دولت عشق آمد و من دولت پاينده شدم

[sinaabarar]

دوستان عزيز داماشي. همشهرياي عزيز و هم استانيهاي گرانقدر.

شايد كسل كننده ترين حرفي كه الآن بشه زد اين باشه: سال 91 كه لحظات آخر اون رو سپري مي كنيم براي ما داماشي ها سالي سرشار از استرس و مشكلات جانكاه و دلهره آور بود....

اما من دلم مي خواد متفاوت حرف بزنم. اول مي خوام برم به سالهاي نه چندان دوري كه هوادارا در رشت مثل خيلي شهر هاي ديگه دنباله روي سوگلي هاي پايتخت بودن. حتي اسطوره هاي ما دوست داشتن در تيمهاي پايتخت بازي كنند. و شايد بعضي هاشون خيلي دير يادشون اومد كه ديني به فوتبال رشت دارند و بد از مدتها اومدند كه حقشون رو از فوتبال رشت بگيرند.
وقتي اون روزارو با الآن مقايسه مي كنم مي بينم كه ما هواداراي رشتي چقدر تغيير كرديم. و حتي اسطوره هاي امروز ما چقدر متفاوت اند. البتهمن خداي نكرده قصد بي احترامي به تمامي كساني كه روزي به فوتبال اين شهر خدمت كردند رو ندارم. اما واقعا از اين مسير طولاني اي كه ما هوادارا طي كرديم لذت مي برم.
هواداراي داماش چند سال پيش تحت پرچم پگاه به رهبري نادر دست نشان (نادر امپراطور) با هم متحد شدن. پشت تيم وايستادن و تيم رو بزرگ كردن. بهشون كم لطفي شد. ولي باز متحد تر و قوي تر شدند. تا جايي كه مي شه گفت پارسال كاري كردند كارستان.
كاري كه به حق اونها رو تبديل به صاحبان و مالكان اصلي داماش كرد. اين مردان ديار گيل و ديلم امسال هم يكصدا پشت اين تيم وايستادن. به دقت مي توان گفت كه اين عزيزان به حدي از قدرت و درايت رسيدند كه در آينده هم اين هنجار زيبا و اين عشق خود را رها نمي كنند. البته من نمي خوام به اين نكته اشاره نكنم كه اين عزيزان اشتباهاتي نداشتند. از درگيري بيجا با حاشيه هاي بي ارزش گرفته تا برخي اشتباهات ديگر كه فكر نمي كنم الآن زمان مناسبي براي پرداختن به اشتباهات باشه.
اما نكات مثبت اين هواداران بسيار زياد بود. شايد قوي ترين اثر اين هوادار عشقي بود كه به داماش داشتند. اين رو از روزهاي بي پولي تا روزهايي كه دغدغه براي اسم تيم داشتند، از روزهايي كه تيم بزرگان رو به زانو در مي اورد تا روزهايي كه به سادگي شكست مي خورد، و از زمان استقبال از مالك و مربي جديد تا روزهاي بدرقه ي اونها نشان دادند.
به سادگي ميشه تكامل شخصيتي ، هويتي ، فرهنگي ، سازماني و مديريتي رو در اين هواداران مشاهده كرد. به جد بايد گفت اين سرمايه بزرگترين سرمايه ي باشگاه داماش و فوتبال رشت خواهد بود. شايد وقتي به اي سير و تحول هواداران نگاه مي كنيم ياد اين شعر مشهور از مولانا بيافتيم:



مرده بدم زنده شدم گریه بدم خنده شدم / دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم
دیده سیر است مرا جان دلیر است مرا / زهره شیر است مرا زهره تابنده شدم
گفت که دیوانه نه‌ای لایق این خانه نه‌ای / رفتم و دیوانه شدم سلسله بندنده شدم
گفت که سرمست نه‌ای رو که از این دست نه‌ای / رفتم و سرمست شدم وز طرب آکنده شدم
گفت که تو کشته نه‌ای در طرب آغشته نه‌ای / پیش رخ زنده کنش کشته و افکنده شدم
گفت که تو زیرککی مست خیالی و شکی / گول شدم هول شدم وز همه برکنده شدم
گفت که تو شمع شدی قبله این جمع شدی / جمع نیم شمع نیم دود پراکنده شدم
گفت که شیخی و سری پیش رو و راهبری / شیخ نیم پیش نیم امر تو را بنده شدم
گفت که با بال و پری من پر و بالت ندهم / در هوس بال و پرش بی‌پر و پرکنده شدم
گفت مرا دولت نو راه مرو رنجه مشو /زانک من از لطف و کرم سوی تو آینده شدم
گفت مرا عشق کهن از بر ما نقل مکن /گفتم آری نکنم ساکن و باشنده شدم
چشمه خورشید تویی سایه گه بید منم /چونک زدی بر سر من پست و گدازنده شدم
تابش جان یافت دلم وا شد و بشکافت دلم /اطلس نو بافت دلم دشمن این ژنده شدم
صورت جان وقت سحر لاف همی‌زد ز بطر / بنده و خربنده بدم شاه و خداونده شدم
شکر کند کاغذ تو از شکر بی‌حد تو / کمد او در بر من با وی ماننده شدم
شکر کند خاک دژم از فلک و چرخ به خم / کز نظر وگردش او نورپذیرنده شدم
شکر کند چرخ فلک از ملک و ملک و ملک / کز کرم و بخشش او روشن بخشنده شدم
شکر کند عارف حق کز همه بردیم سبق / بر زبر هفت طبق اختر رخشنده شدم
زهره بدم ماه شدم چرخ دو صد تاه شدم / یوسف بودم ز کنون یوسف زاینده شدم
از توام ای شهره قمر در من و در خود بنگر / کز اثر خنده تو گلشن خندنده شدم
باش چو شطرنج روان خامش و خود جمله زبان / کز رخ آن شاه جهان فرخ و فرخنده شدم

