[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/functions.php on line 4752: Cannot modify header information - headers already sent by (output started at [ROOT]/includes/functions.php:3887)
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/functions.php on line 4754: Cannot modify header information - headers already sent by (output started at [ROOT]/includes/functions.php:3887)
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/functions.php on line 4755: Cannot modify header information - headers already sent by (output started at [ROOT]/includes/functions.php:3887)
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/functions.php on line 4756: Cannot modify header information - headers already sent by (output started at [ROOT]/includes/functions.php:3887)
تالارهای گفتمان هواداران داماش گیلان • مشاهده مبحث - .....>زنگ تفریح< ....

.....>زنگ تفریح< ....

پیشنهادات و انتقادات + مطالب متفرقه ورزشی، اجتماعی، تاریخی و... (ارسال های سیاسی حذف خواهند شد) را در این بخش قرار دهید.

مديران انجمن: meraj130, antiros

پستتوسط pedram_1367 » پنج شنبه مه 24, 2012 5:01 am

پیرمرد 83 ساله ایرانی پدر شد (+عکس زن و فرزند)

خبرگزاری مهر: پیرمرد 83 ساله ابرکوهی بعد از 60 سال زندگی صاحب فرزند پسری شد که او را هدیه خداوند به خانواده خود می داند.
به گزارش خبرنگار مهر، حاج امیر امیدوارپناه 83 سال سن دارد و در یکی از انزلیچی ابرکوه زندگی می کند.
این پیرمرد ابرکوهی در 23 سالگی با زن اول خود ازدواج کرد و قریب به 50 سال بدون اینکه صاحب فرزندی شوند، زیر یک سقف زندگی کردند تا اینکه همسر اول وی در سال 1380 از دنیا رفت.
این پیرمرد ابرکوهی در مورد زندگی خود به خبرنگار مهر گفت: در طول زندگی 50 ساله با همسر اولم، به پزشکان متعددی مراجعه کردیم اما هیچ نتیجه ای از این مراجعات نگرفتیم و هرگز صاحب فرزندی نشدیم.
امیدوارپناه اظهار داشت: در آن دوران پیگیری های بسیاری برای اینکه صاحب اولاد شده و به آرزوی خود برسیم از اطبا مختلف داشتیم اما از آنجا که همه چیز به خواست و اراده خداوند متعال انجام می شود، هرگز صاحب فرزندی نشدیم و در این مدت نیز راضی به رضای خدا بودیم.
وی افزود: بعد از فوت همسرم و حدود سه سال پیش به علت تنهایی، همسر دوم اختیار کردم و امروز حدود 15 روز است که از او صاحب فرزند شده ام.
امیدوارپناه عنوان کرد: این در حالی بوده است که وی خود نیز انتظار فرزند دار شدن را نداشت.
امیدوارپناه در مورد نحوه نامگذاری فرزند خود اظهار داشت: به خاطر اینکه در سفر به مکه در چند سال گذشته و در حجر اسماعیل از خداوند تقاضای فرزند کرده بودم، نام آن را اسماعیل گذاشتم و به درخواست مادرش و به واسطه این که کودک ما روز قبل از ولادت حضرت فاطمه (س) دختر نبی اکرم (ص) به دنیا آمده بود نام محمد را نیز به ابتدای اسم او اضافه کردیم.
امیدوار پناه افزود: اعتقاد دارم که رسیدن به آرزوی همیشگی و اعطای "محمد اسماعیل" به خانواده من هدیه خداوندی بود.
همسر این پیرمرد 83 ساله نیز که زنی 30 ساله است در مورد نحوه ازدواج خود با وی اظهار داشت: به صورت اتفاقی و در زمانی که ایشان با آشنایان به دنبال همسر جستجو می کرد با وی آشنا شدم و علیرغم نظر برخی از آشنایان که سن ایشان را مناسب ازدواج با من نمی دانستند، با وی ازدواج کردم.
وی افزود: به اعتقاد من بسیاری از جوانان ظاهرا جوان هستند ولی شوهر من ظاهرأ پیر اما دارای دلی جوان است و نشانه دل زنده بودن آن زندگی شیرینی است که در طی مدت سه سالی که از زندگی ما می گذرد، داشته ام.
اما پیرمرد و همسرش علیرغم خوشحالی بسیار از فرزند دار شدن، درد دل هایی نیز دارند.
پدر خانواده اظهار می دارد: شغل من کشاورزی است و با اندک زمین و آبی که داشتم زندگی خود را تا چند سال پیش می گذراندم ولی با خشک شدن آب کشاورزی اکنون تنها ممر درآمدی خود را از دست داده ام و تحت پوشش هیچ نهاد حمایتی نیز قرار ندارم.
وی افزود: در طی این چند سال اندوخته خود را نیز صرف حدود هشت عمل جراحی کردم که به واسطه بیماری ناگزیر از انجام آن شدم.
امیدوار پناه افزود: هزینه عمل سزارین همسر خود را که حدود 300 هزار تومان شد با قرض از آشنایان تأمین کرده ام و تنها هزینه رفت و برگشت به یزد از طرف یکی از مسئولان پرداخت شد که از ایشان تشکر می کنم.
وی که دارای هشت سال سابقه بیمه انزلیچی است و تا دو سال دیگر می تواند از مزایای این بیمه که به همت دولت ایجاد شده است، بهره ببرد تنها خواستار مساعدت مسئولان برای تأمین زندگی خانواده خود طی دو سال آینده است.
همسر وی نیز اظهار داشت: از معلولان تحت پوشش بهزیستی هستم ولی از طرف این سازمان تنها در مورد درمان بیماری خود حمایت می شوم و هیچ گونه کمک مالی و مقرری از این سازمان دریافت نمی کنم ولی تا زمانی که در اقلید زندگی می کردم از این مقرری بهره مند بودم که اکنون مقرری من قطع شد.







