معاون فعلی خدمات شهری شهرداری رشت که چندماهی را هم به عنوان سرپرست شهرداری رشت فعالیت داشت، در سال 1353 در شهر رشت متولد شد. می گوید یک گل کوچک باز قهار بود و خیلی اتفاقی و با اصرار یکی از دوستانش در تست انتخاب بازیکن تیم پارکشهر شرکت کرد و از آنجا وارد فوتبال گل بزرگ شد! وی در تیم های استقلال رشت، شهرداری رشت و استقلال شهرداری رشت و سپیدرود و فجرسپیدرود و فجرتهران عضویت داشت و به دلایل شغلی خیلی زود در 28 سالگی از فوتبال کناره گیری کرد!
از او در روایتی به عنوان یکی از هشت مخالف حضور مرحوم ناصر حجازی یاد می شود؛ روایتی که خودش صراحتا تکذیب می کند…
متن این مصاحبه را در ادامه مطلب بخوانید
varesh-sport.com: در ابتدا از زندگی شخصی و فوتبالی تان برایمان بگوئید
سال 68 و خیلی اتفاقی وارد فوتبال گل بزرگ شدم. من یک گل کوچک باز بودم و روزی یکی از دوستانم به من اصرار کرد که در یارگیری تیم پارکشهر به مربیگری آقای امیر فرحسینی شرکت کنم و من هم شرکت کردم و انتخاب شدم.
سال دوم حضورم با آن تیم نایب قهرمان رشت شدیم. در آن مسابقات خوب کار کردیم و من خوب گلزنی کردم که یکی از آن گل ها هم به نوجوانان سپیدرود بود. آنجا بود که تیم زمین شهری (مسکن و شهرسازی) آمد و تیم ما را تحت پوشش قرارداد. چقدر ذوق می کردیم که یک ارگانی آمده و به ما لباس و کتانی رایگان میدهند! یادم است تا زمانی که سن من به جوانان می خورد، تیم مان همیشه قهرمان می شد. ضمن اینکه من اکثرا در رده های نوجوانان و جوانان آقای گل می شدم.
در سال آخر تیم ما دفاع وسط نداشت و من را در دفاع هم استفاده کردند و با آن همه 13 گل در لیگ جوانان رشت به ثمر رساندم. آنقدر روی ضربات سر کار می کردیم که من خیلی خوب ضربات سر می زدم. البته متاسفانه در زمان ما چون رده سنی امید وجود نداشت، بسیاری از بازیکنان به دلایل مختلف کات می شدند ضمن آنکه در آن دوره به جوانان برخلاف الان آنچنان که باید اعتماد نمی شد.
varesh-sport.com: چطور وارد تیم استقلال رشت شدید؟
اگر اشتباه نکنم سال 72 بود که این اتفاق افتاد…آن موقع یکی از دوستان من را به آقای خباز در صنعت گیلان معرفی کردند و من به مدت یک ماه و نیم با ایشان کار کردم تا آنکه زد و 10 روز مانده به مسابقات با همه قرارداد بستند به غیر از من! جالب اینکه در این فاصله ای که با صنعت تمرین می کردم، استقلال رشت که دوباره و به تازگی کار خود را پس از گاز آغاز کرده بود من را می خواستند اما من در پاسخ می گفتم که می خواهم با آقای خباز کار کنم! بعد از این ماجرا ناراحت بودم و به تمرین استقلال رشت رفتم. در همان روز اول تمرین، دو گل به ثمر رساندم و همانجا یک ضرب من را سوار ماشین کردند و به هیات فوتبال بردند تا قرارداد امضا کنم و امضای اولین قرارداد برایم شیرینی حلاوت خاصی را داشت. مردم آن تیم را دوست داشتند و حتی در تمرینات هم جمعیت زیادی می آمدند.
البته آن موقع اکثر بازیکنان معروف تر رفته بودند چون استقلال بضاعتی نداشت. از شاخص ترین هایی که یادم است مسعود ارسلانی، محمود هادی زاده به عنوان دروازه بان، محمد تقی پور، مصطفی آزاد که از ملوان آمده بود، مهدی داداش زاده پسرعموی بهزاد، هادی رادی و… را یادم می آید.
خیلی خوشحالم بودم که به اسقلال رشت آمده ام، اما شما فکر کنید روز شنبه ای را من رفته ام سر تمرین و آقای آهنگی من را انتخاب کرده بود و دوشنبه به یکباره می بینم که آقای نصرت ایراندوست سر تمرین آمده است!
