این کامنت یکی از هوادارای چلسیه....خیلی باحاله....
قسم به رونالدو که همیشه برده/ولی حقشو4ساله مسی خورده/به شیرهای لندن همیشه آبی/که شکارشو بردن با داوری/به یانگ که راش ندادن لستر/حالا شده واسه مویس دلستر/به اون که تو لندن گل رو ندید/حالا شده سوپراستار آنفیلد/به کاپیتان واقعی تیم انگلیس/که اتحادیه دادتش دست پلیس/فهمیدی؟ منظورم بود تری/کلیپشو دیدی تو ورزش3؟
لندنو مادرید هم قصه بودن...هردو از داوری خسته بودن
قسم به من که حتی بشم آرد...بازم میامو مینویسم:
فقط هازارد
تالارهای گفتمان هواداران داماش گیلان
از این که تالار گفتمان وارش اسپرت را انتخاب کرده اید سپاسگذاریم. لطفا از ارسال مطالب خلاف واقع، سیاسی، و توهین آمیز اکیداً خودداری فرموده
.....>زنگ تفریح< ....
مديران انجمن: meraj130, antiros
توسط abarar1990 » چهارشنبه نوامبر 20, 2013 12:06 pm
خدایا: بارها دقیقا همان جایی ""دستم"" را گرفتی که میتوانستی ""مچم"" را بگیری.خدایا شکرت...
- abarar1990
- کاربر نسبتا فعال
.png "کاربر نسبتا فعال")
- پست ها : 137
- تاريخ عضويت: جمعه جولاي 12, 2013 12:00 am
- محل سکونت: رشت
توسط metall » چهارشنبه نوامبر 20, 2013 12:12 pm
[size=12:802a719ff0]پسر که باشی تا زمانی که بچه ای تاج سری
پسر که باشی وقتی پشت لبت سبز بشه تازه می فهمی که تو چه دنیای داری زندگی میکنی
پسر که باشی تعم تلخ خیانت دخترا رو میچشیی
پسر که باشی نباید گریه کنی همه رو میریزی تو دلت
پسر که باشی گوشت پر میشه از دوست دارم ،تا حالا باکسی نبودم ،مال تو ام
پسر که باشی میفهمی حلقوی ها چه قدر زیاد شدن ، و میگن پاره شدن بکارت ها ، تو ژیمناستیک و سوار کاری و اتفاقی !!!
پسر که باشی باید غیرت رو انتخواب کنی [/size:802a719ff0]
[color=blue:802a719ff0][size=18:802a719ff0]پسر که باشی می بینی که بره ای تو لباس گرگ که کمتر زخمی بشی[/size:802a719ff0][/color:802a719ff0]
پسر که باشی وقتی پشت لبت سبز بشه تازه می فهمی که تو چه دنیای داری زندگی میکنی
پسر که باشی تعم تلخ خیانت دخترا رو میچشیی
پسر که باشی نباید گریه کنی همه رو میریزی تو دلت
پسر که باشی گوشت پر میشه از دوست دارم ،تا حالا باکسی نبودم ،مال تو ام
پسر که باشی میفهمی حلقوی ها چه قدر زیاد شدن ، و میگن پاره شدن بکارت ها ، تو ژیمناستیک و سوار کاری و اتفاقی !!!