نماد کاربر
pedram_1367
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 2725
تاريخ عضويت: چهارشنبه جولاي 13, 2011 12:00 am
محل سکونت: شهر باران ( RASHT )

پستتوسط antiros » پنج شنبه مه 24, 2012 7:27 am



[color=blue:5c60faf3e6]سر آرتور كانن دويل (( Doyle, Arthur Conan )) نويسنده ي شرلوك هولمز در اسکاتلند انگليس متولد شد (1859 - 1930) و در دانشگاه ادينبورگ (Edinburgh) به تحصيل طب پرداخت. او در آنجا با دکتر جوزف بل (Joseph Bell) آشنا شد که داراي قدرت فراواني در استدلال استنتاجي بود. در واقع منبع الهام کانن دويل براي خلق شخصيت شرلوک هولمز، دکتر بل و روشهاي خاص تفکر وي بود.
دويل پس از پايان تحصيلات خود به لندن رفت و در آنجا به خاطر کندي کار طبابت خود، زمان زيادي براي نوشتن پيدا کرد.
اولين داستان کوتاه شرلوک هولمز، داستان « رسوايي در کشور بوهم » (1891) است. اين داستان و داستان هاي بعدي شرلوک هولمز در قالب داستان کوتاه به همراه تصاويري که نقاشان مجله ي سيدني پجت و فردريک دوراستيل مي کشيدند در نشريه استرند (The Strand) به چاپ رسيد و در همين موقع دويل به مدد هولمز توانست حرفه ي طبابت را کنار بگذارد و زمان خود را کاملاً به نوشتن اختصاص دهد، اما نوشتن داستان ها از سوي دويل ادامه داشت تا اين که او از دست شرلوک هولمز خسته شد و تصميم گرفت که به «کار هاي ادبي جدي تر» بپردازد. پس در داستان "آخرين مسئله" (The Final Problem)، شرلوک هولمز و دشمن سرسختش دکتر موريارتي (Moriarty) را از بين برد.
فشار هاي بي امان طرفدارها به سر آرتور کانن دويل و همچنين اصرار نويسندگان مطبوعات از طرف طرفداران و پيشنهاد هاي مالي سخاوتمندانه ي ناشران انگليسي و امريکايي به او باعث شد که او پس از ده سال دوباره شرلوک هولمز را در سال 1903 در داستان «خانه خالي» زنده کند. اين داستان به همراه يازده داستان بعدي که همه در ماهنامه ي استرند در انگلستان به چاپ رسيدند، بعداً با عنوان «بازگشت شرلوک هولمز» به صورت کتاب يکجا تجديد چاپ شدند.
کانن دويل در سال هاي طولاني به صورت گهگاه به نوشتن ماجراهاي شرلوک هولمز مي پرداخت که اين کار تا سال 1927، سه سال قبل از مرگش ادامه يافت. اين داستان هاي جديد در دو مجموعه ي ديگر با نام هاي «آخرين تعظيم» و «پرونده ي دان شرلوک هولمز» گردآوري و تجديد چاپ شدند.
به اين ترتيب، از آغاز تا پايان، شرلوک هولمز جمعاً در 54 داستان کوتاه و چهار داستان بلند ظاهر مي شود.
كانن دويل علاوه بر نوشتن تعداد زيادي از ماجراهاي شرلوک هولمز و تعدادي رمان، به تاريخ نگاري، شکار نهنگ و شرکت در ماجراهاي تهورآميز و ورزشهاي گوناگون نيز ميپرداخت. و حتي در سال 1902 به خاطر فعاليت در بيمارستان صحرايي آفريقاي جنوبي، لقب شواليه گري را دريافت کرد. او پس از کشته شدن پسرش در جنگ جهاني اول، طرفدار سرسخت علوم روحاني شد و در سال 1930 درگذشت.