خیلی ناراحت بودم که ایشان من را نمی شناسد، اما باز هم در 25 دقیقه اول تمرین دو گل زدم و من را ببیرون کشید واز کنار ایشان گفتند که تو انتخاب شدی. جالب اینکه من چون موهای فر داشتم ایشان فکر می کردند که انزلیچی هستم و می گفت سربازی را باید بیایی انزلی. به هر حال چند روزی را ایشان مربی بودند و باز قبل از شروع بازی ها دیدیم آقای آهنگی آمده است!
varesh-sport.com: اولین بازی تان برای اولین تیم قراردادی و حرفه ای تان چطور بود؟
در بازی اول 60 دقیقه سرم گیج می رفت و تحت جو استادیوم بودم تا آنکه سومین تعویض انجام شد و از آن لحظه 30 دقیقه را واقعا بازی کردم. یادم است دقیقه 85 یک توپ آمد و من برگردان زدم و گل شد؛ با همان یک گل هم بازی را بردیم. در آن استقلال رشت من 9-10 گل زدم و بهترین گلزن تیم شدم. با آن بضاعت مالی و فردی تیم ما توانسته بود سوم شود.
شاید یکی از دلایلش به این ماجرا برمی گردد که: آقای احمد صومی که در میانه های فصل آمده بودند، یک روز همه را جمع کردند و گفتند تیم پولی ندارد. ایشان در ادامه گفتند که بازیکنان رشتی باید بیایند چون تیم شهرشان است و غیررشتی ها هم می توانند نیایند یعنی به نوعی تکلیف همه را مشخص کرده بودند.
در پایان فصل خیلی منتظر تیم مانده بودم و می خواستم بمانم چون تماشاگران استقلال دوستم داشتند، اما اصلا وضعیت تیم مشخص نبود که می خواهند تیم داری کنند یا خیر. در این بین من دائما می گفتم که از تیم های سپیدرود و شهرداری پیشنهاد دارم و لطفا وضعیت تیم را مشخص کنید تا تکلیفم را بدانم. تا آنکه 20 روز مانده به مسابقات با آقای جهانپور تماس داشتم و ایشان گفتند من مربی شهرداری هستم و بیا اینجا. به هر حال من به هر مشکلی بود رضایت نامه را گرفتم .
varesh-sport.com: و وارد تیم شهرداری رشت شدید…
بله. شهرداری بنیه مالی خوبی داشت و همان سالی که ما سوم شدیم، این تیم اول شده بود و به مسابقات زیرگروه صعود کرده بود. یک ماه تمرینات خوب و بدنسازی داشتیم که باز هم یک اتفاق به شکلی دیگر برایم تکرار شد. یکبار رفتیم سر تمرین و دیدیم که آقای جهانپور نیامده است و آقای صومی به عنوان سرمربی سر تمرین آمده است. خوب ایشان دوست داشتند من در استقلال بمانم و من گفتم الان حسابی از دست من ناراحت است. همینطور هم بود و در تمرین تحویلم نگرفت!
تا آنکه یک روز با چوکا که در لیگ برتر حضور داشت بازی دوستانه را برگزار کردیم. من در دو تایم اول نبودم و یک گل هم دریافت کرده بودیم. در تایم سوم وارد بازی شدم و در دقیقه بیست این تایم با یک ضربه سر چیپ گل مساوی را به ثمر رساندم و از آن روز با من خوب شد.
در این تیم و در زیرگروه، حسن پاکدل، احمد پاک نژاد، مهدی تنهایی، اسماعیل زاهد ویشگاهی، داریوش کاظمی، کریم لامه، علی بی دریغ و… حضور داشتند . در آن سال هم 7-8 گل در زیرگروه زدم و آمدیم لیگ 2 یا همان لیگ فعلی. که در لیگ 2 نتوانستیم بالا بیاییم و سال بعدش غفور جهانی آمد. در آن سال در شهرداری تیم خوبی را داشتیم اما به دلیل حواشی داخلی تیم نتوانست که به لیگ برتر صعود کند و حتی به زور توانستیم سهمیه را حفظ کنیم.
ناگفته نماند زمانی که شهرداری و استقلال بودم در تیم منتخب گیلان هم حضور داشتم.
varesh-sport.com: چطور شد که از شهرداری رشت هم جدا شدید و به سپیدرود پیوستید؟!
