وارش اسپرت – تارنمای هواداران داماش گیلان: این روزها بهار رشت خزانی ترین روزهایش را سپری می کند، آخر دل هواداران داماش بدجوری غم گرفته است. قصه پر غصه سقوط از یک سو و آوار انحلال و انتقال از سوی دیگر. این واژه دشمن شاد که می گویند، دقیقا برای چنین روزهایی ساخته شده است!
دقیقه 59 آژاکس بزرگ یک نایمخن صفر. همه چیز برای یک پایان درام و خداحافظی با لیگ دسته اول هلند آماده است. علی رضا وارد می شود و در کمتر از پانزده دقیقه گل تساوی را وارد دروازه آژاکس می کند. اشک شوق از دیدگان هواداران متعصب نایمخن که با ناامیدی به آمستردام سفر کرده اند سرازیز می شود. پیرمرد موبور هلندی جوری گریه می کند که نمی توانی دریابی که از روی شوق است یا اندوه، هر چند شال سبز و قرمز و مشکی که روی گردن دارد موید این است که او هوادار متعصب ان ای سی است.
این اشک های شوق دقیقا همان چیزی بود که سال گذشته هواداران داماش، هرگز از گونه هایشان جاری نشد. تو گویی با رفتن علی رضا شادمانی هم از رشت رخت بست. او درست در چنین روزهایی در لیگ سال پیش با درخشش در برابر تراکتور و نفت و استقلال توانست این اشک شادمانی را بر گونه های هواداران شهرباران سرازیر کند و ماندگاری داماش در لیگ برتر را درست در واپسین روز لیگ برای رشتی ها ارمغان آورد.
انگار این از بخت یاری علی رضاست که هر جا باشد باید با ابلیس سقوط دست و پنجه کند. آژاکسی که قهرمانی اش مسجل شده و نیازی به نتیجه این بازی ندارد، دوباره نیشش را به نایمخن می زند؛ دقیقه 88 و برتری دو بر یک آژاکس از ان ای سی. باز هم فرار پسر دوست داشتنی شمال و یک ضربه چیپ استادانه از بالای دست دروازه بان کافی است تا در آخرین دقیقه لیگ نایمخن از سقوط نجات یابد. این بار همه از خود بی خود شده اند، حتی علی رضای آرام و صبور رشتی ها.
فریاد شادمانی او که از ژرفای وجودش به بیرون پرتاب می شود و با لگدش بر تیرک گوشه زمین تخلیه می شود، همان فریاد بغضی بود که در تمام لیگ نحس سیزدهم برای رشتی ها از حنجره بیرون نیامد. دهها بازی تا لب چشمه رفتند این هواداران و تشنه بازگشتند. آخر در همه ی این میدان ها یکی مانند علی رضا نبود که ضربه ی آخر لعنتی را این چنین محکم و دقیقه و فنی بنوازد. آخر رشتی ها برای امرار معاش شان دست به کلیه فروشی زده بودند و پسرانشان را یکی یکی در طبق اخلاص گذاشتند به غریبه ها پیشکش کردند تا رشت بدون جهانبخش و حسین ابراهیمی و محمد آبشک و … در غروب غمگین آدینه ورزشگاه غم گرفته شهرباران در حسرت نداشتن ستاره های جوانش بسوزد و ابلیس پیروز مرگ، سور عزای داماش را جشن بگیرد.
به یقین درست در لحظاتی که هواداران داماش در حسرتی توام با غرور شاهد بالا و پایین پریدن های نایمخنی ها در ورزشگاه آمستردام آرنا در جشن ماندگاری نایمخن بودند، در ذهن شان تک تک روزهای بی جهانبخش را در این روزهای لعنتی دوره می کردند و به مانند یک فیلم سینمایی با پایانی نافرجام آهی از سر حسرت و اشکی می کشیدند و از روی اندوه قطره اشکی روی گونه شان می لغزاندند.
بله نایمخن با علی رضا آژاکس افسانه ای را متوقف کرد و ماند و داماش بدون جهانبخش سقوط کرد و رفت. حالا یک شهر مانده و سکوهای غم گرفته و خالی از هیاهویش. یک شهر مانده و غم بی کسی و تکیه بر باد دادنش. یک روز یکی داماشی ها را ناهنجار خطاب می کند و پرخاشگر و روزی دیگر غریبه ای آشنا، کمر به یغما بردن و کوچ دادن عزیز دردانه رشتی ها بسته است. آخر بی کس که باشی هیچکس سراغت را نمی گیرد و بر زمین که بیفتی لگدی هم نثارت خواهند کرد. درست مثل آن پرده نوشته زرد رنگی که داماشی ها در ورزشگاه دکتر عضدی نصب می کردند: " هیچکس ما را دوست نداره! "
روزهای بی علی رضا بد روزهایی است برای رشتی ها. خیلی بد!
نگارنده: رادنی دیدار
وارش اسپرت – تارنمای هواداران داماش گیلان
دانلود ویدئوی دو گل جهانبخش به آژاکس
ثبت ديدگاه