درباره ي شرلوك هولمز:
شرلوک هولمز يک شخصيت افسانه اي و فردي فوق العاده زيرک است. کارآگاهي خصوصي که از تمام نقاط دنيا براي حلّ معماهاي غيرمعمول و پيچيده نزد او مي آيند و از او چاره مي جويند.
هر وقت اسم شرلوک هولمز را مي شنويم، مردي با پالتويي بلند،کلاه دو لبه و ذره بيني را در ذهن خود مجسم مي کنيم که يک پيپ در دهان دارد. اغلب ما شرلوک هولمز را با اين تيپ مي شناسيم. در مشت زني و موسيقي نيز تبحر دارد و گاهي به سراغ ويلن خود مي رود و شروع به نواختن مي کند.
از ديگر ظواهر شرلوک هولمز مي توان به صورت لاغر و بيني عقابي اش اشاره کرد. به کشيدن پيپ معتاد است و در داستان مرد لب کج مي بينيم که يک شب تا صبح در حالي که فکر مي کند پيپ مي کشد. زماني که مشغله فکري ندارد و درگير حلّ پرونده اي نيست به شدت به موادّ مخدر مثل مرفين و کوکائين روي مي آورد. در رمان نشانه ي چهار ترجمه ي مژده دقيقي مي گويد:
(( ذهن من تحمل ندارد عاطل و باطل بماند. مشکلات و کار بر سرم بريز، پيچيده ترين پيام رمز را جلويم بگذار، يا استادانه ترين تحليل را، و من در فضاي مناسب خود قرار مي گيرم. آن وقت ديگر نيازي به محرک هاي مصنوعي ندارم. ولي از جريان عادي و يکنواخت زندگي بيزارم. شور و هيجان ذهني براي من ضروري است. به همين دليل اين حرفه ي خاص را انتخاب کرده ام، يا بهتر بگويم، آن را خلق کرده ام، چون در سراسر دنيا منحصر به فرد هستم. ))
شرلوک هولمز کمي هم مغرور است و خود را يک سر و گردن بالاتر از بقيه مي داند. که البته همينطور هم هست. کارآگاهان اسکاتلنديارد ( پليس انگلستان ) وقتي به مشکلي بر مي خورند که حلَّ آن برايشان مشکل مي شود، آن را به شرلوک هولمز ارجاع مي دهند.
شرلوک هولمز در 6 ژانويه ي 1854 در انزلیچی به نام مايکرافت ( که اتفاقاً نام برادر بزرگتر او هم هست ) در ايالت يورکشاير انگلستان به دنيا مي آيد. وقتي بزرگ مي شود به دانشگاه آکسفورد مي رود و اولين معماي جنايي خود را هنگامي که بيست ساله و دانشجو است حل مي کند.
او حتي از خالق و نويسنده ي داستان هاي خود مشهورتر و محبوب تر شد. زيرا با روش استدلال و استنتاج منحصر به فرد خود، طوري معما را حل مي کند که حتي افراد اسکاتلنديارد (پليس انگلستان) را هم به تعجب وا مي دارد. او با تنها دوست خود، يعني دکتر واتسن، در ساختمان ب221 خيابان بيکر در لندن زندگي مي کند.
دکتر واتسن خاطرات خود و شرلوک هولمز را در طي حل پرونده ها به رشته ي تحرير مي کشد و راوي اين نوشته هاست. همچنين دکتر واتسن در حل پرونده ها به شرلوک هولمز کمک مي کند و دستيار خوبي براي اوست.
دکتر واتسن (پزشک بازنشسته) فردي معمولي است و هدف نويسنده از خلق شخصيت او در کنار شرلوک هولمز، نشان دادن و برجسته سازي هوش و ذکاوت فوق العاده دوست و مصاحبش است.[/color:5c60faf3e6]
[font=Arial Black:5c60faf3e6]
شرلوک هلمز و عینک طلایی
http://wdl.persiangig.com/pages/downloa ... ses%29.pdf