در اواخر فصل دچار آسیب دیدگی زانو شدم و زمان سربازی ام هم فرا رسیده بود. به تیم فجر رفتم و با همان زانوی آسیب دیده برای این تیم در جام سرداران بازی کردم تا انتخاب شوم و به سربازی نروم. انتخاب شدم اما زانویم بدتر شد.
رفتم آموزشی و برگشتم و دیدم که میگویند به تیم اول فجر یعنی سپاسی بروی. گفتم با این زانو که نمی توانم و بروم و خط می خورم. این شد که ماندم و فقط دور زمین میدویدم؛ در یکی از همین روزها آقای الماسخاله و رجبی نیا من را دور زمین دیدن دیدند گفتند باید به فجرسپیدرود بیایی. هرچقدر هم که من توضیح میدادم که با این شرایط نمی توانم، انتقالم را برخلاف خواسته ام گرفتند. من آن سال به دلیل مصدومیت فقط چند بازی کردم. آن سال آقای جهانپور تیم خوبی را درست کرد، اما سال بعد تیم به هر دلیل در آخرین لحظات نتوانست به لیگ یک یا همان لیگ برتر فعلی بیاید.
سال هایی که سپیدرود بودم، استقلال با شهرداری ادغام شد و شد استقلال شهرداری رشت که فرهاد کاظمی سرمربی بود. بعد از سربازی چون با شهرداری قرارداد داشتم به این تیم برگشتم و با آن تیم و مجید جهانپور به لیگ برتر آمدیم.
varesh-sport.com: رقابت آن سال خیلی سخت بود، فکر می کردید تیم بتواند صعود کند؟
بله. آن سال ما فکر می کردیم تیم های برق شیراز، استقلال اهواز، آرارات و… رقیب ما هستند، اما تیمی مثل الیاف برخلاف تصورات رقیب ما بود و همه تیم ها را می برد! ما هر هفته که می بردیم، آن ها هم می بردند تا آنکه در رشت، در واقع یک فینال برای دور رفت برگزار شد.
varesh-sport.com: شیرین ترین یا بهترین خاطره تان در آن دوره چه بود؟
بهترین خاطره ام بر میگردد به همان بازی الیاف تهران.
من همیشه در بازی های رشت گل می زدم و این باعث محبوبیتم در بین تماشاگران می شد.بهتر است بگویم اکثر گل هایم در رشت بود.
در نیمه اول یک گل 35 متری وارد دروازه مان شده بود و از نیمه دوم وارد بازی شدم. در نیمه دوم غلام محمدوند گل مساوی را زد. نود دقیقه بازی و حتی 4 دقیقه وقت تلف شده ای که در نظرگرفته شده بود نیز تمام شده بود تا آنکه یک توپ ساده را دفاع الیاف نتوانست به خوبی دفع کند و کرنر شد.آنجا بود که اکبر یوسفی آمد سانتر کرد و با ضربه سر دروازه را باز کردم. یادم است همه بعد از بازی گریه می کردند.
در این بازی یک نکته جالب دیگر هم وجود داشت؛ یک پنالتی اتفاق افتاده بود و در حالی که بازیکنان الیاف سر اینکه چه کسی پنالتی را بزند داشتند بحث می کردند، ما ریختیم سر داور و هی اعتراض و اعتراض کردیم که بنده خدا آقای خسروی آمد و گفت خطا بیرون محوطه است(باخنده) ! البته خوب در بازی برگشت هم آنها همین بلا را سر مان آوردند.
varesh-sport.com: شما فرصت حضور در اردوهای پایه یا بزرگسال را هم داشته اید؟
بله یک بار اردوی تیم امید انتخاب شدم اما فضا بسیار سنگین بود. در آن تیم بازیکنان بزرگی مثل مهدی پاشازاده، فرد ملکیان، ادموند بزیک، حمید مطهری و.. بودند و من یک هفته بیشتر دوام نیاوردم چون همه بازیکنان ملی پوش بودند.