پسر که باشی باید غیرت رو انتخواب کنی [/size:802a719ff0]
[color=blue:802a719ff0][size=18:802a719ff0]پسر که باشی می بینی که بره ای تو لباس گرگ که کمتر زخمی بشی[/size:802a719ff0][/color:802a719ff0]
همه دنیا به دنبال عشق میگردن ولی واسه من همه دنیا یعنی تو
-
metall - متعصب سایت
.png "متعصب سایت")
- پست ها : 1347
- تاريخ عضويت: سه شنبه فبريه 14, 2012 12:00 am
- محل سکونت: رشت بزرگ
توسط mahyarmaya » چهارشنبه نوامبر 20, 2013 1:41 pm
[img:dc1dfb56e5]http://upload7.ir/images/90208481948976869589.jpg[/img:dc1dfb56e5]
-
mahyarmaya - کاربر ویژه
.png "کاربر ویژه")
- پست ها : 3158
- تاريخ عضويت: شنبه مه 21, 2011 12:00 am
توسط RASHTBOY » چهارشنبه نوامبر 20, 2013 1:47 pm
ا[color=black:ef58baaacf]ولین پیک دوچرخه ای در تهران
بله تهران از قدیم وندیم شهر پیشرفته ای بود[/color:ef58baaacf]
[img:ef58baaacf]http://8pic.ir/images/43619274121970847575.jpg[/img:ef58baaacf]
بله تهران از قدیم وندیم شهر پیشرفته ای بود[/color:ef58baaacf]
[img:ef58baaacf]http://8pic.ir/images/43619274121970847575.jpg[/img:ef58baaacf]
-
RASHTBOY - کاربر ویژه
- پست ها : 3094
- تاريخ عضويت: يکشنبه آگوست 28, 2011 12:00 am
- محل سکونت: رشت شهر برترینها
توسط SajjaD_46 » چهارشنبه نوامبر 20, 2013 3:54 pm
[align=center:1503d736c4]عجیب ولی واقعی !!
[img:1503d736c4]http://tarfandse7en.persiangig.com/image/406108_254535344657589_297183015_n.jpg[/img:1503d736c4][/align:1503d736c4]
[img:1503d736c4]http://tarfandse7en.persiangig.com/image/406108_254535344657589_297183015_n.jpg[/img:1503d736c4][/align:1503d736c4]
اخبار روز IT ، آموزش و ترفند در : http://shorumsoft.blogfa.com
آبای همیشه زیر مایی
سرور هرچی مرده . . آبرار گیله مرده
فقط دامــــاش + + سپیــــدرود
آبای همیشه زیر مایی
سرور هرچی مرده . . آبرار گیله مرده
فقط دامــــاش + + سپیــــدرود
-
SajjaD_46 - کاربر نیمه حرفه ای
.png "کاربر نیمه حرفه ای")
- پست ها : 383
- تاريخ عضويت: دوشنبه فبريه 27, 2012 12:00 am
- محل سکونت: رشـــــــــــــــــت
توسط mahmood1331 » پنج شنبه نوامبر 21, 2013 5:30 am
[size=18:534dcbfb13][color=red:534dcbfb13]تمركز خودتونرو تست كنين :::::::::::::[/color:534dcbfb13]:[/size:534dcbfb13]
http://blogers.ir/cod/js-games/tamarkoz/game.htm
http://blogers.ir/cod/js-games/tamarkoz/game.htm
کوروش کبیر: من برای متنفر بودن از کسانیکه از من متنفرند وقتی ندارم، زیرا گرفتار دوست داشتن کسانی هستم که مرا دوست دارند
- mahmood1331
- کاربر حرفه ای
.png "کاربر حرفه ای")
- پست ها : 769
- تاريخ عضويت: شنبه آپريل 13, 2013 12:00 am
- محل سکونت: رشت
توسط mahmood1331 » پنج شنبه نوامبر 21, 2013 5:33 am
[size=18:07cee3f226][color=blue:07cee3f226]حالا اينجا خودتونرو تست مجدد كنين ::::::::::::[/color:07cee3f226][/size:07cee3f226]
http://bartarinha.ir/files/fa/news/1391 ... 86_445.swf
http://bartarinha.ir/files/fa/news/1391 ... 86_445.swf
کوروش کبیر: من برای متنفر بودن از کسانیکه از من متنفرند وقتی ندارم، زیرا گرفتار دوست داشتن کسانی هستم که مرا دوست دارند
- mahmood1331
- کاربر حرفه ای
- پست ها : 769
- تاريخ عضويت: شنبه آپريل 13, 2013 12:00 am
- محل سکونت: رشت
توسط RASHTBOY » پنج شنبه نوامبر 21, 2013 6:25 pm
[size=24:e0767ecf22][color=darkred:e0767ecf22]EXTRAVAGANT!!![/color:e0767ecf22][/size:e0767ecf22]
[img:e0767ecf22]http://8pic.ir/images/13859151098977300335.jpg[/img:e0767ecf22]
[img:e0767ecf22]http://8pic.ir/images/13859151098977300335.jpg[/img:e0767ecf22]
-
RASHTBOY - کاربر ویژه
- پست ها : 3094
- تاريخ عضويت: يکشنبه آگوست 28, 2011 12:00 am
- محل سکونت: رشت شهر برترینها
توسط fire_boy » جمعه نوامبر 22, 2013 9:07 pm
ما از این جهان پی دلدار میرویم
به شوق دیدن روی یار میرویم
در بهشت را اگر برویمان نگشایند
ما بچه [color=blue:a7d305fd43]رشتیم[/color:a7d305fd43] از روی دیوار میرویم!
