صفحه 1 از 8
مشاهیر و نخبگان رشت

ارسال شده در:
سه شنبه آپريل 03, 2012 1:22 pm
توسط nima_beckham
[align=center:f368422b74][color=brown:f368422b74][size=18:f368422b74]رشت زادگاه بسیاری ازمشاهیر گذشته و معاصر بوده كه من این تاپیک را باز کردم تا بیوگرافی همشونو اینجا قرار بدیم از شما هم خواهش میکنم که به من کمک کنید[/size:f368422b74] [/color:f368422b74][/align:f368422b74]

ارسال شده در:
سه شنبه آپريل 03, 2012 5:24 pm
توسط pezhman-paskiyabi
چقدر خوبه که من رشتی هستم


ارسال شده در:
سه شنبه آپريل 03, 2012 5:34 pm
توسط nima_beckham

ارسال شده در:
سه شنبه آپريل 03, 2012 5:37 pm
توسط nima_beckham
[align=center:b55efee328][color=darkblue:b55efee328]استاد انوشیروان روحانی ستاره ای در آسمان هنر موسیقی ایران و یکی از مفاخر گیلان
انوشيروان روحاني به سال 1318 در شهر پر طراوت و سر سبزرشت ديده به جهان گشود. پدرش رضا روحاني مهندس کشاورزي، در استان گيلان بود که در کار نواختن ويلون و سرودن شعر نيز تجربيات زيادي داشت. او از لحظه تولّد «انوش»، وي را تحت مراقبت خود قرار داد و هر وقت که ساز را به دست مي گرفت -------- ملايم و مشهور «لالايي» را براي او در کنار گهواره اش مي نواخت و در واقع مي توان گفت که روحاني از زمان شيرخوارگي گوشش با نواي موسيقي آشنا مي شود.مهندس روحاني، براي فرزندان ديگر خود، به نامهاي: اردشير، شهداد، شهريار روحاني نيز علاوه بر اين که پدري مهربان و دلسوز، معلّمي سخت گير نيز بود به طوري که زحماتش به ثمر رسيد و اين فرزندانش نيز هر کدام در موسيقي پيشرفت شايان توجهي نموده اند، اردشير معلم پيانو است که يکي از آهنگهايش آرم برنامه سلام صبح به خير راديو مي باشد. شهداد آهنگساز و رهبر ارکستر سمفونيک يکي از کشورهاي خارج مي باشد. و بيشتر آهنگهاي «انوش» را وي تنظيم کرده است و شهريار روحاني که فرغ التحصيل مدرسه موسيقي «وين» مي باشد و يکي از چهره هاي خوب موسيقي نوين ايران مي باشد. پس از دو سال که مدّت مأموريت پدر «انوش» به پايان مي رسد به اتفاق خانواده به تهران مي آيد و در سه سالگي به جاي اسباب بازي، يک ارگِ بادي دستي براي او خريد و او که در آن هنگام بيش از سه سال نداشت سرگرم نواختن ساز مي شود. سپس با راهنمايي پدر، و تداوم در راه فراگيري موسيقي آن قدر پيشرفت مي کند که در سن شش سالگي در «جامعه باربد» که به سرپرستي شادروان اسماعيل مهرتاش اداره مي شد، برنامه هايي اجرا مي کند که مورد لطف و تشويق اين استاد عاليقدر و مدعوين قرار مي گيرد. انوشيروان روحاني، در سن 7 سالگي با راهنمايي هاي پدر، با خط «نت» آشنا مي شود و در همين اوقات وارد هنرستان موسيقي شده و جواد معروفي استاد پيانوي ايران، تعليم وي را بر عهده مي گيرد. انوشيروان از اين تاريخ به بعد مدارج ترقي را به سرعت طي نموده و با آشنايي که پدر وي با اقاي عباش شاپوري داشت به راديو راه يافت و در ارکستر شاپوري برنامه هايي اجرا مي کند. در اولين جلسه اي که «انوش کوچولو» را جهت اجراي برنامه به راديو مي برند به علت کوچکي و کوتاهي قد و قامتش، آقاي صبحي مهتدي ايشان