یک چیز دیگر اینکه شاید برایتان جالب باشد… من برای آنکه بخواهم فوتبال بازی کنم، با آنکه در کنکور رتبه 980 را بدست آورده بودم، همه انتخاب دانشگاه هایم را گیلان زده بودم و رشته را در اولویت بعد قرار می دادم! درسم خوب بود و همه تعجب می کردند که من با این همه فوتبال بازی کردن چطور درسم خوب است.
varesh-sport.com: چرا بعد از صعود به لیگ برتر بازیکنان غیر بومی یا مسن زیادی به تیم استقلال شهرداری آمدند؟
واقعا نمی دانم. زمانی که به لیگ برتر آمدیم، بازیکن های بنجل تیم های دیگر به تیم سرازیر شدند و فقط 4-5 رشتی باقی مانده بودند که به یکی دونفرشان که افشین ناظمی هم جزئشان بود بازی می رسید و به خود من هم زیاد بازی نرسید. یادم است مرتضی ابراهیمی که ملی پوش جوانان بود، یک دقیقه هم بازی نمی کرد.
با آن شرایط تصمیم داشتم به مس کرمان بروم. آقای ذوالفقار نسب که آن زمان مربی مس بود، بعد از چند تمرین به من گفت برو و رضایت نامه ات را بگیر. آن زمان مس 3 زمین فرش داشت. سونا و جکوزی و…داشتند و فول امکانات بودند، در حالی که ما در رشت حسرت یک زمین مناسب را داشتیم. من آن موقع کارمند شهرداری بودم و فوتبال هم حرفه ای نبود. رفتم پیش آقای حمیدی شهردار رشت و گفتم مرخصی بدون حقوق به من بدهید که ایشان گفت نمی توانم چون قراردادی نبودم.
پس از چند بازی که آقا مجید نتیجه نگرفتند، زنده یاد ناصر حجازی سرمربی شد. او میگفت که به ما اعتقاد دارد اما خوب از شرایط جدولی می ترسید و فکر می کنم به همین دلیل کمتر به ما بازی می داد. با آن همه در برخی بازی ها 15-20 دقیقه ای به من بازی می داد و در پایان آن سال هم تیم سقوط نکرد.
varesh-sport.com: شما که از حجازی به نوعی دارید تعریف می کنید، پس این قضیه مخالفت با حجازی که در آن دوره مطرح شده بود، چه بود؟!
واقعا به ایشان علاقه داشتم. آن اتفاق به نوعی زندگی ورزشی ام را دچار تغییر کرد. در فرودگاه بودیم که زنده یاد حجازی، من و مرتضی ابراهیمی را صدا کرد و گفت امسال من نشد که زیاد به شما بازی بدهم اما سال آینده سال شماست. ناصر خان با آنکه به من کم بازی می داد، اما من به همین یک ربع و نیم ساعت ها هم راضی بودم.
روزی یک نفر به من زنگ زد و گفت روزنامه ایران ورزشی را بخوان! دیدم تیتر زده است که هشت بازیکن رشتی گفته اند حجازی بماند ما نیستیم! آن زمان هم اختلاف بین زنده یاد ایرج زهرابی و مرحوم ناصر حجازی شدید شده بود و می خواستند اصغر شرفی را بیاورند.
در متن نوشته بودند، با توجه به اختلافات مدیران باشگاه و ناصر حجازی و اینکه می خواهند ایشان را برکنار کنند، بازیکنان هم اعلام کرده اند حاضر به کار با ایشان نیستیم، چرا که ایشان بردها را به نام خودشان می نویسند و باخت ها را به نام ما میزنند و ما هم اگر تحمل کردیم به خاطر باشگاه و تماشاگران بوده است! در انتهای این متن هم نام 5-6 بازیکنی که واقعا با حجازی اختلاف داشتند و نام من را هم به عنوان آخرین نفر نوشتند.
زنگ زدم به افشین ناظمی که چکار کنم؟ من که اصلا حرفی نزده ام و او هم زنگ زد به حجازی که فلانی انیجاست و می گوید که اصلا حرفی نزده است. حجازی هم با من صحبت کرد و گفت تکذیب کن. علی رغم اینکه من تکذیب کردم اعلام شد در لیست مازاد هستم تا اینکه رضا حسن زاده به من زنگ زد و گفت تو چرا نمی آیی؟ گفتم خوب اخراج شده ام. گفت: ما در استقلال که بودیم ناصرخان روزی چند نفر را اخراج می کرد و ما آخرش با گل و شیرینی می آمدیم و برمیگشتیم.
