[color=blue:e6448a505a]
[size=24:e6448a505a]
[b:e6448a505a]داربي چيست؟[/b:e6448a505a]
[/size:e6448a505a]
[/color:e6448a505a]
[color=black:e6448a505a]با فرا رسيدن زمان ديدار تيم هاي بزرگ در گوشه و کنار دنیا، بار ديگر فضاي رسانه ها و مطبوعات پر شد از واژه داربي يا ( دربي ) و حتي شهرآورد. حجم انبوه استفاده از اين واژگان، چه به جا و چه نا به جا، آنهم در شرايطي كه اغلب نويسندگان و گويندگان جوان ورزشي حتي معني درست آنها را نمي دانند باعث شده به متون و گزارشاتي بر بخورديم كه گاه از هر طنزي خنده دار تر بوده و گاه از هر درامي گريه دار تر.
از نويسندگان جوان انتظاري نيست، اما از نسل قبلي نويسندگان ورزشي انتظار اينست كه اصول صحيح استفاده از واژگان ورزشي يا ورزشي شده ( همچون لژيونر) را براي جوانان مشخص نمايند تا در روش نگارش مقالات و گزارشات به بيراهه نرفته و غلط هاي معنايي را به غلطي مصطلح تبديل ننمايند. برای مثال چنانچه از ده نويسنده ورزشي در رابطه با واژه لژيونر و ريشه آن سؤال شود مطمئن باشيد 9 نفر چيزي راجع به آن ندانسته و با اطمينان به شما خواهند گفت هر فوتباليستي كه در كشوري ديگر فوتبال بازي كند لژيونر است و بس.
دررابطه با لغت داربي نيز به تعاريفي برمي خوريم كه گاه به فاجعه مي ماند و ممكن است از شهرآورد كه معادل فارسي آن است نيز استفاده شود. گوينده خبر ورزشي تلويزيون از مسابقه بسكتبال تيم هاي مهرام و دانشگاه آزاد به عنوان شهرآورد ياد مي كند و در هفته نامه اي تمام ورزشي كه خود را يك سر و گردن حرفه اي تر و بالاتر از تمام روزنامه هاي ورزشي مي داند (همشهري تماشاگر)، در مقاله اي جهت بررسي داربي ميلانو يادآور مي شود: با توجه به تعريف فرهنگستان زبان و ادبيات از لغت شهرآورد، نمي توان ديدار رئال مادريد و بارسلونا را داربي ناميد پس ديدار ميلان و اينتر بزرگ ترين داربي دنياست !!!!!!
مانند اينست كه بگوييم با توجه به تعريف فرهنگستان زبان فارسي از لغت ( كش لقمه )، از اين پس پيتزاهايي كه هنگام تناول به اندازه كافي كش نيايند پيتزا نبوده و بايد آنرا غذاي ديگري ناميد !(احتمالاً آب دوغ خيار)
اما داربي چيست و به چه نوع ديدارهايي مي توان لقب داربي داد ؟ و آيا مي توان براي اين ديدارها واژه ايرانيزه داربي را به كار برد؟
داربي تعريف ساده اما گسترده اي دارد. طبق اين تعريف « مسابقات حساس و مهمي كه حساسيتشان خارج از حساسيت جدول رده بندي باشد را داربي يا دربي مي گويند».
طبق اين تعريف ديدار تيم هاي استقلال و پرسپوليس در هر حالي يك داربي است، حتي اگر مانند امسال يكي بالانشين جدول باشد و ديگري پائين جدول.
- ديدار بوكا و ريور پلات در هر شرايطي يك داربي است، حتي اگر ريور پلات در دسته اي پائين تر قرار داشته باشد.
- ديدار تيم هاي پرسپوليس و سپاهان در چند سال گذشته به دليل حساسيت جدول بسيار مهم بوده، اما اين حساسيت مربوط به جدول بوده و اين ديدار نمي تواند يك داربي باشد.
- ديدار تيم هاي داماش رشت و ملوان انزلي يك داربي است. حتي اگر داماش به سرنوشت پگاه دچار شود و تيمي ديگر از شهر رشت به مصاف ملوان رود، در هرحال شاهد يك داربي خواهيم بود.
- ديدار تيم هاي سپاهان – ذوب آهن يا برق شيراز- مقاومت سپاسي، هيچگاه يك داربي نبوده و نيست. هنگام فرا رسيدن اين ديدارها آيا فضاي شهرهاي اصفهان و شيراز با روزهاي عادي تفاوتي دارد؟
اصولا داربي ها حساسيت خود را از محيط پيراموني ورزش شامل اجتماع ، مسائل سياسي، اقتصادي، فرهنگي و تاريخي مي گيرند. داربي آتلتيكو - رئال مادريد يا بوكا - ريور پلات ريشه در شرايط اقتصادي طرفداران آن دارد و ديدار فقير با غني محسوب مي شود.
