توسط MAZIYAR » پنج شنبه ژوئن 23, 2011 1:57 pm
نژاد و خصوصیات مردم رشت
باید دانست که بیماری طاعون بزرگ که سال 1246-1247 هجری قمری جمعیت رشت را به نحو قابل ملاحظه ای کاهش داد.عده ای که از این بلیه ی جانگذار جان به سلامت برده بودند،از شهر و دیارشان آواره شدند و عده ای دیگر به این سرزمین مهاجرت کرده اند به قول رابینو:
"مهاجرین از ولایات مجاور آذربایجان،مازندران،عراق و ماورای قفقاز به جای آنها در این ناحیه ساکن شده اند."و بدین ترتیب بعد از آن نژاد و زبان گیلان نیز در معرض تغییرات مهمی قرارگرفته است.
نظرات جهانگردان و کسانی که قبل از حادثه طاعون بزرگ و چه بعد از آن به توصیف جسمانی اهالی منطقه پرداخته اند،تفاوت چندانی با هم ندارد،چرا که این منطقه در آن دوران،به خاطر باتلاقی بودن و وجود مالاریا،تاثیرات خود را بر خصوصیات جسمانی مردم منطقه بخصوص مردان و انزلیچی برجای گذاشته است.
آدام اولئاریوس ئنیز در این باره می نویسد:
"پوست گیلانی به سبب نوع آب و هوای منطقه زیست شان،سفیدتر از سایر اهالی ایران است."
خصوصیات چهره مردم رشت:
کریم کشاور که خود خصوصیات تیپیک یک رشتی تمام عیار را داشت،درباره ی ویزگی های چهره ی مردم رشت می نویسد:
"مردم رشت و حومه-مانند سایر گیلانیان-صورت بیضی و گشاده،چهره ی بالنسبه سفید و موی مشکی یا خرمایی(و غالبا پرشکن)و بینی تا حدی درشت و نوک بینی گرد(نه تیز)و لبان اندکی زخیم دارند.پشت جمجمه پهن و قد بر روی هم متوسط ،ولی این قاعده ها کلیت ندارد."
دکتر عبدالحمید حسین نیا در مورد ویزگی های مردم گیلان تحقیق نموده و می نویسد:
"اغلب مردم گیلان دارای چشم زاغ و رنگی اند.رنگ سبزفرنگ غالب چشم مردم گیلان است به چنین افرادی "کاس"میگویند،که نژاد آن ها به کاسیان که چشم های رنگی و موی بور و صورت سفید داشته اند میرسد.
بارزترین اندام گیلانیان بینی شان است،این نوع بینی از ناحیه آستارا تا منطقه گرگان یعنی سراسر نواحی شمال را شامل می شود.بینی گیلانی ها اکثرا استخوانی و بلند و کشیده است،تا جاق و گوشتی.از نظر انسان شناسی این نوع بینی،تکامل یافته ترین نوع بینی در انسان محسوب میشود."
برخلاف مردان گیلک،زنان گیلک به گواهی اکثر جهان گردان و پژوهش گران به زیبایی و طراوت،توصیف و ستوده شده اند.برخی این خصیصه را نتیجه آب و هوای گیلان دانسته،که برای زنان بیشتر از مردان سازگار بوده است.
رابینو درباره کودکان و تقوی زنان رشت مینویسد:
"اگر چه کودکان ایرانی به طورکلی زیبا هستند،اما در بچه های گیلان این زیبایی فوق العاده قابل توجه است."
"زنان رشت به سبب تقوی و فضیلت بی پیرایه ی خود مشهورند"
خصوصیات اخلاقی و فرهنگی مردم رشت:
به موجب نوشته های مورخان، سرزمین گیلان تا قبل از حمله شاه عباس به گیلان و قرارگرفتن در تحت تسلط حکومت مرکزی،از سده های پارینه تا سال 1000 هجری قمری،مستقل بوده و زیر نظر امیران و امرای گیلانی اداره می شده و به علت دور دست بودن و دسترس نبودن،کمتر مورد توجه مورخان ایرانی بوده است،آنچه که در لابلای نوشته ها از مردم گیلان به چشم میخورد،حکایت از روحیه سلحشوری و عدم سرسپردگی به حکومت های مرکزی ایران بوده است.
