[color=blue:5c60faf3e6]سر آرتور كانن دويل (( Doyle, Arthur Conan )) نويسنده ي شرلوك هولمز در اسکاتلند انگليس متولد شد (1859 - 1930) و در دانشگاه ادينبورگ (Edinburgh) به تحصيل طب پرداخت. او در آنجا با دکتر جوزف بل (Joseph Bell) آشنا شد که داراي قدرت فراواني در استدلال استنتاجي بود. در واقع منبع الهام کانن دويل براي خلق شخصيت شرلوک هولمز، دکتر بل و روشهاي خاص تفکر وي بود.
دويل پس از پايان تحصيلات خود به لندن رفت و در آنجا به خاطر کندي کار طبابت خود، زمان زيادي براي نوشتن پيدا کرد.
اولين داستان کوتاه شرلوک هولمز، داستان « رسوايي در کشور بوهم » (1891) است. اين داستان و داستان هاي بعدي شرلوک هولمز در قالب داستان کوتاه به همراه تصاويري که نقاشان مجله ي سيدني پجت و فردريک دوراستيل مي کشيدند در نشريه استرند (The Strand) به چاپ رسيد و در همين موقع دويل به مدد هولمز توانست حرفه ي طبابت را کنار بگذارد و زمان خود را کاملاً به نوشتن اختصاص دهد، اما نوشتن داستان ها از سوي دويل ادامه داشت تا اين که او از دست شرلوک هولمز خسته شد و تصميم گرفت که به «کار هاي ادبي جدي تر» بپردازد. پس در داستان "آخرين مسئله" (The Final Problem)، شرلوک هولمز و دشمن سرسختش دکتر موريارتي (Moriarty) را از بين برد.
فشار هاي بي امان طرفدارها به سر آرتور کانن دويل و همچنين اصرار نويسندگان مطبوعات از طرف طرفداران و پيشنهاد هاي مالي سخاوتمندانه ي ناشران انگليسي و امريکايي به او باعث شد که او پس از ده سال دوباره شرلوک هولمز را در سال 1903 در داستان «خانه خالي» زنده کند. اين داستان به همراه يازده داستان بعدي که همه در ماهنامه ي استرند در انگلستان به چاپ رسيدند، بعداً با عنوان «بازگشت شرلوک هولمز» به صورت کتاب يکجا تجديد چاپ شدند.
کانن دويل در سال هاي طولاني به صورت گهگاه به نوشتن ماجراهاي شرلوک هولمز مي پرداخت که اين کار تا سال 1927، سه سال قبل از مرگش ادامه يافت. اين داستان هاي جديد در دو مجموعه ي ديگر با نام هاي «آخرين تعظيم» و «پرونده ي دان شرلوک هولمز» گردآوري و تجديد چاپ شدند.
به اين ترتيب، از آغاز تا پايان، شرلوک هولمز جمعاً در 54 داستان کوتاه و چهار داستان بلند ظاهر مي شود.
كانن دويل علاوه بر نوشتن تعداد زيادي از ماجراهاي شرلوک هولمز و تعدادي رمان، به تاريخ نگاري، شکار نهنگ و شرکت در ماجراهاي تهورآميز و ورزشهاي گوناگون نيز ميپرداخت. و حتي در سال 1902 به خاطر فعاليت در بيمارستان صحرايي آفريقاي جنوبي، لقب شواليه گري را دريافت کرد. او پس از کشته شدن پسرش در جنگ جهاني اول، طرفدار سرسخت علوم روحاني شد و در سال 1930 درگذشت.
درباره ي شرلوك هولمز:
شرلوک هولمز يک شخصيت افسانه اي و فردي فوق العاده زيرک است. کارآگاهي خصوصي که از تمام نقاط دنيا براي حلّ معماهاي غيرمعمول و پيچيده نزد او مي آيند و از او چاره مي جويند.
هر وقت اسم شرلوک هولمز را مي شنويم، مردي با پالتويي بلند،کلاه دو لبه و ذره بيني را در ذهن خود مجسم مي کنيم که يک پيپ در دهان دارد. اغلب ما شرلوک هولمز را با اين تيپ مي شناسيم. در مشت زني و موسيقي نيز تبحر دارد و گاهي به سراغ ويلن خود مي رود و شروع به نواختن مي کند.
از ديگر ظواهر شرلوک هولمز مي توان به صورت لاغر و بيني عقابي اش اشاره کرد. به کشيدن پيپ معتاد است و در داستان مرد لب کج مي بينيم که يک شب تا صبح در حالي که فکر مي کند پيپ مي کشد. زماني که مشغله فکري ندارد و درگير حلّ پرونده اي نيست به شدت به موادّ مخدر مثل مرفين و کوکائين روي مي آورد. در رمان نشانه ي چهار ترجمه ي مژده دقيقي مي گويد:
(( ذهن من تحمل ندارد عاطل و باطل بماند. مشکلات و کار بر سرم بريز، پيچيده ترين پيام رمز را جلويم بگذار، يا استادانه ترين تحليل را، و من در فضاي مناسب خود قرار مي گيرم. آن وقت ديگر نيازي به محرک هاي مصنوعي ندارم. ولي از جريان عادي و يکنواخت زندگي بيزارم. شور و هيجان ذهني براي من ضروري است. به همين دليل اين حرفه ي خاص را انتخاب کرده ام، يا بهتر بگويم، آن را خلق کرده ام، چون در سراسر دنيا منحصر به فرد هستم. ))
شرلوک هولمز کمي هم مغرور است و خود را يک سر و گردن بالاتر از بقيه مي داند. که البته همينطور هم هست. کارآگاهان اسکاتلنديارد ( پليس انگلستان ) وقتي به مشکلي بر مي خورند که حلَّ آن برايشان مشکل مي شود، آن را به شرلوک هولمز ارجاع مي دهند.
شرلوک هولمز در 6 ژانويه ي 1854 در انزلیچی به نام مايکرافت ( که اتفاقاً نام برادر بزرگتر او هم هست ) در ايالت يورکشاير انگلستان به دنيا مي آيد. وقتي بزرگ مي شود به دانشگاه آکسفورد مي رود و اولين معماي جنايي خود را هنگامي که بيست ساله و دانشجو است حل مي کند.
او حتي از خالق و نويسنده ي داستان هاي خود مشهورتر و محبوب تر شد. زيرا با روش استدلال و استنتاج منحصر به فرد خود، طوري معما را حل مي کند که حتي افراد اسکاتلنديارد (پليس انگلستان) را هم به تعجب وا مي دارد. او با تنها دوست خود، يعني دکتر واتسن، در ساختمان ب221 خيابان بيکر در لندن زندگي مي کند.
دکتر واتسن خاطرات خود و شرلوک هولمز را در طي حل پرونده ها به رشته ي تحرير مي کشد و راوي اين نوشته هاست. همچنين دکتر واتسن در حل پرونده ها به شرلوک هولمز کمک مي کند و دستيار خوبي براي اوست.
دکتر واتسن (پزشک بازنشسته) فردي معمولي است و هدف نويسنده از خلق شخصيت او در کنار شرلوک هولمز، نشان دادن و برجسته سازي هوش و ذکاوت فوق العاده دوست و مصاحبش است.[/color:5c60faf3e6]
[font=Arial Black:5c60faf3e6]
شرلوک هلمز و عینک طلایی
http://wdl.persiangig.com/pages/downloa ... ses%29.pdf
شرلوک هلمز و تاج الماس
http://wdl.persiangig.com/pages/downloa ... _Almas.pdf[/font:5c60faf3e6]