به شوق دیدن روی یار میرویم
در بهشت را اگر برویمان نگشایند
ما بچه [color=blue:a7d305fd43]رشتیم[/color:a7d305fd43] از روی دیوار میرویم!
- fire_boy
- کاربر خیلی فعال
.png "کاربر خیلی فعال")
- پست ها : 636
- تاريخ عضويت: جمعه ژانويه 18, 2013 12:00 am
- محل سکونت: ☂ رشـــــت ☂
توسط RASHTBOY » شنبه نوامبر 23, 2013 6:37 pm
[size=18:28e5f976fd][color=darkblue:28e5f976fd]تصویر زیر مربوط به نحوه بسته بندی درختان کاج مراسم کریسمس در آلمان می باشد.[/color:28e5f976fd] [/size:28e5f976fd]
[b:28e5f976fd][color=red:28e5f976fd][size=18:28e5f976fd]تصویری از بار واقع در جدیدترین هواپیمای ایرباس[/size:28e5f976fd][/color:28e5f976fd][/b:28e5f976fd]
[b:28e5f976fd][color=red:28e5f976fd][size=18:28e5f976fd]تصویری از بار واقع در جدیدترین هواپیمای ایرباس[/size:28e5f976fd][/color:28e5f976fd][/b:28e5f976fd]
-
RASHTBOY - کاربر ویژه
- پست ها : 3094
- تاريخ عضويت: يکشنبه آگوست 28, 2011 12:00 am
- محل سکونت: رشت شهر برترینها
توسط armilad » شنبه نوامبر 23, 2013 8:42 pm
[size=24:c81919460c]خیلی قدیمیه،اما شاید هنوز کسی باشه که این متن رو نخونده باشه.[/size:c81919460c]
“درد دل زن ايراني با مرد هموطنش”
پياده از کنارت گذشتم، گفتي: “قيمتت چنده خوشگله؟”
سواره از کنارت گذشتم، گفتي: “برو پشت ماشين لباسشويي بنشين!”
در صف نان، نوبتم را گرفتي چون صدايت بلندتر بود!
در صف فروشگاه نوبتم را گرفتي چون قدت بلندتر بود!
زيرباران منتظر تاکسي بودم، مرا هل دادي و خودت سوار شدي!
در تاکسي خودت را به خواب زدي تا سر هر پيچ وزنت را بيندازي روي من!
در اتوبوس خودت را به خواب زدي تا مجبور نشوي جايت را به من تعارف کني!
در سينما نيکي کريمي موقع زايمان فرياد کشيد و تو پشت سر من بلندگفتي: “زهر مار!”
در خيابان دعوايت شد و تمام ناسزاهايت فحش خواهر و مادر بود!
در پارک، به خاطر حضور تو نتوانستم پاهايم را دراز کنم!