شرلوک هلمز و تاج الماس
http://wdl.persiangig.com/pages/downloa ... _Almas.pdf[/font:5c60faf3e6]
زنده باد عادل شاه کبیر ...زنده باد میرزا جنگلی کبیر
antiros
کاندیدا
کاندیدا
 
پست ها : 2468
تاريخ عضويت: جمعه سپتامبر 24, 2010 12:00 am
محل سکونت: Plaza de Cibeles

پستتوسط abere » پنج شنبه مه 24, 2012 8:06 pm

[b:3527aa0317]سر پل ذهاب عکس سرباز گریان که بر سر جنازهء برادرش اشک میریزد.
این عکس در اوایل جنگ ایران و عراق گرفته شد و در سطح جهانی منتشر گردید
----------------------------------------
[/b:3527aa0317]

[img:3527aa0317]http://www.pic1.iran-forum.ir/images/up5/59703089968678962522.jpg[/img:3527aa0317]
نماد کاربر
abere
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 2464
تاريخ عضويت: يکشنبه فبريه 20, 2011 12:00 am
محل سکونت: رشت

پستتوسط ali_damashi » پنج شنبه مه 24, 2012 8:34 pm

پرنده ی اسکل

در خصوصیات این پرنده نوشته اند که او وقتی برای زمستان غذا جمع آوری میکند, طولی نمی کشد که محل نگهداری آنها را فراموش میکند و بخاطر همین با مشکل مواجه می شود!

یا هنگام خانه سازی فراموش می کند که خانه اش را کجا ساخته است و اگر از لانه اش بیرون بیاید راه بازگشت را پیدا نمیکند.


[img:e07c23e097]http://alborzpatogh-ir.persiangig.com/ax-post/021.jpg[/img:e07c23e097]

[img:e07c23e097]http://alborzpatogh-ir.persiangig.com/ax-post/03.jpg[/img:e07c23e097]
نماد کاربر
ali_damashi
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 2474
تاريخ عضويت: دوشنبه ژانويه 09, 2012 12:00 am

پستتوسط ali_damashi » پنج شنبه مه 24, 2012 8:47 pm

دردناک ترین نیش حشرات جهان! /عکس
یشتر انسانها حداقل یك بار با درد نیش زنبور آشنایی پیدا كرده‌اند، اما یك حشره‌شناس با تجربه یك عمر تحقیق در مورد حشرات و آزمایش نیش‌های آنها، به معرفی 10 مورد از دردناكترین نیش‌های حشرات پرداخته است.

جاستین اشمیت، در سفرهای بیشمار میدانی خود در میان این حشرات، 150 نیش مختلف را شناسایی كرد. این حشره‌شناس سپس با ایجاد فهرست «درد نیش»، 78 گونه نیش را در مقیاس یك تا چهار رتبه‌بندی كرد و به ارائه توصیفات متناسب و تاحدی غیرعلمی برای هر درد پرداخت.


