خواستگار عبارت است از پسری گاگول
که هنوز دقیقا نفهمیده مجلس خواستگاری با یک جلسه بیزنیس هیچ فرقی نمی کند
یک طرف دارد پشتوانه مالی و گردش نقدینگی و مهرینگی دیگری را استعلام می گیرد
آن طرف دارد از گارانتی و خدمات پس از فروش مطمئن می شود.
۷
خواستگار عبارت است از پسری ناتوان
که به جای معاشرت طبیعی با دختران
نیاز به اجرای الگوریتمهای التقاطی مذهبی، سنتی، صدا سیمایی و حضور یک هشتم کل فامیل و مراجعه به تقویم سعد و نحس و هفت بار استخاره پیدا کرده است
۴
خواستگار عبارت است از پسری دیرفهم
که به دنبال دختر آفتاب مهتاب ندیده می رود
اما نمی فهمد که همین تجربه در آفتاب و مهتاب است که یک عمر احساس رضایت از زندگی را تضمین می کند
۲
خواستگار عبارت است از پسری بدبخت
که عاشق می شود،
برای رسیدن به عشقش محتاج پول می شود،
می گردد که کار پیدا کند،
کار پیدا می کند،
پول کافی جمع می کند،
معشوق دیگر پریده،
با آن پول به خواستگاری دختری دیگر می رود!
۱
خواستگار عبارت است از پسری بی عرضه
که مادری فضول شمبول او را به مانند کفش سیندرلا در دست گرفته
و به دنبال * خانه به خانه می گرداند