با قلبی امیدوار و کوله باری از غیرت آماده بودند تا در گرمای خوزستان، طوفان به پا کنند. برای بردن رفته بودند، اما درهای ورزشگاه به روی هوادارهایشان باز نبود، غیرت و تعصب شان اجازه نداد که بی حضور هوادار و نادیده گرفتن عشق آن ها به تیم شهرشان بازی کنند؛ بازی را به تعویق انداختند تا شاهد تشویق دلگرمی بخش تیفوسی ها باشند، در زمین دویدند تا افتخارآفرین باشند اما ای کاش اسیر بی عدالتی نمی شدند.
داماشی ها بعد از طی هزار کیلومتر راه به اهواز رسیدند، هوای خوزستان بس ناجوانمردانه گرم بود. تمام دلگرمی بازیکنان به آن سیصدنفری بود که برای تشویق و از روی عرق و تعصب خودشان را به ورزشگاه فولاد آرنا رساندند. مطابق قانون لاجوردی پوش ها می توانستند نیمی از صندلی های ورزشگاه را در اختیار داشته باشند حتی اگر تماشاچی نداشته باشند اما از حق خود گذشتند و تنها به هزار صندلی ورزشگاه سی هزار نفری فولاد آرنا رضایت دادند. سیصد هوادار امیدواری که از شب قبل به عشق داماش به اهواز آمده بودند اما به خوبی از آن ها میزبانی نشد و در همان بدو ورود با درهای بسته و جایگاه هایی که از آن ها غصب شده بود روبرو شدند. هواداران از مالک باشگاه درخواست کردند که به احترام هواداری و مسافت طولانی طی شده، بازیکنان بدون ورود تماشاگران داماش بازی را شروع نکنند، چرا که اعتقاد داشتند فدراسیونی ها حقوق یک تیم شهرستانی را نادیده گرفتند و بی عدالتی خاطرشان را مکدر ساخت. نظر به احترام هواداران داماش، اسماعیل حاجی پور درخواست هواداران تیم اش را به گوش مسئولان برگزاری بازی رساند و به آن ها اطلاع داد که بازی بدون حضور مشوقان داماش ممکن نیست؛ از این رو بازی دو ساعت و بیست دقیقه به تعویق افتاد. پافشاری در احقاق حقوق تیم و احترام به قدم های تماشاچیان از زیباترین جلوه های بازی جام حذفی پرسپولیس و داماش بود که در آن نقش پررنگ و اتخاذ تدبیری مصرانه از سوی سکاندار کشتی داماش، اسماعیل حاجی پور به چشم خورد. حاجی پور با چنین کاری توانست غرور رشتی ها را به رخ همگان بکشد.
اما در داخل زمین بازیکنان به عشق قهرمانی با روحیه ای امیدوارانه بارها و بارها از رختکن به زمین آمدند و گرم کردند و منتظر بودند تا فدراسیونی ها اجازه ورود همشهری هایشان را صادر کنند تا نمایشی از شور و امیدواری و غیرت را در خوزستان ثبت کنند. آن ها جلوی رقیب پا پس نکشیدند و تا ثانیه آخر با روحیه جنگیدند و هیچ چیز و هیچ کس اراده محکم آن ها رادر هم نشکست. بازی آن ها حرفه ای و درخور رقیب پرمدعایی همچون پرسپولیس بود.
تیفوسی ها غرورشان را باز پس می گیرند.
سر خم کردن در مرام داماشی ها نیست. اگرچه نتیجه بازی را واگذار کردند اما وجدان شان را به ناداوری نباختند. هر زمانی که پا به توپ شوند طوفان به پا می کنند می دانند که قلب هوادارهایشان برایشان می تپد حتی اگر محروم از داشتن صندلی و جایگاه در ورزشگاه باشند. مهم نیست که کران تا کران ورزشگاه را پرچم قرمز پر کرده باشد، پرچم لاجوردی همیشه پررنگ تر و چشمگیرتر شور و شوق خود را به تصویر می کشد. هیچ سوت و پرچم و رای ناحقی نمی تواند جلوی وحدت و تحقق رویای مشترک این تیم را بگیرد، داماش شناسنامه فوتبال گیلان است، داماش همیشه زنده است و تا پای جان از هویت خود دفاع می کند، برای احقاق حقش اعتراض می کند، برای برد تلاش می کند، برای غرورش می جنگد و بالاخره روزی هم می رسد که همه ی این تلاش ها و دست و پا زدن ها و مردود شمرده شدن گل سالم جلوی چشمان با غیرت بازیکنان و هواداران جایش را به عدالت بدهد و نگرانی را از چشمان هوادار کنار بزند. عزت و عزتمندی برای کسانی است که هیچ گاه ناامید نمی شوند وآهسته و پیوسته به راهی که ایمان دارند درست است ادامه می دهند. با دست خالی هم میتوان کارهای بزرگ کرد حتی اگر زمین و زمان جلوی ما بایستند ما بر می گردیم و با خود زمزمه می کنیم
سیصد گل سرخ یک گل نصرانی
ما را ز سر بریده میترسانی؟
ما گر ز سر بریده میترسیدیم
در محفل عاشقان نمیرقصیدیم
نگارنده: کیارش اخوان – مدیر فرهنگی باشگاه داماش گیلان
ثبت ديدگاه