نتوانستم به استاديوم بيايم، چون تو شعارهاي آب نکشيده ميدادي!
من بايد پوشيده باشم تا تو دينت را حفظ کني!
مرا ارشاد مي کنند تا تو ارشاد شوي!
تو ازدواج نکردي و به من گفتي زن گرفتن حماقت است!
من ازدواج نکردم و به من گفتي ترشيده ام!
عاشق که شدي مرا به زنجير انحصارطلبي کشيدي!
عاشق که شدم گفتي مادرت بايد مرا بپسندد!
من بايد لباس هايت را بشويم و اطو بزنم تا به تو بگويند خوش تيپ!
من بايد غذا بپزم و به بچه ها برسم تا به تو بگويند آقاي دکتر!
وقتي گفتم پوشک بچه را عوض کن، گفتي بچه مال مادر است!
وقتي خواستي طلاقم بدهي، گفتي بچه مال پدر است!
نه ديگر من به حقوق خود واقفم، و براي گرفتن برابري در مقابل تو تا به انتها استوار و مستحکم ايستاده ام زيرا به هويت خود رسيده ام، به هيچ وجهي از حق خود نخواهم گذشت.
من با تو برابرم، مرد
احتياجي ندارم که تو در اتوبوس بايستي تا من بنشينم
احتياجي ندارم که تو نان آور باشي
احتياجي ندارم که تو حامي باشي
خودم آنقدر هستم که حامي خود و نان آورخود باشم
با تو شادم آري، اما بدون تو هم شادم!
من اندک اندک مي آموزم که براي خوشبخت بودن نيازمند مردي که مرا دوست بدارد نيستم
من اندک اندک عزت نفس پايمال شده خود را باز پس مي گيرم
به من بگو ترشيده، هرچه مي خواهي بگو. اما افتخار همبستري و همگامي با مرا نخواهي يافت تا زماني که به اندازه کافي فهميده و باشعور نباشي!
گذشت آن زمان که عمه ها و خاله هايم منتظر مردي بودند که آنها را بپسندد و در غير اينصورت ترشيده مي شدند و در خانه پدر مايه سرافکندگي بودند
امروز تو براي هم گامي با من (و نه تصاحب من – که من تصاحب شدني نيستم) بايد لياقت و شرافت و فروتني خود را به اثبات برساني
حقوقم را از تو باز پس خواهم گرفت. فرزندم را به تو نخواهم داد
خودم را نه به قيمت هزار سکه و يک جلد کلام الله که به هيچ قيمتي به تو نخواهم فروخت
روزگاري مي رسد که مي فهمي براي همگامي با من بايد لايق باشي – و نيز خواهي فهميد همگام شدن با من به معناي تصاحب من يا تضمين ماندن من نخواهد بود
هرگاه مثل پدرانت با من رفتار کردي بي درنگ مرا از دست خواهي داد
ممکن است دوست و همراه تو شوم اما ملک تو نخواهم شد …
و اين هم “درد دل مرد ايراني با زن هموطنش”
پياده از کنارم گذشتي و اخمت سهم نگاه مشتاق من بود و لبخندت نصيب آنکه سواره بود!