را به روي صندلي گذاشته تا سازش به ميکروفن نزديک شود. انوشيروان روحاني از سن يازده سالگي عضو روز مزد راديو مي شود و در سن هجده سالگي در کنسرواتور پاريس مشغول تحصيل و از اين مرکز فارغ التحصيل مي گردد و اولين آهنگي که مي سازد و در راديو اجرا مي شود «اسرار ساز» نام داشت که پوران مي خواند. انوشيروان روحاني بيش از 25 سال نداشت که عضو شوراي موسيقي راديو مي شود و تا آخرين سالي که در آن سازمان فعاليت داشت، ايت سمت را عهده دار بود. وي از اولين برنامه «گلها» با اين برنامه همکاري فراوان داشت و رهبري ارکستر شماره 8 به عهده ايشان بود. انوشيروان روحاني يکي از آهنگسازان خوب معاصر است که بيش از دويست -------- متنوع و جالب ساخت که اکثر آنها از معروف ترين -------- هاي زمان خود بود. روحاني در آهنگسازي ويژه فيلم و سينما نيز داراي آثار معروف و ارزنده اي مي باشد. اولين بار در سال 1346 توسط وي «ارگ» به ايران مي ايد و شناسانده مي شود. از ميان -------- هاي ايشان مردم بيشتر به -------- «سلطان قلبها» و «گل سنگ» و «تولدت مبارک» علاقمندند... روحاني کنسرتهاي فراواني به نفع موسسات خيريه و فرهنگي : بيمارستان هاي معلولين، مسلولين و انجمن هاي خيريه تهران و شهرستانها به پا کرد و براي شناساندن موسيقي اصيل و ملي ايران مسافرت هاي متعددي به کشورهاي : آلمان، فرانسه، انگلستان، ژاپن، آمريکا، تايلند، هند، اتريش، افغانستان، و لبنان در چهارچوب مسايل فرهنگي، هنري نموده و خدمات وي به موسيقي کشور قابل تقدير است.» مردان موسيقي سنتي و نوين ايران، ج1، حبيب اله نصيري فر، انتشارات راد، تهران، چاپ 4، 1370، صص 141- 139 ). «چند سال پيش انوشيروان روحاني دوست هنرمند من که شعر نخستين آهنگش را بعد از فارغ التحصيلي از مدرسه موسيقي ملي ساخته ام و به نام پرستو معروف است، به افتخار استاد نقشينه، تقي روحاني، من(نواب صفا) ومحمد ميرنقيبي در منزل برادرش ارذشير روحاني که امروز شهرت زيادي به هم زده است بر پا ساخت. انوشيروان روحاني فرزند آقاي مهندس رضا روحاني است که خود مردي موسيقي دان بود. در اثر تشويق و تربيت پدر به مدرسه عالي موسيقي راه يافت و رشته پيانو را زير نظر استاد فقيد جواد معروفي به پايان رسانيد. انوشيروان روحاني از بهترين شاگردان استاد محسوب مي شود و از سال 1338 تا زماني که من در تهران بودم اشعار متعددي بر روي -------- هاي او ساختم. آخرين شعر من بر روي آهنگِ همايون از ساخته هاي اوست که به شب جاويدان (سکوت جاويدان) معروف است و توسط خانم مهستي اجرا گرديده است.» : (قصه شمع – خاطرات هنري نواب صفا، نشر البرز، ص 588). « در سال 1347 اين -------- به وسيله ارگ خود انوشيروان با خوانندگي مهستي اجرا شد و يکي از کارهاي مورد علاقه من است.» همان، ص589). « يکي ديگر از آثار مشترک ما «روز بي فردا» نام دارد که آن را در دماوند به پايان رسانيده ايم و در آن سال روحاني از همسر خود خانم گيتي که تازه با او ازدواج کرده بود، داراي نخستين دخترش به نام ندا شد... به نظر من انوشيروان يکي از پاکترين و فعالترين هنرمنداني است که در طي همکاري خود با موسيقي دانان معاصر