در پست قبل سعی کردم خصوصیا کلی انقلاب گیلان رو بازگو کنم.در این پست حصوصیات شخص حضرت جنگلی رو براتون گذاشتم.
استقلال طلبی
در برنامه نهضت جنگل چنین آمده بود: «ما قبل از هر چیز، طرفدار استقلال مملکت ایرانیم. استقلال به تمام معنای کلمه؛ یعنی بدون اندک مداخله هیچ دولت خارجی». پس از جنگ جهانی اول، *# ها و سپس انگلیس ها، شمال ایران را در اشغال داشتند. به همین دلیل،حضرت میرزا کوچک خان تصمیم گرفت بر ضد اشغالگران دست به اقدامات نظامی بزند. او خود در این باره می گوید: «وجدانم به من دستور می دهد در آزادسازی محل تولد و وطنم که در کف قهّاریت اجنبی است، کوشش کنم». وی در جایی دیگر می گوید: «من برای همین مقصود، یعنی بیرون رفتن قوای مسلح بیگانه از خاک وطنم، تلاش خود را به کار بردم و مقصود من و یارانم، حفظ استقلال مملکت و اصلاح و تقویت آن است».
آزادی خواهی
حضرت میرزا کوچک خان، مردی از تبار آزادی خواهان و آزادی طلبان گیلان زمین است؛ مردی که سلحشوری و قیام او بر ضد ظلم و استبداد زمان، ما را به یاد بزرگ مردانی همچون سیدجمال الدین اسدآبادی، شیخ محمد خیابانی، شهید مدرس و ریئس علی دلواری می اندازد. آنها که برای رهایی و آزادسازی ایران!!! قیامت کردند و جان خود را در راه اهداف مقدس فدا ساختند، و تا همیشه تاریخ، در قلب هر آزادمردی زنده اند.
در مرام نامه نهضت جنگل، آسایش برای همگان نجات طبقات زحمتکش و به دست آوردن آزادی حقیقی برای انسان ها، از اهداف نهضت جنگل برشمرده شده بود. میرزا مانند همه آزادی خواهان، مخالف قراردادهای ننگین با دولت های خارجی، به ویژه قراداد 1919 بود که در واقع اسارت کامل ایران به شمار می آمد.
عدالتخواهی
یکی از اهداف قیام حضرت میرزا کوچک خان جنگلی، عدالت خواهی و پی ریزی بنیان عدالت و عدالت گستری در کشور بود. عدالت خواهی میرزا، با مردم گرایی، آزادی خواهی و دفاع از منافع ملی، گره خورده بود. میرزا کوچک خان، عدالت را در کنار استقلال کشور دنبال می کرد و بر آن تأکید می ورزید. او در بیانیه ای می نویسد: «انواع مرارت ها، گرسنگی ها و دربه دری ها دیده ایم، به امید اینکه روزی موفق شویم ایران را از وجود خائن ها تصفیه کرده، نیروهای بیگانه را خارج نماییم و پایه های عدالت را محکم کنیم.
دشمن ستیزی
حضرت میرزا کوچک خان جنگلی، بزرگ مردی بود که شخصیت و علمکردش، نشان از دشمن شناسی و دشمن ستیزی او می داشت. او با هوشیاری و آینده نگری، از اهداف شوم دشمن خبر می داد و در مقابله با آن، تلاش می کرد. وی در مخالفت با تعهدنامه ای که اجازه می داد قشون انگلیسی از خطوط گیلان به سمت انزلیچی حرکت کنند می گفت: «من این ورقه را امضا نمی کنم؛ چون می دانم از بستن چنین تعهد نامه ای با دولت انگلیس، جز ننگ و بدنامی چیزی برای ما حاصل نمی شد. میرزا در پاسخ به نماینده دولت وقت که از او می خواست تسلیم شود گفت: «تسلیم شدن به چنین حکومتی که انگلیس ها رئیس دولتش را انتخاب کنند، با غیرت و جوان مردی ما جور در نمی آید».
با خودی نمی جنگیم
مردان خدا، هدف را فدای وسیله نمی کنند و حضرت میرزا کوچک خان جنگلی، نمونه بارز این انسان ها بود. در پی حمله نیروهای دولتی، میرزا به همراه نیروهایش، مجبور به عقب نشینی شدند و جایگاه های خود را تغییر می دادند. این جنگ و گریزهای طولانی، سبب تحلیل رفتن نیروی جنگلی ها شد. مهم ترین علت این مسئله، آن بود که حضرت میرزا کوچک خان، حاضر نبود با قوای دولتی که در حقیقت مردم ایران بودند بجنگند. از ایرادهایی که به وی می گرفتند این بود که چرا این قدر ملاحظه می کند. میرزا استدلال می کرد که ما پیش تر با بیگانه ها و نیروهای *# و انگلیس می جنگیدیم و باید هم می جنگیدیم، چون وطنمان را اشغال کرده بودند، ولی با خودی نمی جنگیم.
میرزا در کلام همسر
حضرت میرزا کوچک خان جنگلی در آخرین دیدار، چشم در چشم اشک آلود همسرش می دوزد و درد دل می کند. همسر میرزا نیز چنین می گوید: «من که به مراتب فرزانگی ات آگاهم، از آنچه بر من گذشته تاسفی ندارم و از آنچه بر من وارد خواهد شد نیز راضی ام؛ زیرا به خدای عادل و رئوف توکل دارم و همه پستی ها و بلندی ها و تحولات را از سرچشمه مشیت او می نگرم. من بازندگی ساده و شرافتمندِ توأم با فقر و قناعت خو گرفته ام و چون آمیخته به ریا و تصنع نیست، آن را محبوب و لذت بخش می شمارم و معتقدم بهترین لذت جهانی هستی، راحتی روح و آسایش وجدان است».