هیچ وقت اون صحنه ها یادم نمیره،،،توی گرمای طاقت فرسای آبادان بعد از خستگی راه به ورزشگاه رسیدیم که خبر دادن مارو راه نمیدن چون جایگاه میهمان رو اشغال کردن،،، خلاصه بعداز بیست دقیقه با سختی فراوان وارد ورزشگاه شدیم،،، باران سنگ وتکه های چوب (ازبس گرمای آبادان بالاست روی سکوها رو باچوب آوردن بالا که داغ نشه) و هرچی که دم دستش بود روی سرمون سرازیر شد واز هرطرف بهمون فحش میدادند،،، حتی از جایگاه ویژه شون که به اصطلاح جایگاه بافرهنگاشون بود سنگ به سمتمون پرت میشد...
بیچاره داماشی های دورود یه جورایی شده بودن سپر بلای ما، هرچی سنگ می اومد میخورد تو سر اون بیچاره ها...
سنگ به شیشه اتوبوس زدند و هزار ویک مصیبت دیگه که الان جای گفتنش نیست...
ما فقط باید باحضور درورزشگاه وپرکردن ورزشگاه برای آبادانی ها جهنمی درست کنیم که توی تاریخ ثبت بشه وبتونیم به لطف خدا با گلهای فراوان اونا رو رهسپار خانه کنیم...
رشتی باتعصب ...بلند شو ...بلند شو

ما خانه به دوشیم ... ماخانه به دوشیم
شــهر رشــــت را به عالـــــم نفروشیم