ديده ام.» همان، صص589- 590). استاد روحاني در سالهاي اخير در خارج از ايران اقامت دارند و به عنوان آهنگساز و رهبر ارکستر با ارکسترهاي معروف جهان همکاري نزديک دارند، که اين امر نشان دهنده تسط ايشان بر سبکهاي جهاني موسيقي از جمله موسيقي کلاسيک دارد. از آخرين آثار استاد روحاني مي توان به -------- Maybe I Maybe You از آلبوم Unbreakable گروه Scorpios اشاره کرد که حاصل همکاري استاد روحاني با اين گروه در اواخر سال 2003 مي باشد. پانزدهم نوامبر 2004 آلبوم جديد "اسكورپيونز"( SCORPIONS )با آهنگسازي" انوشيروان روحاني" توسط يك شركت فرانسوي روانه بازار شد. قطعه( MAY BE I MAY BE YOU ) در سال 2003 در آخرين اجراي اين گروه معروف در "راك هال" (ROCK HALL) در آلمان اجرا شد، كه باعث شد اين گروه علاوه بر اين قطعه، دو قطعه ديگر را در آلبوم جديد خود از "روحاني" خواستار باشند. نكته جالب توجه در اين قطعه استفاده از تم هاي ايراني است كه در حال حاضر درجدول تاپ تونتي (TOP 12) در رده نهم قطعات موسيقي دنيا قرار گرفته است. لازم به ذكر است حضور " انوشيروان روحاني" در آلمان و اجراهاي متعدد وي در فرانسه و آلمان و آمريكا باعث شده است، نگاه موزيسين هاي بزرگ دنيا به موسيقي ايراني و ملودي هاي وي جلب شود. قابل توجه است که سبک کار اين گروه Alternative Rock (که بين Soft Rock و Metal Rock متغير است) مي باشد، سبکي که مطمعنآ براي آهنگسازي بايد تسط زيادي روي اصول کار داشت، که استاد روحاني به خوبي از عهده آن بر آمده اند و به جرأت مي توان گفت -------- استاد روحاني زيباترين -------- اين آلبوم مي باشد. و نکته آخر اينکه بايد دست پنجه چنين استادي را بوسيد کسي که نه تنها اهل فن است بلکه علم موسيقي روز دنيا را مي داند و از سنتي گرفته تا کلاسيک و Rock حرف براي گفتن دارد. و جاي بسي تأسف که بايد چنين مرداني در عرصه موسيقي داشته باشيم امّا مشکل عدم خلاقيت و افول در موسيقي ايراني مطرح باشد. و اين گناه کساني است که بايد زمينه فعاليت اساتيد طراز اول ايراني را در داخل کشور فراهم کنند نه اينکه ما در آلبوم گروههاي خارجي به دنبال نام اساتيد ايراني باشيم. و از طرفي برخي اساتيد داخلي که غير از خود کسي را قبول ندارند و وسعت فکرشان از دسته سازشان فراتر نمي رود و کساني که هنوز سر مکتب اصفهان و تهران دعوا دارند بايد کمي به اطراف نگاه کنند و ببيند که در موسيقي دنيا در چه جايگاهي قرار داريم.
در قسمت بعدی به معرفی برادر ایشان یعنی شهرداد روحانی که با بزرگترین های دنیای موسیقی فعالیت دارند می پردازیم
[/color:b55efee328][/align:b55efee328]
[align=center:b55efee328]
[/align:b55efee328]

ارسال شده در:
سه شنبه آپريل 03, 2012 5:40 pm
توسط nima_beckham
[align=center:ec3c7a28a1][/align:ec3c7a28a1]
[align=center:ec3c7a28a1][color=darkblue:ec3c7a28a1]پروفسور فضلالله رضا
پروفسور فضلالله رضا در سال ۱۲۹۳ خورشیدی در شهر رشت دیده به جهان گشود. وی مهندس برق، استاد دانشگاه و سفیر ایرانی است. او دومین رییس دانشگاه صنعتی شریف، سفیر سابق ایران در یونسکو و کانادا بوده است.