بله. بله دوستان عزيز اين عشق مشترك بود كه پايندگي داماش شد و خواهد شد.
حالا كه به آخر سال 91 رسيديم دلم مي خواد آرزو كن كه در آينده به عنوان هواداران داماش در ابتدا سعي در بالندگي و رشد بيشتر خود داشته باشيم. كه رشد و تعالي ما، مي تونه اعث رشد داماش هم بشه.
اميدوارم روزي برسه كه مديران تيم آنچان با درات كار كنند و البته زمينه هم براي كار اونها و همينطور پشتوانه ي مالي جوري فراهم باشه كه ما فقط و فقط به نقش هواداري خود و اونهم با خيالي آسوده بپردازيم.
دلم مي خواد از روياهام بگم. از اينكه براي داماش عزيز روياهايي در سر دارم.
شايد اولين و ساده ترين رويا اين باشه كه يك كانون هواداران قوي شكل بگيره كه بتونه از نظر مالي هم تا حدي تيم رو ساپورت كنه.
همينطور دلم مي خواد هواداراي عاشق داماش تو كشور نماد فرهنگ سازي باشند.
دوس دارم تيم داماش در رشته هاي مختلف ورزشي در نقاط مختلف استان فعال باشه. اينجوري تعداد عاشقان داماش هر روز بيشتر ميشه.
چه رويايي مي تونه از اين قشنگتر باشه كه ما هوادارا بستري رو براي باشاه داري به وجود بياريم كه هم اپانسر ها براي در خدمت داماش بودن سرو دست بشكنندد و هم اينكه كارشون تسهيل بشه. از طرفي ما اين رو بدونيم كه اگر سنگ از آسمون بايد داماش ما و عشق ما پاينده خواهد بود

و در پايان ضمن تبريك سال نو ،براي همه شما عزيزان عاشق داماش سالي پر از پيروزي و روشنايي و سرور آرزو مي كنم.

دوستدار همه ي شما، سينا آبرار

تقديم به هواداران عاشق داماش:

با من اکنون چه نشستن‌ها، خاموشی‌ها
با تو اکنون چه فراموشی‌هاست
چه کسی می‌خواهد
من و تو ما نشویم
خانه‌اش ویران باد
من اگر ما نشوم، تنهایم
تو اگر ما نشوی،
خویشتنی
از کجا که من و تو
شور یکپارچگی را در شرق
باز برپا نکنیم
از کجا که من و تو
مشت رسوایان را وانکنیم
من اگر برخیزم
تو اگر برخیزی
همه بر می‌خیزند
من اگر بنشینم
تو اگر بنشینی
چه کسی برخیزد؟
چه کسی با دشمن بستیزد؟
چه کسی
پنجه در پنجه‌ی هر دشمن دون
آویزد
دشت‌ها نام تو را می‌گویند
کوه‌ها شعر مرا می‌خوانند
کوه باید شد و ماند،
رود باید شد و رفت،
دشت باید شد و خواند
در من این جلوه‌ی اندوه زچیست؟
در تو این قصه‌ی پرهیز که چه؟
در من این شعله‌ی عصیان نیاز،
در تو دمسردی پاییز - که چه؟
حرف را باید زد!
درد را باید گفت!
سخن از مهر من و جور تو نیست
سخنی از
متلاشی شدن دوستی است،
و بحث بودن پندار سرور آور مهر
آشنایی با شور؟
و جدایی با درد؟
و نشستن در بهت فراموشی ـ
ـ یا غرق غرور؟!
سینه‌ام آینه‌ای است
با غباری از غم
تو به لبخندی از این آینه بزدای غبار
آشیان تهی ‌دست مرا،
مرغ دستان تو پر می‌سازد
آه مگذار، که دستان من آن
اعتمادی که به دستان تو دارد به فراموشی‌ها بسپارد
آه مگذار که مرغان سپید دستت
دست پرمهر مرا سرو تهی بگذارد
من چه می‌گویم، آه...
با تو اکنون چه فراموشی‌ها؛
با من اکنون چه نشستن‌ها، خاموشی‌هاست
تو مپندار که خاموشی من،
هست برهان فراموشی من
من اگر برخیزم
تو اگر برخیزی
همه بر می‌خیزند»

[nima_beckham]

عالی بود اسم داماش و ما هوادارا و کل مجموعه تیم یه مسیر مشترک رو داشتیم و سختی های زیادی کنار هم کشیدیم تا به اینجا برسیم ... سختی ها ما رو قویتر کرد و الان دیگه هیچکس نمیتونه این هویت و شخصیت رو از بین ببره

[sinaabarar]

[quote:28fc7343f9="nima_beckham"]عالی بود اسم داماش و ما هوادارا و کل مجموعه تیم یه مسیر مشترک رو داشتیم و سختی های زیادی کنار هم کشیدیم تا به اینجا برسیم ... سختی ها ما رو قویتر کرد و الان دیگه هیچکس نمیتونه این هویت و شخصیت رو از بین ببره [/quote:28fc7343f9]

اميدوارم كه اين حركت و اين روحيه ادامه داشته باشه و آبراراي گل روز به روز متحد تر بشن و حركت هواداران داماش روز به روز محكم تر و عقلاني تر باشه. اميدوارم كه هويت ما زبانزد كل كشور بشه.