اما من که 26 سالم بود و در اوج فوتبالم بودم به غرورم نمی خورد و پایم را در یک کفش کردم که نمی آیم و می خواهم به کارم بچسبم و بی خیال فوتبال. آن موقع هم که در فوتبال پول آنچنانی نمی دادند و گفتم به کارم بچسبم.
varesh-sport.com: اما کاملا هم بی خیال فوتبال نشدید و ادامه دادید…
درست است. بعد از چند ماه ایرج خوالی به من زنگ زد و گفت بیا به سپیدرود که در لیگ گیلان بود. آن سال فکر می کنم از بهترین سال های فوتبالم بود. در آن لیگ، 13 گل زدم و تیم به لیگ کشوری برگشت، اما بعد از آن مشغله شدید کاری در شهرداری که معاون شهردار منطقه 2 هم شده بودم اجازه ادامه کار به من نداد و فوتبالم را خیلی زود و در سن کمتر از 28 سال کنار گذاشتم.
varesh-sport.com: وارد دوره های مربیگری هم شدید؟
بله. دوره C و D را با آقای اردشیر پورنعمت گذراندم و اول شدم. سال قبل هم که B را داشتیم که باز هم من و علی نظرمحمدی هم نفرات اول و ریکامند و حالا منتظر دوره A هستیم. . ضمن اینکه این را اضافه کنم که من یک کلاس مدیریت فوتبال زیر نظر آقای نصیرزاده هم رفتم.
varesh-sport.com: منظور از این ریکامند دقیقا چیست و شاگرد اول شدن مزیتی هم برایتان دارد؟
کسانی که شاگرد اول می شوند با توجه به توصیه استاد به AFC می توانند در فاصله حتی چند ماه به دوره بالاتر بروند و اصطلاحا ریکامند می شوند. بدین ترتیب نیازی به طی فاصله مثلا دوساله حتی برای گذرB به A نیست. من چون هر کلاس ری کامند می شدم دوره C به B را در کمتر از سه ماه گذراندم .
در کلاس آخر 22 نفر شرکت داشتند که یکی دو نفر نتوانستند قبول شوند. دو سه نفرB ایران را گرفتند که به این معناست که تنها در ایران می توانند مربیگری کنند و 15-16 نفر هم B آسیا را گرفتند. من و علی نظرمحمدی هم علاوه بر اینکه B آسیا را گرفتیم ری کامند شدیم.
varesh-sport.com: برای دوره جدید A که به زودی برگزار می شود اقدام نکردید؟
دوره B به A عموما به دوسال فاصله نیاز است اما برای کسی که ری کامند می شود می تواند زیر یک سال و حتی بعد از چند ماه به دوره بالاتر برود ولی خوب به خاطر مشکلات کمرم نمی توانم کارهای عملی انجام بدهم .
varesh-sport.com: چطور شد که وارد شهرداری شدید؟
در دوره ای تیم شهرداری به شکلی عمل می کرد که به برخی پیشنهاد می دادند که هم در شهرداری کار کنند و هم برای این تیم بازی کنند. از این دست افراد می توانم به افشین ناظمی، مهندس تنهایی، حسن پاکدل و… اشاره کنم. من هم وقتی این پیشنهاد را دریافت کردم خیلی خوشحال شدم و گفتم که چه خوب هم کارم را دارم و هم می توانم به فوتبالم ادامه دهم. من و حمید رستمی آخرین نفرات این نوع جذب شدن ها بودیم و دیگر کسی بعد از ما به این شکل جذب نمی شد.
varesh-sport.com: شما عمدتا در کارهای مدیریتی شهرداری حضور داشتید با این وجود به کار مربیگری هم علاقه دارید که دوره های آن را مجدانه دنبال می کنید؟
بله علاقمند هستم. اما دوست ندارم که به یکباره سرمربی تیمی شوم. دوست دارم که اگر شد چند سالی را در کنار مربیان دیگر کار کنم و بعد وارد شوم. به عنوان مثال افشین ناظمی خیلی فرصت خوبی نصیبش شد و چندین سال کنار مربیان مختلف کار کرد. البته به نظر من برای مربیگری در فوتبال ایران، مدیریت یک تیم بیشتر از کار فنی تاثیر گذار است. به نظر من 70 درصد کار مربیگری در ایران مدیریت و 30 درصد آن کار فنی است، چون بازیکنان ایرانی اکثرا حرفه ای نیستند و بازیکنان احساسی هستند.