این روحیه سلحشوری و جنگاوری که در مقابل اسکندر و پادشاهان ساسانی و حمله عمال خلفای اموی و عباسی و اولجایتو سلطان مغول و تیمور گورگان؛بروز و ظهور یافت و اوج دفاع از این سرزمین در مقابل اعرابی بود که سرتاسر ایران را تصرف کرده بودند ولی بعد از قرن ها جنگ باز هم نتوانستند حتی وجبی از خاک این سرزمین را به تصرف خود در بیاورند!و مورد بعدی درهنگام حمله ی شاه عباس نیز نمودی چشمگیر داشت،به طوری که بعد از تسخیر گیلان شورش های مختلفی علیه دست نشاندگان شاه عباس و حتی پادشاهان بعد از او نیز وقوع یافت؛که مهمترین آن قیام "عادلشاه"یا به تعبیر مورخان صفوی "غریب شاه گیلانی"بود،که دوازده سال به طول انجامید و خواب را از چشمان عمال صفوی ربود.
جهانگردان و مسافرانی که به این منطقه مسافرت کرده اند،مردمان گیلان را به سبب ادب و نجابت و مهمان نوازی و به ویژه سطح بالای فرهنگی ستوده اند.
پیتر دلاواله که در زمان شاه عباس به گیلان آمده،درباره مردم گیلان می نویسد:
"نفوس این محل حتی پست ترین افرادش چنان مودب و بی ریایند که انسان از اطوار و اخلاق ایشان در شگفت می افتد"
توماس هربرت که 9 سال بعد از دلاواله در زمره ی همراهان سرداد مورکاتون ایلچی انگلیس به گیلان امده بود،ضمن توصیف استعداد کشاورزی گیلانزمین،مانند دلاواله از ادب و تواضع مردم ستایش نموده و میگوید:
"مردم گیلان بیش از ساکنان نقاط دیگر آسیا که مورد بازدید قرار گرفته،همانند اروپائیان از تواضع و ادب برخوردارند"
مردم گیلان و به ویژه رشت به سبب تجارت و بازرگانی با انزلیچی و اروپا در سده های هیجدهم و نوزدهم میلادی،از سال ها قبل از آغاز نهضت مشروطه خواهی در ایران،با تمدن و فرهنگ اروپایی آشنا شدند و خیلی پیش تر از سایر نواحی ایران با حفظ معتقدات مذهبی و میراث ملی و تاریخی خود از مظاهر فرهنگی این تمدن مانند:ایجاد مدارس،تئاتر،سینما،موسیقی و ورزش تاثیر پذیرفتند که این شیفتگی در خیزش ازادی خواهی و مشروطیت و متعاقب آن نهضت جنگل به مراتب نمایان است و درگیرودار حکومت رضاخان نیز آشکار و نهان دنبال شد.
عباس مسعودی موسس قدیمی ترین روزنامه ایران یعنی روزنامه ی اطلاعات در سفری که در نوروز 1307 خورشیدی به گیلان و رشت نموده و گزارشی از این سفر را در روزنامه ی اطلاعات به چاپ رسانده درباره علاقه مردم منطقه براعتلای فرهنگ و تجدد می نویسد:
"حسن تجددخواهی و فکر آزادی طلبی و معارف پروری در مردمان این شهر(رشت)تا حدی یعنی تقریبا 20 سال زیادتر از ما(تهرانی ها)وجود دارد.اهالی رشت از هر فکر روشن و باز و از هر موضوعی که بوی آزادی و ترقی و آبادانی استشمام شود با اغوش باز استقبال می کنند.من یقین دارم اهالی رشت و پهلوی(انزلی)یعنی اکثریت مردمان این دوشهر از حیث تجدد و فکر ترقی خواهی قریب 20 سال از ما(تهرانی ها)جلو هستند..."