سواره از کنارم گذشتي و مرا اصلاً نديدي و کرشمه ات را به آني ارزاني دادي که قيمت ماشينش از خونبهاي من بيشتر بود
در صف نان صداي لطيفت نانواي خسته را به وجد آورد و نوبتم را گرفتي و بروي خودت هم نياوردي
زير باران خيلي قبل تر از تو منتظر تاکسي بودم اما ماشين که آمد آب گل آلود را بر من پاشيد و جلوي تو ايستاد
در تاکسي که نشستم آرزو کردم کنارم ننشيني تا اگر ماشين تکاني خورد و به تو خوردم، حيوان خطابم نکني در جواب عذرخواهيم
در اتوبوس بين ما نرده آهني بود، جايم را اگر به تو تعارف ميکردم ميگفتي يا ديوانه است يا مرض دارد
در سينما، ديدم که تهمينه ميلاني تمام مردان را شيطان تصوير کرده، کفرم درآمد، نيکي کريمي جيغ زد و گفتم زهرمار
دعوا که کردم، او که ميدانست مادر و خواهرم را بيشتر از خودم دوست دارم به آنها ناسزا گفت تا بيشتر بسوزم
آزادي ات را صاحبان قدرت گرفتند، همانان که از قدرت ثروت اندوختند و تو که مدل ماشين پسرانشان را ميديدي دست و پايت شل ميشد
من ازدواج نکردم چون تو چشم و همچشمي داشتي و به انگشتر سه ميليوني نظر داشتي، تازه اين فقط يک حلقه بود از زنجير خواسته هايت
صفت ترشيده را اولين بار از خودت شنيدم، کوچکتر بودي يادت هست ميگفتي معلم رياضيتان شوهر نکرده، گفتي ترشيده!
عاشق که شدم تلفنم را قطع ميکردي و بهانه ات حضور ميهمانهايتان بود
عاشق که شدي، فردا که مادر ميشوي را نديدي؟ دلت نميخواهد همسر پسرت را بپسندي؟ تو و مادرم يکي هستيد!
من بايد اضافه کاري کنم تا تو در هر ميهماني لباسي جديد بپوشي تا به تو بگويند خوش تيپ
من بايد شبها هم کار بکنم تا تو سفره ات رنگين باشد و به تو بگويند کدبانو
خسته از اضافه کاري برگشتم و گفتي پوشک بچه را عوض کن چون من ناخنهايم را تازه لاک زده ام
وقتي خواستي طلاق بگيري، “گفتند” بچه مال پدر است! من نگفتم، همان ديني گفت که تو برايش از پس اندازمان سفره ابوالفضل مي انداختي و يکهو خواب ميدي که بايد به حج بروي، آنهم در اوج گرفتاريمان
آري، اينچنين است خواهر من! رفتارهاي زشت ما از پس هم مي آيند
تو چنان کردي که خشم در دل من ها کاشتي و من ها شکستند و بسته به صبرشان دو فوج شدند
آنان که ضعيفتر بودند خرد شدند و خشمشان کينه شد و کينه شان عقده و در هر کوي و برزن و بازار از هر اندک قدرت خود نهايت سوء استفاده را کردند و بر تو تاختند
خوشحالم حالا که ميخواهي تغيير کني من هم برآنم که بهتر باشم و شادتر باشيم
در کنار هم، من و تو اي هموطن، بدون هر نوع بغض و کينه و تبعيض جنسي مايي بهتر براي فردا و آينده اي بهتر
و تو اي دوست من! اگر اين درد دل ها را شنيدي و احساس کردي ميتواني خود جزيي از اين داستان باشي، .
“درد دل زن ايراني با مرد هموطنش”
پياده از کنارت گذشتم، گفتي: “قيمتت چنده خوشگله؟”
سواره از کنارت گذشتم، گفتي: “برو پشت ماشين لباسشويي بنشين!”
در صف نان، نوبتم را گرفتي چون صدايت بلندتر بود!
در صف فروشگاه نوبتم را گرفتي چون قدت بلندتر بود!
زيرباران منتظر تاکسي بودم، مرا هل دادي و خودت سوار شدي!
در تاکسي خودت را به خواب زدي تا سر هر پيچ وزنت را بيندازي روي من!
در اتوبوس خودت را به خواب زدي تا مجبور نشوي جايت را به من تعارف کني!
در سينما نيکي کريمي موقع زايمان فرياد کشيد و تو پشت سر من بلندگفتي: “زهر مار!”
در خيابان دعوايت شد و تمام ناسزاهايت فحش خواهر و مادر بود!
در پارک، به خاطر حضور تو نتوانستم پاهايم را دراز کنم!