varesh-sport.com: یعنی شما که این میزان کار مدیریتی انجام دادید، دوست ندارید وارد حوزه مدیریتی شوید؟
چرا به این حوزه هم علاقمند هستم و پتانسیل را در هر دو مورد فنی و مدیریتی در خودم می بینم. در بحث مدیریتی فوتبال یک مسئله این است که فرد در خود فوتبال بوده باشد و یک بحث دیگر این است که کار مدیریتی هم انجام داده باشد. من هر دو مورد را داشته ام. در درون فوتبال بودم ام و کارهای مدیریتی را در بخش های خارج از فوتبال سال هاست که در شهرداری انجام می دهم و بنابراین فکر می کنم در این بخش بتوانم مفید عمل کنم.
varesh-sport.com: سال هاست که از مدیران بومی در باشگاهی مثل داماش استفاده نمی شود و در عرصه فوتبال گیلان هم سالیان بسیاری است، آنطور که باید مدیران گیلانی نتوانسته اند موفق عمل کنند. در اینجا این نظریه عنوان می شود که گیلان در عرصه مدیریتی فوتبال ضعف دارد، در حالی که از اصفهان به عنوان یکی از قویترین ها در این مبحث یاد می شود. آیا در استان گیلان واقعا مدیر وجود ندارد یا بهای لازم به افراد داده نمی شود؟
خیلی خوب است که ما چه در رده مدیریتی و چه در رده فنی و مربیگری از داشته های خودمان استفاده کنیم، اما خوب در فوتبال امروز دیگر این مسئله به آن شکل معنا پیدا نمی کند.من به شخصه عیبی نمی بینم که بخواهیم از مدیر غیربومی استفاده کنیم چون فوتبال حرفه ای شده است، اما این نکته را با شما موافق هستم که به بچه های گیلان بها و فرصت لازم داده نشده است.
آن موقع هم همیشه بر این باور بودیم که عیبی ندارد از بازیکن غیربومی استفاده شود اما به شرط آنکه اگر بازیکن بومی 40 است، بازیکن غیر بومی 60 باشد ولی عملا نه تنها چنین چیزی را نمی دیدیم بلکه گاها برعکس این قضیه هم اتفاق می افتاد.
ضمن اینکه من فکر می کنم در حوزه مدیریت فوتبال هم باید بخش آموزش هیات فوتبال ما بیشتر فعالیت داشته باشد. شاید به مانند بازیکن و مربی، افراد زیادی در حوزه مدیریت فوتبال نیاز نباشد، اما چه بسیار افرادی هستند که علامند هستند در این حوزه فعالیت داشته باشند. یا ممکن است برخی از بازیکنان باشند که شاید در عرصه مربیگری نتوانستند موفق عمل کنند اما در حوزه مدیریت چه بسا بتوانند موفق باشند.
varesh-sport.com: چرا شهرداری برخلاف گذشته دیگر در عرصه تیمداری وارد نمی شود؟
نگاه مجموعه شهرداری در حال حاضر بیشتر به ورزش همگانی است و فعلا نگاهی به ورزش قهرمانی ندارد. در واقع نگاه این است که اگر قرار است 2 میلیارد برای یک تیم هزینه شود، این دو میلیارد برای فضایی هزینه شود که همه بتوانند از آن استفاده کنند. البته این نگاه یک مجموعه است و شاید نگاه شخص خود من نباشد.
این که می گویم ورزش همگانی، منظورم به بحث امکانات و آموزشی است. مثلا چند وقت قبل کلاس های آموزش فوتبال رایگان گذاشتیم، یا چند زمین چمن مصنوعی احداث کردیم که همه بتوانند از آن استفاده کنند که آخرین آن هم پارک ملت است و قرار است بزودی چمن مصنوعی شود.
اما در بحث تیمداری باید این بحث انجام شود که آیا می شود اینکار را انجام داد یا خیر؟ شما در نظر داشته باشید سال گذشته برای تیمی مثل سپیدرود در لیگ دو نزدیک به دو میلیارد هزینه شده است یا آلومینیوم اراک که به لیگ یک آمده است شنیده ام قرار است تیمی 10 میلیاردی ببند!
varesh-sport.com: شما سال گذشته و تاکنون در هیات مدیره باشگاه سپیدرود هم حضور داشته اید. این تیم برای فصلی که گذشت را چطور دیدید؟
اوایل سال گذشته و در واقع اواخر فصلی که سپیدرود سقوط کرد، با بنده تماس گرفتند و گفتند با توجه به سمتی که در شهرداری دارم و کمکی که از دستم بر می آید در هیات مدیره سپیدرود حضور داشته باشم. اصلا بحث عشق به حضور در هیات مدیره نبود چون همینالان هم در هشت هیات مدیره سازمان شهرداری حضور دارم بلکه این عشق و علاقه برای کمک به تیم شهرم در من وجود داشت. من واقعا به هر دو تیم شهرم علاقه دارم و اگر تیم سومی هم وجود داشت که اسم رشت روی آن باشد، آن تیم را هم دوست دارم. این یعنی همان جمله وشعاری که شما می گویید “دنیا فقط رشت”… من به این جمله اعتقاد دارم.
