.....>زنگ تفریح< ....

[khorami201]

[quote:e2953c91cc="sepidroudi"][quote:e2953c91cc="hamed3"][b:e2953c91cc][color=black:e2953c91cc]سپیدرودی جان، خرما و زیتونَ فراموشَ کودی کی آبرار[/color:e2953c91cc][/b:e2953c91cc][/quote:e2953c91cc]
[color=black:e2953c91cc]
حامد جان متوجه بوبوستی کویه صحبته کودن درم مگر

حق با تویه حامد جان , تازه ان چیزایی که نام بوبوردم نمونه ای از خرواره [/color:e2953c91cc][/quote:e2953c91cc]

[color=black:e2953c91cc][b:e2953c91cc]آبرار جان ، من کی نَفامَسَم شیمی منظور کویَ بو ! [/b:e2953c91cc][/color:e2953c91cc]:wink: [color=black:e2953c91cc][b:e2953c91cc]ایحتیمالا بهشتَ توضیحَ بَدَایی! آبرار اَ چیزایی کی شوما بوگوفتی تومام بهشت اوصاف بو. [/b:e2953c91cc][/color:e2953c91cc] [color=black:e2953c91cc][b:e2953c91cc]خوش بَ حالِ اونِ ساکنین!!! [/b:e2953c91cc][/color:e2953c91cc]

[The_King_of_rasht]

آبرار او کشوری کی نام ببردی علاوه بر چیزایی کی بوگفتی :
دومین تولید کننده مس دنیا و چهارمین تولید کنند فولاد خام جهان هم ایسه!!
علاوه بر پایین ترین پول دنیا دارای پایین ترین سرعت اینترنت هم در دنیا ایسه!
حالا کو کشور امی منظوره من نانم

[Namjoo_St]

[color=blue:04f40f67f5]شما وقتی تو ( گلاب به روتون ) دستشویی گیـــر کنید چکار میکنید ؟ ! اکثر مردم کارهای مختلفی انجام میدن . خودتون ببینید . . .[/color:04f40f67f5]

[b:04f40f67f5]شهروند نوجوان:[/b:04f40f67f5] گریه و زاری راه می اندازد و مادرش را صدا می زند!

[b:04f40f67f5]شهروند دهه ۷۰ (مذکر):[/b:04f40f67f5] سر جای قبلی خودش می نشیند. با آرامش آی فون را از جیب شلوار قرمز رنگش در می آورد و آهنگ «نازنین ناز نکن درو رو کسی باز نکن …» را گوش می دهد!



[b:04f40f67f5]شهروند دهه ۷۰ (مونث): [/b:04f40f67f5]سر جای قبلی خودش می نشیند. با آرامش آی فون را از کیف رنگی رنگی اش در می آورد و اپلیکیشن تبدیل موبایل به آینه را فعال می کند. سپس با کمک آینه مشغول زیباسازی صورت خود می شود!



[b:04f40f67f5]شهروند دهه ۶۰ (مذکر): [/b:04f40f67f5]در فکر این است که آیا پدرش برای تنبیه، در را از پشت قفل کرده است؟! آیا نامزدش که نیم ساعت دیگر سر چهار راه انقلاب با هم قرار داشتند، رابطه اش را با او به هم می زند؟ آیا گشت ارشاد نامزدش را دستگیر می کند؟! آیا مادرش در مورد بوی بد لباس هایش فکر بدی می کند؟! آیا در این لحظه دارند از او فیلم می گیرند تا علیه اش در دادگاه استفاده کنند؟ آیا زنده خواهد ماند؟! آیا … در حالی که همینطور به فکرهایش ادامه می دهد، با نگرانی از جیب شلوار جین آبی رنگش، یک سکه در می آورد و با آن به در دستشویی می زند!



[b:04f40f67f5]شهروند دهه ۶۰ (مونث):[/b:04f40f67f5] در فکر این است که آیا پسرهای هم دانشگاهی اش با او شوخی کرده و در را از پشت قفل کرده اند؟ اگر خواستگارش این موضوع را بفهمد؟! اگر تا شب اینجا بماند و در خوابگاه بسته شود؟! اگر به خانواده اش در شهرستان اطلاع بدهند؟! اگر پدرش دیگر اجازه ادامه تحصیل به او ندهد؟! اگر او را مجبور کنند تا با پسر مش قاسم ازدواج کند؟! اگر از پسر مش قاسم بچه دار شود؟! اگر مجبور باشد تمام عمرش را خانه داری کند؟! اگر … در حالی که برای سرنوشت شوم خودش گریه می کند از داخل کوله لپ تاپش یک آینه در می آورد و ریمل های ریخته شده روی صورتش را پاک می کند!