ديدار منچستر يونايتد – ليور پول جنگي است بين دو شهر با ريشه هايي از رقابت اقتصادي از انقلاب صنعتي بدين سو. قصه تاج و پرسپوليس يا بارسلون و رئال مادريد را نیز همه مي دانيم.
اما آنچه در در اين ديدار ها مهم است همشهري بودن نيست. يعني لازمه داربي، رقابت دو تيم از يك شهر نيست هرچند كه در بيشتر مواقع حساسيت داربي ها، به واسطه حضور دو تيم از يك شهر يا منطقه مي باشد، اما اين شرط لازم و كافي نيست.
در شرايطي كه تيم هاي فجر سپاسي – برق شيراز هر دو در ليگ برتر بودند و فقط پنج هزار تماشگر داشتند آيا اين بازي را مي توان داربي ناميد؟
يا ديدار دو تيم همشهري تبريزي تراكتور سازي و شهرداري را مي توان داربي خواند؟ آن هم زماني كه با هر گلي كه شهرداري پذيرا مي شد طرفداران تراكتور سازي براي روحيه دادن به تيم رقيب شعار « عيبي يوخ» سر مي دادند.
ديدار نفت تهران – راه آهن، كدام حساسيت تاريخي، سياسي، اجتماعي را داراست كه براي آن از واژه داربي استفاده مي شود؟
اگر ديدار تيم هاي سايپا و پيكان را داربي بناميم باز تا حدودي قابل قبول است، زیرا بين اين دو كارخانه انزلیچی مصافي خارج از جدول و زمين به نام « رقابت در فروش و ايجاد برند برتر » وجود دارد. حتي اگر اين دو تيم در شهرها و دسته هاي مختلف و حتي ورزش هاي ديگر هم با هم مصاف داشته باشند، ديداري است حساس.
و اما در مورد واژه ايرانيزه «شهرآورد »: اگر براي هر ديدار تيم هاي همشهري از جزاير سليمان تا شيلي و در هر رشته ورزشي با كمترين حساسيت، اين واژه را به كارببريم، اشكالي ندارد و اتفاقي هم نمي افتد. اين همه لغت ساخته ايم اين هم روي آنها؛ اما اگر بخواهيم آنرا به جاي كلمه داربي استفاده كنيم بسيار نابه جا، اشتباه و غير قابل قبول مي باشد. شهرآورد يعني نبرد بين دو تيم همشهري. چه حساس باشد و چه نباشد. اين درست نقطه مقابل تعريفي است كه از « داربي» داشتيم.
در داربي حساسيت خارج از جدول مهم است، نه همشهري بودن؛ مثل ديدار تيم هاي فانيورد روتردام با آژاكس آمستردام. شدت حساسيت بين اين دو تيم تا بدانجاست كه طرفداران فانيورد براي رقابت با آژاكس، تيم محبوب يهوديان و صهيونيست هاي هلندي كه پرچم اسرائيل غاصب را به ورزشگاه مي آورند، شعارهاي حماس را خوانده و پرچم فلسطين را به احتزاز در مي آورند.
اميدوارم از اين پس نويسندگان جوان ورزشي هرگاه مطلبي درباره تيم هاي همشهري مي نويسند بي جهت از واژه داربي استفاده نكرده و تعريف اين كلمه را مد نظر داشته باشند. تعريفي كه به سادگي مشخص مي نمايد چه ديدارهايي داربي است و چه ديدارهايي نيست.
بد نيست دوستان عزيز، ريشه كلمه لژيونر را نيز بدانند. در روم باستان هر لشگر يك لژيون ناميده مي شد. در دوران استعمار، فرانسه لشگري در مستعمرات داشت كه به نام لژيون مستعمرات شناخته مي شد. خدمت در اين لژيون به سبب حضور در مناطق بد آب و هواي جهان و سختي آن باعث مي شد داوطب چنداني نداشته باشد. از اين رو دولت فرانسه بر خلاف ارتش يا پليسهيچگونه محدوديتي براي حضور در اين لژيون قائل نبود. مجرمين، دزدان، قاتلين و حتي خارجي هاي تحت تعقيب مي توانستند در آن وارد شوند. به عبارتي تنها ارتشي بود كه افرادي از مليت هاي غير فرانسوي حق حضور در آن را داشتند. به افراد حاضر در لژيون مستعمرات، لژيونر مي گفتند. در ابتداي دهه هشتاد ميلادي، نويسندگان ورزشي فرانسوي، با حضور بيش از پيش فوتباليست هاي خارجي در ليگ هاي مختلف اروپائي، واژه لژيونر را براي اين دسته از فوتباليست ها وارد ادبيات ورزش نمودند.[/color:e6448a505a]