آن موقع که وارد شدم تیم در بدترین شرایط بود و من یادم است که حتی تیم سپیدرود برای کاور تمرین و آب معدنی و اینطور مسائل هم دچار مشکل بود، اما بنده خدا آقای غلامی وارد شدند و فقط هزینه کردند و در هیچ اموری هم دخالت نداشتند. خود من هم اول شاید این تصورم بود که بحث تبلیغاتی وجود داشته باشد، اما دیدم ایشان فقط هزینه کردند و در امور مدیریتی، هیات مدیره و فنی و… اصلا دخالتی نکردند.
به هر حال آن فصل تیم آنقدر امتیاز از دست داده بود که دیگر نشد حفظ شود.
varesh-sport.com: به نظر شما چرا سپیدرود نتوانست صعود کند؟
بعد از سقوط بحث خرید امتیاز لیگ یک مطرح شد که خود بنده جز کسانی بودم که مخالف این مسئله بود.
اعتقادم این بود که یک تیم در لیگ دو داشته باشیم اما در حد لیگ یک که اگر صعود کرد، بازیکنانی باشند که تجربه یک سال حضور در کنار هم را داشته باشند.افشین ناظمی هم که به هر حال از سرمایه های با تجربه شهر ما است به عنوان یک وزنه در لیگ خیلی می توانست مفید باشد.
در بحث فنی افشین کادرش را خودش انتخاب کرد و انصافا هم کادر خوب و بی حاشیه ای را داشت. در بحث بازیکن هم همینطور و اختیار کاملا در دست افشین ناظمی بود و تیم را به انتخاب خودش بست. شاید خود من چند نقطه نظر داشتم اما مطرح نکردم که خدای نکرده بحث دخالت پیش نیاید. در بحث تدارکات هم انصافا باشگاه کم نگذاشت و شهرداری هم چند بار هر چند جزئی کمک هایی را انجام داد. و البته در بحث لجستیکی هم اگر کمکی خواسته می شد انجام میدادیم. ارتباط خوبی با مدیران استانی برقرار شد.
من فکر می کنم این تیم همیشه دلهره صعود داشت. چهار بازی را مساوی کردیم که سه تا از آن ها را جلو بودیم و فکر کنم اگر یکی را می بردیم پلی آف حضور داشتیم وگرنه به لحاظ تدارک و عدم دخالت تیم خوب تدارک شده بود. به هر حال افشین زحمت خودش را کشید ولی خوب نشد.
اما در هرحال سال اگر در هیات مدیره باشم، یکی از شروط من داشتن تیم های پایه قوی است و در غیر اینصورت حضور نخواهم داشت.
varesh-sport.com: شما از ایجاد ارتباط خوب با مدیران استانی در سپیدرود گفتید، چرا این اتفاق برای داماش نیفتاد؟!
چون نخواستند! بنده به شخصه این آمادگی را داشتم اما وقتی از من نخواستند که خود من نمی توانستم بروم جلو و بگویم من آمدم!
varesh-sport.com: نظریه ای وجود داشت که این همیت مدیران و مسئولین استانی برای سپیدرود شاید از لج با داماش و یا بهتر بگوییم، مدیران داماش بوده است. یعنی وقتی مثلا امیر عابدینی آمد و گفت شما میتوانید سپیدرود را بالا بیاورید و….