[b:04f40f67f5]شهروند دهه ۵۰ (مذکر): [/b:04f40f67f5]یاد جوانی های خود می افتد که چقدر پر زور بود و می توانست در دستشویی را از جا بکند! از جیب شلوار پارچه ای خاکستری رنگش، یک ماژیک در می آورد و روی در دستشویی یادگاری و شعر می نویسد!



[b:04f40f67f5]شهروند دهه ۵۰ (مونث): [/b:04f40f67f5]به خودش تلقین می کند که برای رسیدن به آرمان های برابری حقوق زنان با مردان، باید این شرایط سخت را تحمل کند. در همین حال سعی می کند تصویر خودش را در کاشی سفیددستشویی ببیند و جوش سه روز مانده روی صورتش را منهدم کند!



[b:04f40f67f5]شهروند زندانی: [/b:04f40f67f5]سعی می کند با یک قاشق چایخوری دیوار دستشویی را خراب کند تا بتواند از مسیر فاضلاب فرار کند!



[b:04f40f67f5]شهروند روشنفکر:[/b:04f40f67f5] از وقت به دست آمده نهایت استفاده را می کند و از داخل تبلتش مشغول خواندن ایبوک «جامعه باز و دشمنان آن» (کارل پوپر) می شود!



[b:04f40f67f5]شهروند روشنفکر نما: [/b:04f40f67f5]یک گوشه ای می نشیند و سیگار می کشد!



[b:04f40f67f5]شهروند شاعر:[/b:04f40f67f5] شعر می سراید؛ «سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند / و با این بو اگر در پشت در مانند، درمانند!»



[b:04f40f67f5]شهروندن فرهیخته: [/b:04f40f67f5]در هر شرایطی به فرهنگ سازی فکر می کند. از داخل کلاسورش یک روان نویس مشکی در می آورد و با خط نستعلیق روی دردستشویی می نویسد:

ای دوست، بعد از هر فشار و کش مکش
لطفا سیفون بالای سرت را بکش



[b:04f40f67f5]شهروند متوقع:[/b:04f40f67f5] سیفون را می کشد و می گوید: «بیا اینم سیفون، حالا در رو باز کن بیام بیرون!»



[b:04f40f67f5]شهروند مهندس:[/b:04f40f67f5] سعی می کند با باز کردن لولای در، از دستشویی خارج شود.



[b:04f40f67f5]شهروند فیزیکدان:[/b:04f40f67f5] از فرمول فشار (P=F/A) استفاده می کند. شیر آب را تا انتها باز می کند و مسیر آب را به طرف در خروجی می گیرد، سپس با کمک انگشت شستش، دهنه شلنگ را تنگ و تنگ تر می کند تا با کم شدن سطح (A) فشار افزایش یابد و بتواند در را سوراخ کند!



[b:04f40f67f5]شهروند کامپیوتردان!:[/b:04f40f67f5] برق دستشویی را یک بار خاموش و روشن (ری استارت!) می کند، سپس دستگیره در را فشار می دهد تا ببیند آیا قفل در باز شده است یا نه؟!



[b:04f40f67f5]شهروند اختلاسی: [/b:04f40f67f5]به نگهبان یک میلیارد رشوه می دهد تا در را برایش باز کند.



[b:04f40f67f5]پوتین: [/b:04f40f67f5]به مدمدوف زنگ می زند و گرای دستشویی را به او می دهد. بعد از چند دقیقه یک هلیکوپتر نظامی بر بالای دستشویی ظاهر می شود. کماندوها سقف دستشویی را به وسیله موشک آر پی جی منفجر می کنند و با کمک عملیات راپل، پوتین را از دستشویی به داخل هلیکوپتر می آورند! پوتین مدمدوف را بغل می کند و در گوش اومی گوید: «نشون دادی که لیاقت داری باز هم بعد از من رئیس جمهور بشی! دیگه داشتم خفه می شدم!»