وی فرزند «شیخ اسدالله رضا» (روحانی و مالک) و از نبیرگان امیر «هدایتاللهخان فومنی» در سال ۱۲۹۳ خورشیدی در رشت به دنیا آمد. او برادر دکتر عنایتالله رضا است. وی تحصیلات ابتدایی را در همان شهر به پایان برد و دیپلم را در تهران و لیسانس خود را در رشته مهندسی برق از دانشگاه تهران گرفت. در سال ۱۳۲۴ مدرک فوق لیسانس را از دانشگاه کلمبیا در آمریکا و دکترای خود را در رشته مهندسی برق از دانشگاه مؤسسه تکنولوژی نیویورک (دانشگاه نیویورک فعلی) دریافت کرد. وی پس از محمدعلی مجتهدی به عنوان دومین رئیس دانشگاه صنعتی آریامهر انتخاب شد.
سوابق دانشگاهی
طی سالهای ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۴ عضو گروه مهندسی برق دانشکده مهندسی دانشگاه کاتولیک آمریکا و سپس دانشگاه ام آی تی در بوستون آمریکا بود و بین سالهای ۱۳۳۳ تا ۱۳۴۷ در گروه مهندسی دانشگاه سیراکیوز در ایالت نیویورک عضویت داشت. پروفسور رضا در سالهای ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۳ استاد مهمان در دانشگاههای مرکزی سوییس، کپنهاک دانمارک و دانشگاه کلرادو در بولدر آمریکا و پاریس بوده است.
پروفسور رضا از سال ۱۳۵۷ تاکنون استاد دانشگاههای کنکوردیا در مونترئال در کبک کانادا و دانشگاه مکگیل مونترئال است. او همچنین رییس افتخاری کنفرانس مهندسی برق ایران، استاد افتخاری دانشگاه تربیت مدرس، رییس انجمن علمی ایرانیان در آمریکای شمالی، رییس گسترش زبان و ادب فارسی و مشاور و همکار فعال مؤسسات علمی و ادبی فراوانی بوده است. پروفسور رضا یکی از پایهگذاران نظریه اطلاعات و مخابرات در جهان است و تحقیقات گستردهای در زمینه ظرفیت شنون و ارسال حداکثر اطلاعات در کانالهای مخابراتی نویزدار، نظریه اطلاعات و فرایندهای تصادفی، سیستمهای خطی آنالیز عمومی، نظریه سیستمها و مدارها، نظریه کنترل سیستمهای پویا، فضاهای خطی، انتقال و تلفات انرژی در شبکههای n دهانهای انجام داده است. او همچنین معتقد است که نباید سنتهای ملی و دینی را آسان از دست داد و در وضع کنونی جهان، خردگرایی به تنهایی نمیتواند جوامع جهان سوم را با جهش یک روزه به رده اول اقتصاد و تکنولوژی برساند.
مشاغل دولتی
* ریاست دانشگاه صنعتی شریف، ۱۳۴۶ تا ۱۳۴۷
* ریاست دانشگاه تهران
* سفیر ایران در یونسکو، ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۳
* سفیر ایران در کانادا، ۱۳۵۳ تا ۱۳۵۷
آثار علمی
تحلیل شبکههای برق، تئوری اطلاعات، فضاهای خطی، برگ بی برگی، حدیث آرزومندی، مهجوری و مشتاقی، پژوهشی در اندیشههای فردوسی، دیدهها و اندیشهها، نگاهی به شاهنامه، محمد اقبال، هندسه عملی و علمی و ...[/color:ec3c7a28a1][/align:ec3c7a28a1]

ارسال شده در:
سه شنبه آپريل 03, 2012 5:51 pm
توسط nima_beckham
[align=center:8580d5344f]
[color=darkblue:8580d5344f]ابراهیم پورداود (زادهٔ ۲۰ بهمن ۱۲۶۴، رشت - مرگ ۲۶ آبان ۱۳۴۷، تهران) ایرانشناس معاصر، اوستاشناس، نخستین مترجم فارسی اوستا و استاد فرهنگ ایران باستان و زبان اوستایی در دانشگاه تهران.