[img:d8e4e4d4c9]http://www.bartarinha.ir/files/fa/news/1391/3/4/83382_623.jpg[/img:d8e4e4d4c9]

10 نیش برتر:

زنبور عرق (Sweat bee)

رتبه‌بندی: 1.0

نظر اشمیت: سبك، دارای عمر یك روزه، تقریبا موثر


مورچه آتشی

رتبه‌بندی: 1.2

نظر اشمیت: تیز، با هشدار ملایم. مانند حركت بر روی یك فرش كركی برای دستیابی به كلید برق[img:d8e4e4d4c9]http://www.bartarinha.ir/files/fa/news/1391/3/4/83372_844.jpg[/img:d8e4e4d4c9]


مورچه Bullhorn Acacia



رتبه‌بندی: 1.8

نظر اشمیت: یك گونه درد نادر،‌ نافذ و افزایشی. انگار فردی زیر چانه شما یك گیره گذاشته است.[img:d8e4e4d4c9]http://www.bartarinha.ir/files/fa/news/1391/3/4/83373_851.jpg[/img:d8e4e4d4c9]


زنبور سرخ صورت سفید



رتبه‌بندی: 2.0

نظر اشمیت: غنی، صمیمی و كمی ترد. شبیه به كشیدن شدن دست به یك درب گردان
[img:d8e4e4d4c9]http://www.bartarinha.ir/files/fa/news/1391/3/4/83375_230.jpg[/img:d8e4e4d4c9]


زنبور عسل



رتبه‌بندی: 2.0

نظر اشمیت: حس آن مانند روشن شدن یك سر كبریت و سوختن پوست است.[img:d8e4e4d4c9]http://www.bartarinha.ir/files/fa/news/1391/3/4/83376_707.jpg[/img:d8e4e4d4c9]

مورچه قرمز كارگر



رتبه‌بندی: 3.0

نظر اشمیت: بی‌رحم. انگار فردی با دریل در ریشه ناخن شصت حفاری می‌كند.


[img:d8e4e4d4c9]http://www.bartarinha.ir/files/fa/news/1391/3/4/83377_625.jpg[/img:d8e4e4d4c9]


زنبور كاغذی



رتبه‌بندی: 3.0

نظر اشمیت: طعم ثانویه تلخ . مانند ریختن یک ظرف اسید هیدروکلریک در برش کاغذ[img:d8e4e4d4c9]http://www.bartarinha.ir/files/fa/news/1391/3/4/83378_715.jpg[/img:d8e4e4d4c9]


زنبور عنكبوتی Tarantula hawk



رتبه‌بندی: 4.0

نظر اشمیت: كور كننده و دارای اثر الكتریكی شوك‌آور
[img:d8e4e4d4c9]http://www.bartarinha.ir/files/fa/news/1391/3/4/83379_670.jpg[/img:d8e4e4d4c9]

شاه نیشها: مورچه گلوله


رتبه‌بندی: +4

نظر اشمیت: مانند راه رفتن بر روی ذغال شعله‌ور در حالیكه یك ناخن فرسوده سه اینچی در پاشنه پا فرو رفته است.

به گفته اشمیت، هرچه نیش یك حشره دردناكتر باشد، حالت تهاجمی آن نیز بیشتر است. حتی برخی از موجودات به همراه نیش خود به آزادسازی pheromonفرومون پرداخته كه دیگر اعضای گروه را برای شركت در این تجربه و نیش زدن به قربانی دعوت می‌كند.

در بدترین حالت، در زمان ورود نیش به بدن، ابتدا آنزیم‌ها نرم شده و سپس غشاهای سلولی را باز می‌كند. برخی از این سلولها ممكن است سلولهای عصبی باشند. تخریب آنها باعث از بین رفتن علامت‌دهی الكتروشیمیایی سلولها شده، از این رو ارسال این علائم تا حدی بطور تصادفی انجام می‌گیرد.

برخی مواد شیمیایی جریان خون را محدود و از رقیق شدن مواد دردآور و حركت آنها جلوگیری می‌كند.
[img:d8e4e4d4c9]http://www.bartarinha.ir/files/fa/news/1391/3/4/83380_758.jpg[/img:d8e4e4d4c9]
نماد کاربر
ali_damashi
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 2474
تاريخ عضويت: دوشنبه ژانويه 09, 2012 12:00 am

پستتوسط ali_damashi » پنج شنبه مه 24, 2012 8:51 pm

تغییرات لباس اشتون در مذاکره با ایران /عکس
کاترین اشتون در مذاکرات استانبول یک ، با این لباس به مذاکرات آمد. روز بعد از این گفت و گوها ، برخی روزنامه های ایران ، با استفاده از فتوشاپ ، یقه اشتون را بالا بردند.