منبع:مسعودی،روزنامه اطلاعات،شماره 463 فروردین 1307
سعید نفیسی که در دهه اول قرن کنونی سفرهایی به گیلان و رشت داشته،و زمانی نیز با ماهنامه ی "فرهنگ"همکاری قلمی نموده،و مقالاتی در آن نشریه به چاپ رسانده،در نامه ای به گردانندگان نشریه"فرهنگ"می نویسد:
"اما گیلان در قلب من مقام دیگری دارد؛این ایالت هم به سهم خود دچار مصایب بوده است،ولی بیشتر علاقه من به آن به واسطه این است که گیلان متجددترین ایالات ایران است.همیشه ملتفت بوده ام که راه ترقی و تجدد در گیلان زودتر از سایر نقاط ایران باز می شود و به همین جهت این ایالات عزیز در قلب من جای مخصوص دارد.همیشه بزرگترین ارزوی من این بوده که به گیلان بیایم و از نزدیک در خدمات شما شرکت کنم"
منبع:نفیسی،ماهنامه فرهنگ،س2،ش10(دی ماه 1304)
نیما یوشویج بنیان گذار شعر معاصر فارسی که از سال 1308 تا اواخر 1311 در شهرهای گیلان به کار معلمی اشتغال داشته،ضمن بر شمردن خصوصیات مردم گیلان،روحیه تجددخواهی و علم دوستی آن ها را ستوده و در نامه ای خطاب به استاد ذبیح الله صفا در این مورد نوشته:
"اگرچه رشت یک شهر تجاری است معهذا اهالی میل دارند سربلند باشند،خط پیشرفت را وجدان به فکر آن ها داده است،حتی دهاتی ها آنها که از هیات ان ها متاثر میشوم،نزدیک به افکار و احساسات شهری افکار و احساساتی دارند.متمدنین آن که شهری باشند علم و هنر را به غارت می برند مثل این که آن ها را تعاقب کرده اند"
و در نامه دیگر به تاریخ 28 فروردین 1309 از لاهیجان به شخصی به نام نجات زاده می نویسد:
"طبیعت یاحوادث،حسن پیشرفت و ترقی را در وجود گیلانی خوب به ودیعه گذارده است." و همچنین خیلی نامه های دیگر
دکتر آقاخان که مدتی در رشت به طبابت اشتغال داشته درباره ی خصوصیات مردم گیلان می نویسد:
"احوال و روحیه ی صنوف مختلفه ی گیلان را خوب مطالعه کرده و نتیجه افکارم این است:ملای گیلانی به منطق و انصاف خیلی نزدیک تر است تا به چماق تکفیر.صنف کسبه به کسب و تامین معیشت آشناتر است تا با هوچی گری و آلت دست این و آن شدن.روح جوانان متجدد گیلان برای تجدد و ازادی حاضرتر است تا سیاست بازی و مغالطه.گیلان دارای تمدن فطریست و قابل ستایش است"
بهاالدین املشی در گفتاری پیرامون مردم گیلان که طی نامه ای به لشگر 11 گیلان نوشته،خاطر نشان میشود:
گیلانی ها هرگاه یک سرباز مدافع خوبی نباشند،همیشه یک سرباز مهاجم خوبی بوده اند،چنانکه از قرن اول در مقابل قشون عرب نتوانستند مقاومت نمایند،اما زاید از هزار مرتبه بر آن ها هجوم آورده اند.به طور مسلم در تاریخ خواب را بر چشم مرزداران عرب در قزوین حرام نمودند.
**گفتارهای بهاالذین املشی خیلی طولانی بود و تصمیم گرفتم تا همین چند خط را بنویسم.همچنین باید خاطر نشان شوم بهاالدین املشی در گفتارهایش همیشه سعی میکرد از نقاط ضعف گیلک زبان ها بگوید که به نظر خیلی ها با واقعیت فاصله داشت و یا با سختگیری زیادی این مطالب را نوشته.حالا اگه کسی علاقه ای به دیدن مطالب وی دارد بگوید تا آن مطالب را هم بگذارم.در کل بگویم این همه کتاب و سخنان جهانگردان و دانشجویان در مورد گیلان را خواندم فقط ایشان در یک صفحا از گیلان و گیلانی بد گفته اند.
شاید بعضی ها انتظار داشتند که مطالبی در مورد قوم کاسپی هم مطالبی بگذارم.ولی به دلیل اینکه قوم کاسپی خود یک تاریخچه جداگانه دارد قادر به ان نبودم که در این مطلب،در مورد تاریخ این قوم چیزی بنویسم.همچنین میتوانید برای مطالعه تاریخ کاسپی و ارتباطش با قوم گیلک و تالش به قسمت گیلان در فروم بروید و تایپیکی در آن به نام قوم کاسپی مشاهده میکنید که میتواند تا حد زیادی ابهامات و سوالات را برطرف کند.
"آبرار اَ خاک میرزا جاجیگایه / همیشه خنجرُ خون روبرایه"
"حواسَ خُب بَنَه می حرفَ بشنو / منو تو یک سریم ، دوشمن سیوایه"