زندگی :
نام پدرش داوود بود و در ۲۰ بهمن ۱۲۶۴ (۲۸ جمادیالاولی ۱۳۰۳) در رشت، در محلهٔ سبزهمیدان در خانوادهای ملاّک و بازرگان به دنیا آمد. در پنج یا شش سالگی به مکتب میرزا محمدعلی رفت که محل آن اکنون آرامگاه پدر و برادران و خود اوست. سپس تحصیلات مقدماتی فارسی و عربی را در مدرسه حاجی حسن رشت به مدیریت سید عبدالرحیم خلخالی انجام داد. زمانی که در مدرسهٔ حاجیمیرزاحسن در سلک طلاب درس میآموخت، به مرثیهگویی پرداخت و دوستانش به وی تخلص «لسان» دادند. در ۱۲۸۴ش، در ۲۰سالگی به همراه برادر و استادش عبدالرحیم خلخالی به تهران رفت و به آموختن طب قدیم پرداخت و از محضر محمدحسینخان سلطانالفلاسفه بهره برد.
در ۱۲۸۷ شمسی از راه قم، سلطانآباد (اراک امروزی)، کرمانشاه، بغداد و حلب به لبنان رفت. در بیروت در مدرسهٔ لوئیک [۱] به فراگرفتن زبان و ادبیات فرانسه پرداخت و و در همانجا نام پورداوود را بر خود نهاد(برادرانش نامهای داوودزاده و داوودی را برگزیدند). پس از دوسال و نیم اقامت در بیروت برای دیدار خانواده به رشت برگشت و پس از مدتی در شهریور ۱۲۸۹ راهی فرانسه شد. در همانجا بود که با سید محمدعلی جمالزاده (متوفی ۱۳۷۷ش) دوست شد. سپس به ایران بازگشت و بعداز اقامتی کوتاه در رشت، در رمضان ۱۳۲۸، از راه باکو و وین به فرانسه عزیمت نمود و نخست در دبیرستان شهر بووه نامنویسی و خود را برای ورود به دانشکده حقوق آماده کرد، آنگاه در رشته حقوق دانشگاه پاریس به تحصیل پرداخت و از محضر درس شارل ژید و پلانول استفاده کرد.
در جمادیالاولی ۱۳۳۲ با یاری محمد قزوینی نشریه ایرانشهر را منتشر ساخت که در شعبان همان سال، پس از نشر سه شماره آن و آغاز جنگ جهانی اول، تعطیل شد. شش ماه اول از دوره جنگ را در پاریس به سر برد ولی بر اثر شور جوانی و میهندوستی و تبلیغات آلمانیها، بر آن شد که پاریس را ترک کند. در ۱۳۳۳ به بغداد رفت و در ۲۹ رمضان همان سال تا ۲۹ جمادی الاولی سال بعد به یاری محمدعلی جمالزاده روزنامه رستخیز را منتشر کرد. با پیشروی انگلیسیها و تسخیر کوتالعماره، پورداود راهی کرمانشاه شد و چند ماهی آنجا ماند؛ و چون آن شهر به دست *#ها افتاد، شبانه به قصر شیرین رفت و به بغداد بازگشت و در آن هنگام ترکان عثمانی از انتشار رستخیز جلوگیری کردند. ناگزیر وی از آنجا به حلب و سپس به استانبول رفت و چون در آنجا از خروج او ممانعت کردند بعد از مدتی به قصد اقامت در سویس، از راه بالکان به برلین رفت . آلمانیها نیز از خروج وی از کشورشان ممانعت کردند و او تا پایان جنگ جهانی اول و مدتی پس از آن در آنجا ماند.