[b:04f40f67f5]دولت: [/b:04f40f67f5]به رئیس دفترش زنگ می زند تا از شهرداری به دلیل ترویج بی بند و باری، تجاوز به حریم خصوصی شهروندان، سوء استفاده از اموال عمومی، گران شدن سکه! افزایش بیکاری، مهاجرت پرستاران و … شکایت کند!



[b:04f40f67f5]شهروند نگران: [/b:04f40f67f5]با ۱۲۵ تماس می گیرد.



[b:04f40f67f5]شهروند خیلی نگران: [/b:04f40f67f5]با ۱۱۵ تماس می گیرد!



[b:04f40f67f5]شهروند رند: [/b:04f40f67f5]نوشته های روی در و دیوار دستشویی را می خواند و برخی از شماره ها را در موبایلش ذخیره می کند!



[b:04f40f67f5]شهروند معمولی: [/b:04f40f67f5]کمی در را فشار می دهد، در باز می شود، دستش را داخل روشویی می شورد، آبی به موهایش می زند و خارج می شود!

[The_King_of_rasht]

بدون شرح!

[img:6a066652f8]http://up.vatandownload.com/images2/fh2g28pbce8dem9ydjn.jpg[/img:6a066652f8]

[sepidroudi]

[quote:fd48dd61d1="The_King_of_rasht"]بدون شرح!

[img:fd48dd61d1]http://up.vatandownload.com/images2/fh2g28pbce8dem9ydjn.jpg[/img:fd48dd61d1][/quote:fd48dd61d1]

[color=black:fd48dd61d1]پوند مایی حمزه جان (دیگه حسابشو بکن چقد عزیزی دیگه) [/color:fd48dd61d1]

[khorami201]

[align=center:6fbf5aeb1b][b:6fbf5aeb1b][size=18:6fbf5aeb1b][color=black:6fbf5aeb1b]اندر حکایات "تورم"!!! [/color:6fbf5aeb1b][/size:6fbf5aeb1b][/b:6fbf5aeb1b] [/align:6fbf5aeb1b]
[align=center:6fbf5aeb1b]










[/align:6fbf5aeb1b]

[sepidroudi]

آخخخخخ , می دوما بکندی کوررررررر



زاکان بیگید سب , خوایم ان عکسا بنم ف ی س ب و ک بیدینم چن تا لایک فگیره



دوربینه نیگاه بوکونید

[keyvan]

این مسخره بازیها چیه ره؟!!!!!!!!!!
برو یکم از سالار خودمون یاد بگیر که با تمرین زیاد بدنش توپ شده

<img src='http://scrnsht.tk/img/ec6f62cfb44b.jpg' alt='Image Hosted by Free Photo Hosting at http://www.iranxm.com/' />

[khorami201]

[align=center:328410c6ec][color=black:328410c6ec][size=20:328410c6ec][b:328410c6ec]عشق و دلدادگی دو پرنده . . . [/b:328410c6ec][/size:328410c6ec][/color:328410c6ec][/align:328410c6ec]
[align=center:328410c6ec][b:328410c6ec][color=black:328410c6ec]این تصاویر توسط فردی در اوکراین گرفته شده که در مدت کوتاهی مردمان بسیاری در سراسر این کره خاکی با دیدن آنها متاثر وچشمانشان خیس شد.عکاس این عکس ها آنها را به بالاترین قیمت ممکن به روزنامه ای در فرانسه فروخت و تمام نسخه های روزنامه در روز انتشار این عکس بطور کامل فروخته شد.[/color:328410c6ec] [/b:328410c6ec][/align:328410c6ec]

[color=black:328410c6ec]پرنده ماده زخمی روی زمین افتاده و منتظر جفت خود می باشد:[/color:328410c6ec]


[color=black:328410c6ec]پرنده نر برای همسرش با عشق و دلسوزی غذا می آورد:[/color:328410c6ec]


[color=black:328410c6ec]پرنده نر مجددا برای همسرش غذا می آورد اما متوجه بی حرکت بودن وی می شود لذا شوکه شده و سعی می کند او را حرکت دهد:[/color:328410c6ec]


[color=black:328410c6ec]لحظه ای که متوجه مرگ عشق خود می شود و شروع به جیغ زدن و سر و صدا می کند:[/color:328410c6ec]


[color=black:328410c6ec]در کنار جنازه جفت خود می ایستد و همچنان به شیون می پردازد:[/color:328410c6ec]


[color=black:328410c6ec]در آخر مطمئن می شود که عشقش به او باز نمی گردد لذا با غم و ناراحتی کنار جنازه وی آرام می ایستد:[/color:328410c6ec]