نتوانستم به استاديوم بيايم، چون تو شعارهاي آب نکشيده ميدادي!
من بايد پوشيده باشم تا تو دينت را حفظ کني!
مرا ارشاد مي کنند تا تو ارشاد شوي!
تو ازدواج نکردي و به من گفتي زن گرفتن حماقت است!
من ازدواج نکردم و به من گفتي ترشيده ام!
عاشق که شدي مرا به زنجير انحصارطلبي کشيدي!
عاشق که شدم گفتي مادرت بايد مرا بپسندد!
من بايد لباس هايت را بشويم و اطو بزنم تا به تو بگويند خوش تيپ!
من بايد غذا بپزم و به بچه ها برسم تا به تو بگويند آقاي دکتر!
وقتي گفتم پوشک بچه را عوض کن، گفتي بچه مال مادر است!
وقتي خواستي طلاقم بدهي، گفتي بچه مال پدر است!
نه ديگر من به حقوق خود واقفم، و براي گرفتن برابري در مقابل تو تا به انتها استوار و مستحکم ايستاده ام زيرا به هويت خود رسيده ام، به هيچ وجهي از حق خود نخواهم گذشت.
من با تو برابرم، مرد
احتياجي ندارم که تو در اتوبوس بايستي تا من بنشينم
احتياجي ندارم که تو نان آور باشي
احتياجي ندارم که تو حامي باشي
خودم آنقدر هستم که حامي خود و نان آورخود باشم
با تو شادم آري، اما بدون تو هم شادم!
من اندک اندک مي آموزم که براي خوشبخت بودن نيازمند مردي که مرا دوست بدارد نيستم
من اندک اندک عزت نفس پايمال شده خود را باز پس مي گيرم
به من بگو ترشيده، هرچه مي خواهي بگو. اما افتخار همبستري و همگامي با مرا نخواهي يافت تا زماني که به اندازه کافي فهميده و باشعور نباشي!
گذشت آن زمان که عمه ها و خاله هايم منتظر مردي بودند که آنها را بپسندد و در غير اينصورت ترشيده مي شدند و در خانه پدر مايه سرافکندگي بودند
امروز تو براي هم گامي با من (و نه تصاحب من – که من تصاحب شدني نيستم) بايد لياقت و شرافت و فروتني خود را به اثبات برساني
حقوقم را از تو باز پس خواهم گرفت. فرزندم را به تو نخواهم داد
خودم را نه به قيمت هزار سکه و يک جلد کلام الله که به هيچ قيمتي به تو نخواهم فروخت
روزگاري مي رسد که مي فهمي براي همگامي با من بايد لايق باشي – و نيز خواهي فهميد همگام شدن با من به معناي تصاحب من يا تضمين ماندن من نخواهد بود
هرگاه مثل پدرانت با من رفتار کردي بي درنگ مرا از دست خواهي داد
ممکن است دوست و همراه تو شوم اما ملک تو نخواهم شد …
و اين هم “درد دل مرد ايراني با زن هموطنش”
پياده از کنارم گذشتي و اخمت سهم نگاه مشتاق من بود و لبخندت نصيب آنکه سواره بود!