نه اصلا اینطور نبود؛ ببینید یکبار در جلسه هیات مدیره بودیم و با توجه به سرخوردگی روحی که تماشاگران دیده بودند، تمام تلاش این بود که امتیاز لیگ یکی بگیریم که البته بعدا منتفی شد. چون به این نتیجه رسیدیم که اگر امتیاز لیگ یک بگیریم ممکن است حالت آُسانسور پیدا کنیم و با تجربه کم باز هم سقوط کنیم. اما بعدها آقای عابدینی آمد و در مصاحبه ای مطرح کرد که امتیاز داماش را می خواهیم به یک تیم تهرانی بدهیم. آنجا بود که این مسئله مطرح شد که وقتی قرار است این اتفاق بیافتد، جلوی آن را بگیریم و در همان جلسه هم مطرح شد که اگر داماش قرار باشد به هر شکلی امتیاز را در رشت حفظ کند و تیمداری کند، این بحث کاملا منتفی باشد. بحث امتیاز باشگاه داماش هم فقط یکبار و بعد از آن مصاحبه مطرح شد.
من در جواب سوال شما هم باید این را بگویم که علی بهارمست خودش نرفت زنگ بزند و بگوید من میخواهم هیات مدیره سپیدرود باشم؛ به من زنگ زدند و گفتند که بیا و کمک کن اما از طرف باشگاه داماش کی چنین کاری انجام شد؟!
varesh-sport.com: به نظر شما اگر چنین اتفاقی برای داماش هم بوقوع می پیوست در روند این تیم تاثیرگذار بود؟
قطعا تاثیرگذار بود. درست است که تیم سپیدرود صعود نکرد، ولی شورای سیاست گذاری باشگاه خیلی خوب عمل کرد. در انتخاب اعضای هیات مدیره از نماینده مجلس، عضو شورا، از بنده به عنوان مدیر شهری، از آقای احمد صومی به عنوان یک مربی پیشکسوت انتخاب کردند. حتی یک نفر به اسم آقای شفیع نسب انتخاب شدند که ایشان عنوان می کرد اصلا هیچ بحث فنی ندارد و فقط در حوزه اقتصادی که چطور اسپانسرینگ کنیم و چطور تحت عنوان اوراق مشارکت درآمد زایی داشته باشیم می تواند کمک کند. هیچکدام از ما شش-هفت نفر خودمان نگفتیم که بیاییم و باور کنید هیچکدام حتی ریالی از باشگاه سپیدرود نگرفتیم. این مشخص می کند که اصلا بچه ها از دید اقتصادی به قضیه نگاه نکردند، اما از طرف باشگاه داماش، با این وجود اصلا از کسی خواسته نشد که کمک کند. شاید برای اینکه فکرشان این بود که خودشان می توانند تمام کارها را انجام دهند. اما در سپیدرود چنین تفکری وجود نداشت و مثلا مالک باشگاه نگفت که من می توانم همه کار انجام دهم.
اگر مثلا در حد اتوبوسی که بازیکن را از هتل به ورزشگاه ببرد هم اگر کمکی از دستمان بر می آمد، انجام می دادیم. و مطمئن باشید من بهارمست اگر عضو هیات مدیره هم نبودم از من می خواستند اینکار را انجام می دادم…
varesh-sport.com: با شما هم نظر هستیم، کما اینکه به عنوان گروه هوادار با شما یا آقای مهندس رسولی تماس می گرفتیم و برای هواداران اتوبوس می خواستیم شما همیشه همکاری داشتید و نه نمی شنیدیم…
باز هم تاکید می کنم که خداوکیلی هیچ وقت در هیات مدیره سپیدرود مطرح نبود که مثلا داماش ضعیف شود تا سپیدرود قوی تر شود.
varesh-sport.com: به عنوان سوال پایانی، نظرتان راجع به مصاحبه هایی که وارش اسپرت با پیشکسوتان انجام می دهد، چیست؟
همین که از بازیکنان گذشته که تماشاگران قدیمی تر با هر کدام از آنها خاطرات داشته اند، یادی می شود و گاهی از نقطه نظرات شان استفاده می شود، بسیار ارزشمند است و امیدوارم این حرکت شما ادامه داشته باشد. امیدوارم مسئولین تیم ها هم حرف های این بچه ها را حداقل بشنوند.
ما داماش را همان استقلال شهرداری خودمان می دانیم. معتقدم داماش جور فوتبال رشت را چند سال یک تنه کشید و اعتبار فوتبال رشت را بالا نگه داشت. باید دست به دست هم بدهیم تا این تیم را دوباره سرپا کنیم. تمام امیدم این است که هم سپیدرود و هم داماش بالا بیایند و طلایه دار فوتبال رشت باشند.
مصاحبه : مهرداد ثابت – مازیار اصغرزاده
منبع: www.varesh-sport.com
وارش اسپرت – تارنمای هواداران داماش گیلان
ثبت ديدگاه