[777]

[quote:85cdadc730="khorami201"][align=center:85cdadc730][color=black:85cdadc730][size=20:85cdadc730][b:85cdadc730]عشق و دلدادگی دو پرنده . . . [/b:85cdadc730][/size:85cdadc730][/color:85cdadc730][/align:85cdadc730]
[align=center:85cdadc730][b:85cdadc730][color=black:85cdadc730]این تصاویر توسط فردی در اوکراین گرفته شده که در مدت کوتاهی مردمان بسیاری در سراسر این کره خاکی با دیدن آنها متاثر وچشمانشان خیس شد.عکاس این عکس ها آنها را به بالاترین قیمت ممکن به روزنامه ای در فرانسه فروخت و تمام نسخه های روزنامه در روز انتشار این عکس بطور کامل فروخته شد.[/color:85cdadc730] [/b:85cdadc730][/align:85cdadc730]

[color=black:85cdadc730]پرنده ماده زخمی روی زمین افتاده و منتظر جفت خود می باشد:[/color:85cdadc730]


[color=black:85cdadc730]پرنده نر برای همسرش با عشق و دلسوزی غذا می آورد:[/color:85cdadc730]


[color=black:85cdadc730]پرنده نر مجددا برای همسرش غذا می آورد اما متوجه بی حرکت بودن وی می شود لذا شوکه شده و سعی می کند او را حرکت دهد:[/color:85cdadc730]


[color=black:85cdadc730]لحظه ای که متوجه مرگ عشق خود می شود و شروع به جیغ زدن و سر و صدا می کند:[/color:85cdadc730]


[color=black:85cdadc730]در کنار جنازه جفت خود می ایستد و همچنان به شیون می پردازد:[/color:85cdadc730]


[color=black:85cdadc730]در آخر مطمئن می شود که عشقش به او باز نمی گردد لذا با غم و ناراحتی کنار جنازه وی آرام می ایستد:[/color:85cdadc730]
[/quote:85cdadc730]
عکس جالبی بود من خودم همین چندهفته پیش مشابه همین حرکت روازیک یاکریم توکوچمون دیده بودم که بالاسرجفت مرده خودش راه میرفت البته نمیدونم حالاچجوری مرده بوداون یکی به هرحال اون هاهم احساس دارن

[sansi]

تصاویری جالب از آتلیه های فوق پیشرفته در کشور هند را مشاهده می کنید.

[sansi]

[sepidroudi]

[color=black:11d7d7d426]چوتو چوتویییییییییییییه؟؟؟!!! [/color:11d7d7d426]

[popo131]

[quote:ae69909f9d="sepidroudi"][color=black:ae69909f9d]چوتو چوتویییییییییییییه؟؟؟!!! [/color:ae69909f9d]



[/quote:ae69909f9d]

اتو اتوییییییییییییییییه

[sajad1985]

حافظ ! از گوشه ميدان به سلامت بگذر ....


« دلمان خوش به شكرخندِ لبى » عنوان شعري طنز از ناصر فيض است كه در روزنامه تهران امروز منتشر شده است.

متن اين سروده كه در حال و هواي اين روزهاست به اين شرح است:

دارم از نرخ گزافش گله چندان كه مپرس

كه چنان زو شده‌ام بى سر و سامان كه مپرس

تا زدم هر چه پس‌انداز خودم را به دلار

اُفت كرد آنقدَر اين قيمت تومان كه مپرس

كس به اميد كذا آنچه كه كردم مكناد!

كه چنانم من از اين كرده پشيمان كه مپرس

هر كجا مى‌روم امروز، كه چيزى بخرم

تازه ! اجناس گران نيست ز ارزان كه مپرس

گر چه بايد بشود ايشان ، شرمنده من

خجلتى مى‌كشم از صاحب دكّان كه مپرس

قيمت آب، گران بود ، گران‌تر هم شد

چه بگويم به تو ! از گندم و از نان كه مپرس

آخر سال شد و رفتم و پيدا كردم

خانه‌اى كوچك و تاريك، بدان سان كه مپرس

روى موكت كه نشستيم ، گذشت از نظرم

خاطرات خوشى از قالى كرمان كه مپرس

تا در اينجا دلمان خوش به شكرخندِ لبى ست

با لب چون شكر، از قند فريمان كه مپرس!