سواره از کنارم گذشتي و مرا اصلاً نديدي و کرشمه ات را به آني ارزاني دادي که قيمت ماشينش از خونبهاي من بيشتر بود
در صف نان صداي لطيفت نانواي خسته را به وجد آورد و نوبتم را گرفتي و بروي خودت هم نياوردي
زير باران خيلي قبل تر از تو منتظر تاکسي بودم اما ماشين که آمد آب گل آلود را بر من پاشيد و جلوي تو ايستاد
در تاکسي که نشستم آرزو کردم کنارم ننشيني تا اگر ماشين تکاني خورد و به تو خوردم، حيوان خطابم نکني در جواب عذرخواهيم
در اتوبوس بين ما نرده آهني بود، جايم را اگر به تو تعارف ميکردم ميگفتي يا ديوانه است يا مرض دارد
در سينما، ديدم که تهمينه ميلاني تمام مردان را شيطان تصوير کرده، کفرم درآمد، نيکي کريمي جيغ زد و گفتم زهرمار
دعوا که کردم، او که ميدانست مادر و خواهرم را بيشتر از خودم دوست دارم به آنها ناسزا گفت تا بيشتر بسوزم
آزادي ات را صاحبان قدرت گرفتند، همانان که از قدرت ثروت اندوختند و تو که مدل ماشين پسرانشان را ميديدي دست و پايت شل ميشد
من ازدواج نکردم چون تو چشم و همچشمي داشتي و به انگشتر سه ميليوني نظر داشتي، تازه اين فقط يک حلقه بود از زنجير خواسته هايت
صفت ترشيده را اولين بار از خودت شنيدم، کوچکتر بودي يادت هست ميگفتي معلم رياضيتان شوهر نکرده، گفتي ترشيده!
عاشق که شدم تلفنم را قطع ميکردي و بهانه ات حضور ميهمانهايتان بود
عاشق که شدي، فردا که مادر ميشوي را نديدي؟ دلت نميخواهد همسر پسرت را بپسندي؟ تو و مادرم يکي هستيد!
من بايد اضافه کاري کنم تا تو در هر ميهماني لباسي جديد بپوشي تا به تو بگويند خوش تيپ
من بايد شبها هم کار بکنم تا تو سفره ات رنگين باشد و به تو بگويند کدبانو
خسته از اضافه کاري برگشتم و گفتي پوشک بچه را عوض کن چون من ناخنهايم را تازه لاک زده ام
وقتي خواستي طلاق بگيري، “گفتند” بچه مال پدر است! من نگفتم، همان ديني گفت که تو برايش از پس اندازمان سفره ابوالفضل مي انداختي و يکهو خواب ميدي که بايد به حج بروي، آنهم در اوج گرفتاريمان
آري، اينچنين است خواهر من! رفتارهاي زشت ما از پس هم مي آيند
تو چنان کردي که خشم در دل من ها کاشتي و من ها شکستند و بسته به صبرشان دو فوج شدند
آنان که ضعيفتر بودند خرد شدند و خشمشان کينه شد و کينه شان عقده و در هر کوي و برزن و بازار از هر اندک قدرت خود نهايت سوء استفاده را کردند و بر تو تاختند
خوشحالم حالا که ميخواهي تغيير کني من هم برآنم که بهتر باشم و شادتر باشيم
در کنار هم، من و تو اي هموطن، بدون هر نوع بغض و کينه و تبعيض جنسي مايي بهتر براي فردا و آينده اي بهتر
و تو اي دوست من! اگر اين درد دل ها را شنيدي و احساس کردي ميتواني خود جزيي از اين داستان باشي، .
داماش:یه حس مالکیت
-
armilad - کاربر فعال
.png "کاربر فعال")
- پست ها : 281
- تاريخ عضويت: شنبه آپريل 20, 2013 12:00 am
- محل سکونت: شهربارانهای نقره ای
توسط Forza-Rasht » يکشنبه نوامبر 24, 2013 7:44 am
[color=red:9bcf44387e][size=18:9bcf44387e]یک آدم خوش شانس که عمرش به این دنیا بود :[/size:9bcf44387e][/color:9bcf44387e]
[img:9bcf44387e]http://8pic.ir/images/15593832830490265185.gif[/img:9bcf44387e]
[img:9bcf44387e]http://8pic.ir/images/15593832830490265185.gif[/img:9bcf44387e]
-
Forza-Rasht - کاربر فعال
- پست ها : 167
- تاريخ عضويت: چهارشنبه اکتبر 23, 2013 12:00 am
- محل سکونت: كلان شهر رشت ، خیابان فلسطین
چه کسي حاضر است ؟
کاربران حاضر در اين انجمن: بدون كاربران آنلاين و 1 مهمان