سخنگوی اشتون در واکنش به این اقدام روزنامه های ایرانی که بازتاب جهانی هم داشت گفت: ما فکر نمی کردیم لباس خانم اشتون مشکلی داشته باشد.

[img:7632f0d473]http://www.bartarinha.ir/files/fa/news/1391/3/4/83367_314.jpg[/img:7632f0d473]

این شد که در دور دوم مذاکرات ، اشتون در حالی که کت و شلوار پوشیده بود و دور گردنش را با شال بسته بود به دیدار جلیلی آمد تا تحلیلگران سیاسی ، نحوه لباس پوشیدن این دیپلمات اروپایی را معنی دار و با پیام آمادگی برای توافق هسته ای با تهران بدانند.
[img:7632f0d473]http://www.bartarinha.ir/files/fa/news/1391/3/4/83368_650.jpg[/img:7632f0d473]

و سر انجام این بار ، اشتون نه آن لباس یقه باز را به تن داشت و نه کت و شلوار ، بلکه در مذاکرات بغداد ،احتمالاً برای اولین بار در عمرش مانتو به تن کرده بود. آیا در دنیای دیپلماسی که حتی رنگ لباس های مذاکره کننده ها می تواند تداعی گر پیام باشد ، لباس جدید اشتون که به هیچ وجه در میان دیپلمات های اروپایی مد نیست ، بار معنایی دیپلماتیک خود را دارد؟ هر کس می تواند قضاوت خود را داشته باشد.

[img:7632f0d473]http://www.bartarinha.ir/files/fa/news/1391/3/4/83369_985.jpg[/img:7632f0d473]
نماد کاربر
ali_damashi
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 2474
تاريخ عضويت: دوشنبه ژانويه 09, 2012 12:00 am

پستتوسط ali_damashi » پنج شنبه مه 24, 2012 8:53 pm

فقط تجسم کنید یه توریست بیادایران و ببرنش این مغازه

[img:7542dc0c8b]http://up.vatandownload.com/images/ya2f396qtoiq579anemj.jpg[/img:7542dc0c8b]
نماد کاربر
ali_damashi
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 2474
تاريخ عضويت: دوشنبه ژانويه 09, 2012 12:00 am

پستتوسط ali_damashi » پنج شنبه مه 24, 2012 8:54 pm

خدا رحم کنه چند وقت دیگه دوچرخه انزلیچی !!! =))
اول اسب سفید بود ... بعد شد ماشین ... الانم موتور خدا رحم کنه چند وقت دیگه دوچرخه انزلیچی !!!

[img:988e94c682]http://up.vatandownload.com/images/ouwuf5d15z0o2este1yd.jpg[/img:988e94c682]
نماد کاربر
ali_damashi
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 2474
تاريخ عضويت: دوشنبه ژانويه 09, 2012 12:00 am

پستتوسط ali_damashi » پنج شنبه مه 24, 2012 8:55 pm

اینم پیکان کروک !!

[img:0b77946b91]http://up.vatandownload.com/images/rg2pj4xf44eylq03u2i8.jpg[/img:0b77946b91]
نماد کاربر
ali_damashi
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 2474
تاريخ عضويت: دوشنبه ژانويه 09, 2012 12:00 am

پستتوسط amir131 » جمعه مه 25, 2012 11:45 am







[align=center][/align]
نماد کاربر
amir131
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 2402
تاريخ عضويت: شنبه سپتامبر 25, 2010 12:00 am
محل سکونت: Rain ciTy

پستتوسط RASHTBOY » شنبه مه 26, 2012 11:14 am

چندی پیش یکی از دوستان که به نوعی رابط خبری نیز هست در حالی که بسیار مضطرب و هیجان‌زده بود، در تماس تلفنی کوتاه از من خواست خود را در اولین فرصت به گورستان برسانم. می‌دانستم که او خبر ویژه‌ای دارد که این چنین خواسته تا سریع در گورستان حاضر شوم.به سرعت عازم گورستان شدم. همانگونه که انتظار داشتم، به فاصله کمی از محل غسالخانه انتظار مرا می‌کشید.

هنوز مدت زیادی از حضورم در این محل نمی‌گذشت که متوجه شدم، زن میانسالی در کنار جسد مرده‌ای که آثار لگد روی کفن او مشاهده می‌شد، نشسته بود و اشک می‌ریخت.

