توسط onlyrasht » چهارشنبه جولاي 13, 2011 6:10 pm
آيا تا كنون نام داماش را شنيده ايد؟! به گمانم به گوش تان خورده باشد!
چند سالي است آب معدني جديدي با اين نام به بازار آمده. لابد نمي دانستيد داماش نام چيست و يا كيست؟ داماش نام يك انزلیچی در بخش عمارلو و در شهرستان رودبارِ استان گيلان است. جايي ميان رودبار و الموت و ديلمان. غير از آب معدني يك جاذبه ي بي مانند ديگر هم دارد: گل سوسن چلچراغ!
"سوسن چلچراغ" گلي است كه در سال 1354 به دست پروفسور لدر بوري، گياهشناس فرانسوي شناسايي شد. اين گل تنها ايران مي رويد. دامنه هاي انزلیچی داماش و كوههاي تالش بالا (عليا) در لنكران رويشگاه آن است. .
اين گل بسيار زيبا در نيمه دوم خرداد باز مي شود. يكي دو هفته اي چشمان مشتاقانش را مي نوازد و مي رود تا سالي ديگر.
از ترس هجوم توريستهاي آداب ندان، دو دل بودم نشاني رويشگاه اين گل را لو دهم يا نه؟! از انجايي كه به خوانندگان وبلاگم اطمينان دارم يواشكي برايتان مي نويسم تا پايان خرداد سال بعد شما هم به تماشاي سوسن برويد! هر چند امسال در اول تير ماه سازمان گردشگري جشنواره ي سوسن چلچراغ ترتيب داد.
از تهران به قزوين برويد و از انجا پاي در راه رشت بگذاريد و تا لوشان برانيد. در راه اگر چشمان جستجوگرتان را بچرخانيد و دره منجيل را شناسايي كنيد، خواهيد ديد كه دره منجيل كوههاي البرز را به دوبخش غربي و شرقي بخش نموده. بخش باختري، كوههاي طارم است و در بخش خاوري دامنه كوههايي را مي بينيد كه اگر هوا پاك باشد، مي توانيد سياهي پوشش جنگلي در بخشهايي از آن ببنيد.. مقصد پشت بلندي ها خاوري است. دو راه دسترسي به داماش هست. يكي از لوشان - جيرنده- داماش و ديگري از رودبار - رستم آباد - داماش. توصيه مي كنم از اولي برويد و از دومي باز گرديد. از ميانه شهرك لوشان مي توان جاده فرعي جيرنده و سنگرود را برگزينيد كه از خاور( دست راست) اين شهر جدا مي شود و پس از سي و چند كيلومتر طي طريق از يك جاده خلوت و كوهستاني با اسفالت قابل تحمل به داماش مي رسد. ميانه ي راه يكي دو باري جاده دوشاخه مي شود. از محلي ها راه درست را بپرسيد. اگر گير كرديد راه اصلي را انتخاب كنيد كه دست راست جاده ( رو به شرق نه جنوب و نه شمال) باشد. (چون از راه كج و چپ بدم مي ايد اگر راه داماش از دست چپ بود كه نمي رفتم!)
دو سه انزلیچی و گردنه اي در راه است. جاده كم كم ارتفاع مي گيرد و نزديكي سنگرود، سنگهاي بسياز بزرگي در روبري جاده خود نمايي مي كند. مانند لاشه سنگهاي ساختماني كه با ماشين باري كمپرس شده باشند. به ما گفته شد كه در زمين لرزه سال شصت و نه انزلیچی آنجا بوده كه اكنون زير آن سنگها مدفون شده. با همه ي انزلیچی. آدم ياد رستاخيز مي افتد!.. راه بيشتري برويد، جلوتر ها چمن زارها و بيشه زارها در دامنه ي دره ها خود نمايي مي كنند. تا اينكه از گردنه اي به پايين سرازير مي شويد و پس از طي مسافتي كوتاه با چشم اندازهايي بسيار زيبا به داماش مي رسيد. در نزديكي داماش دامنه هايي به گستره ي چهار هكتار زير نگهباني سازمان محيط زيست از اين نازنينان پرستاري مي كنند.
براي بازگشت مي توانيد از راه رستم آباد برگرديد كه هر چند كمي دورتر مي شويد اما بسيار زيباست و بعد از چهل و چند كيلومتر به دره سپيد رود و سپس به رستم آباد مي رسد. در اين مسير جنگلهاي ارُس را مي بينيد.
خوب ما هم رفتيم به تماشا! من بودم و دل شيدايم بود و انجمني از صيادان. راننده طبيعت دوست ما دلي نيمه شكسته دارد كه با زحمت بند و بست شده.. رندي گلانه شامل حالمان مي شود و چشممان به چهره گلها باز نمي شود. چرا كه امسال ترسالي بوده و گلها هنوز روبندشان را كنار نزده اند. طفلكها سردشان مي شود در اين هواي خنك! نگهبان زيست بوم مي گويد: امسال يك هفته ديرتر باز مي شوند! خوب ما هم نتوانستيم روي آنان را در گلشن اصلي ببينيم. مي شنويم كه تنها يك بوته گل در باغچه خانه يكي از اهالي به نام آقاي احمدي باز شده.
پرسان پرسان به در خانه احمدي مي رويم كه ْآن يك بوته سوسن را در باغچه كوچك خانه اش با دقت نگهداري مي كند. ما رفتيم و ديديم! شما هم ببينيد!
چيزي كه مرا در انديشه فرو برد، كارواني از روشندلان استان گيلان بود كه در يك تور به ديدار سوسن آمده بودند! چه مي توان گفت؟! شايد آنها بهتر از ما ديده باشند.
شهر باران های نقره ای
سرور تاج و لنگایی /// داماش ما رشتیایی
ابشک سسک فابرگاس