آن روز متوجه شدم، مرد مرده‌ای که پس از مرگ مورد حمله قرار گرفته، یکی از میلیاردرهای معروف تهران بود که جسد بی‌جان او از سوی فرزندان بی‌عاطفه‌اش مورد حمله قرار گرفته است!باور کردنی نبود؛ اما حقیقت داشت و با کنکاش‌های بعدی متوجه شدم، مرد میلیاردر سال‌ها پیش و پس از فوت همسرش به تنهایی زندگی می‌کرد و فرزندانش که هر کدام لقب دکتر و مهندس را در ابتدای نام خود یدک می‌کشند، در سال‌های تنهایی پدر در خارج از کشور به سر می‌بردند.

این بی‌توجهی باعث شده بود تا پیرمرد سرانجام برای رتق و فتق امور خویش به توصیه یکی از دوستانش، زن میانسال را به عنوان خدمتکار به استخدام درآورده بود تا این که پس از 5 سال از استخدام زن پرستار اجل به مرد میلیارد مهلت نداده و او را به دیار باقی کشانده بود.فرزندان پیرمرد وقتی خبر فوت پدر را شنیده بودند، سراسیمه از دیار فرنگ خود را به تهران رسانده بودند تا در مراسم کفن و دفن او حضور پیدا کنند.

وقتی آنها جسد پدرشان را از سردخانه تحویل گرفته و به غسالخانه سپرده بودند، از طریق وکیل پدر متوجه شده بودند، مرد میلیاردر اموال و ثروت باقی مانده‌اش را به زن خدمتکار که کنار جسد می‌گریست بخشیده است.

فرزندان بی‌عاطفه که متوجه بخشش ثروت توسط پدر شده بودند با حمله به جسد کفن‌پیچ، او را لگدمال کرده و سپس با رها کردن پیکر بی‌جان او محل را ترک کرده بودند و...نگاهی به جسد رها شده مرد میلیاردر می‌اندازم که روزگاری نه چندان دور با اسم و شهرتی که برای خود رقم زده بود، مورد احترام بسیاری از مردم این شهر بود و اکنون جنازه او تنها و بی کس رها شده بود.

آن روز یکی از حاضران در گورستان که از موضوع اطلاع پیدا کرده بود، بانی خیر ‌شد و با کمک چهار نفر از کارگران گورستان، جسد مرد میلیاردر غریبانه از محل منتقل و دفن شد.از گورستان بیرون می‌آیم، پیرمردی در انتظار تاکسی است، باران نم نمک شروع به باریدن کرده است. او را سوار می‌کنم، بعد از سلام می‌گوید: خدا عاقبت همه را ختم به خیر کند وقتی لبخند مرا می‌بیند ادامه می‌دهد: کاش ما آدم‌ها می دانستیم یک روز همه خواهیم مرد. پیرمرد حرف می‌زد و من همچنان در اندیشه مرگ مرد میلیاردر بودم.
نماد کاربر
RASHTBOY
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 3094
تاريخ عضويت: يکشنبه آگوست 28, 2011 12:00 am
محل سکونت: رشت شهر برترینها

پستتوسط alex00755 » يکشنبه مه 27, 2012 3:06 pm



زاکان ا عکسه قبلا بیده بید؟؟؟...عقده ای...بترکسم ج خنده.... /10/ /10/ /10/
نماد کاربر
alex00755
متعصب سایت
متعصب سایت
 
پست ها : 1332
تاريخ عضويت: دوشنبه آگوست 08, 2011 12:00 am
محل سکونت: تاج ایران...شهر باران

پستتوسط The_King_of_rasht » يکشنبه مه 27, 2012 6:27 pm

[img:303abc6ed5]http://www.guinness.ir/wp-content/uploads/2012/05/112520.jpg[/img:303abc6ed5]

بزرگترین تفنگ گلوله زنی جهان که کار هم می کند دارای ۱۰٫۱۸ متر دراز می باشد که متعلق به آقای جیمز ای دی کین ( James A. DeCaine ) می باشد.این تفنگ در ۱ سپتامبر ۲۰۰۸ در شهر ایشپمینگ ( Ishpemimg ) ایالت میشیگان ( Michigan ) آمریکا اندازه گیری شد.

[img:303abc6ed5]http://www.guinness.ir/wp-content/uploads/2012/05/101696_largest_rubberduck_collection.jpg[/img:303abc6ed5]

شارلوت لی ( Charlotte Lee ) از آمریکا دارنده بزرگترین کلکسیون ارد پلاستیکی می باشد که در ۱۱ آپریل ۲۰۱۱ تعداد آنها به ۵۶۳۱ اردک می رسید.وی کار گردآوری این اردک ها را از سال ۱۹۹۶ انجام می دهد.

[img:303abc6ed5]http://www.guinness.ir/wp-content/uploads/2011/12/94638.jpg[/img:303abc6ed5]

بزرگترین شاخ گاو در جهان با محیط ۹۵٫۲۵ سانتی متر متعلق به یک گاو واتوسی آفریقایی به نام لارچ ( lurch ) بود که توسط جینیس ولف ( Janice Wolf ) آمریکایی در گاسویل ( Gassville ) ایالت آرکانزاس ( Arkansas ) نگهداری می شد.متاسفانه این گاو در ۳ می ۲۰۱۰ ساعت ۳ بعدازظهر به دلیل سرطان در یکی از شاخ هایش در گذشت.بدن کامل وی به روش تاکسیدرمی نگهداری می شود.

[img:303abc6ed5]http://www.guinness.ir/wp-content/uploads/2011/02/PHOTO_12928956_7691_5101032_ap_730X550.jpg[/img:303abc6ed5]

بزرگترین سگک کمربند جهان با بلندای ۱٫۹۸ سانتی متر و پهنای ۲٫۵۰ سانتی متر در کلوب شبانه ( Billy Bob’s Texas ) در تگزاس آمریکا به نمایش گذاشته شد.
ما باز میگردیم

نماد کاربر
The_King_of_rasht
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 3522
تاريخ عضويت: پنج شنبه اکتبر 20, 2011 12:00 am
محل سکونت: شهر مقدس رشت . دباغیان

پستتوسط Mordab » يکشنبه مه 27, 2012 9:41 pm

دوستان عکسی رو براتون گذاشتم در مورد این عکس سه تا سوال مطرح میکنم اگه جوابشو دونستید پاسخ بدید...
1: این عکس مربوط به چه تیمهاییه؟
2: استادیوم مورد نظر در این تصویر؟
3: بازیکنای که در این تصویر میبینید رو نام ببرید؟
در ضمن برای جواب دادن به این سوالات لازمه کمی بیشتر به/جزییات/عکس توجه کنید...

نماد کاربر
Mordab
کاربر فوق حرفه ای
کاربر فوق حرفه ای
 
پست ها : 1173
تاريخ عضويت: پنج شنبه دسامبر 01, 2011 12:00 am

پستتوسط miladcivil » يکشنبه مه 27, 2012 9:59 pm

[quote:a974f50737="Mordab"]دوستان عکسی رو براتون گذاشتم در مورد این عکس سه تا سوال مطرح میکنم اگه جوابشو دونستید پاسخ بدید...
1: این عکس مربوط به چه تیمهاییه؟
2: استادیوم مورد نظر در این تصویر؟
3: بازیکنای که در این تصویر میبینید رو نام ببرید؟
در ضمن برای جواب دادن به این سوالات لازمه کمی بیشتر به/جزییات/عکس توجه کنید...

[/quote:a974f50737]

1 : سفید که استقلال تهران هست ، اما آبی !!! بازیکنش که به نظر سامره میاد ! درسته ؟
2 : استادیوم هم که خیلی شبیه عضدی هست !
3 : علی رضا اکبرپور - فرزاد مجیدی - فراز فاطمی ........... احتمالا" آبی پوشیده هم سامره باشه ؟!؟

نه نه ، آبی پوشیده خیلللللللللللللی آشنا هست . کیه ؟ استقلال رشت هست .
just DAMASH

نماد کاربر
miladcivil
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 3134
تاريخ عضويت: چهارشنبه جولاي 13, 2011 12:00 am
محل سکونت: شهر باران

قبليبعدي

بازگشت به متفرقه

چه کسي حاضر است ؟

کاربران حاضر در اين انجمن: بدون كاربران آنلاين و 7 مهمان

cron