در سال ۱۲۹۵ در دانشگاه برلین، و سپس در دانشکدهٔ ارلانگن به ادامهٔ تحصیل در رشتهٔ حقوق پرداخت. در آنجا با سید حسن تقیزاده آشنا شد و در نشر مجلهٔ کاوه با او همکاری کرد. همکاری با تقیزاده و نیز با محمد قزوینی و آشنایی با خاورشناسان آلمانی از جمله یوزف مارکوارت تأثیری ژرف بر اندیشهٔ او نهاد و او را بیش از پیش به تحصیل و تحقیق دربارهٔ ایران باستان علاقهمند ساخت. در شهریور ۱۲۹۹ با دختر یک دندانپزشک آلمانی ازدواج کرد و در تیرماه ۱۳۰۱ یگانه فرزندش پوراندخت به دنیا آمد. پورداود در ۱۳۰۳ به همراه خانواده به ایران بازگشت. در مهر ۱۳۰۴ به دنبال دعوت پارسیان هند به هندوستان رفت و دو سال ونیم در آنجا ماند و به انتشار بخشی از ادبیات مزدیسنا و گزارش اوستا پرداخت و چند سخنرانی دربارهٔ تمدن ایران باستان از جمله شرح آتش بهرام، پیشوایان دین مزدیسنا، تقویم و فرق دین مزدیسنا، زبان فارسی، فروردین، دروغ، و ایران قدیم و نو ایراد کرد.
در ۱۳۱۱ به دنبال درخواست رابیندرانات تاگور از سوی دولت ایران برای تدریس فرهنگ ایران باستان به هند رفت و در دانشگاه ویسوبهارتی به تدریس پرداخت. در ۱۳۱۲ در هفتمین کنگرهٔ شرقی هند در گروه اوستاشناسی عضویت یافت و ریاست شعبهٔ عربی پارسی را نیز به عهده داشت و خطابهای با عنوان «مراجعاتی چند دربارهٔ بودا در ادبیات و تاریخ ایران» به زبان انگلیسی ایراد کرد. زردشتیان هند بسیار به او ارادت داشتند، تا جایی که به هنگام مراسم مذهبی مزدیسنا که به آن یزشن میگویند و بجز زردشتیان فرد دیگری را به آن مراسم راه نمیدهند، از پورداود دعوت کردند و او پس از خاورشناس آمریکایی، جکسن؛ خاورشناس آلمانی هاوگ، و بانوی خاورشناس فرانسوی منان، چهارمین غیر زردشتی بود که تا آن روز به چنان مراسمی دعوت میشد.
در ۱۳۱۲ از بمبئی به آلمان رفت و به ادامه کار ترجمه و گزارش اوستا پرداخت. سرانجام در ۱۳۱۶ به ایران بازگشت و در دانشکدهٔ حقوق و دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه تهران به تدریس پرداخت. در ۱۳۱۷ عضو پیوسته فرهنگستان ایران شد. به مناسبت شصتمین سال تولد پورداود، مجلس جشن باشکوهی در تالار اجتماعات دانشسرای عالی تهران با حضور استادان و دانشمندان و دانشجویان و شخصیتهای کشور برپا گردید و به همین مناسبت در شانزدهم مهر ۱۳۲۵ یادنامهای در دو مجلّد تدوین و طبع شد، یکی به فارسی با مقالهای مفصل از محمد معین درباره پورداود و دیگری حاوی مقالات خاورشناسان به زبانهای بیگانه.
پورداود به سبب مقام بلند علمی به عنوان نمایندهٔ دانشگاه تهران به بسیاری از کنگرههای فرهنگی و ادبی دعوت میشد و از اعضای اصلی بسیاری از انجمنها و مؤسسههای ادبی و فرهنگی بود و به احترام وی محافل بزرگداشت بسیاری برگزار میشد. وی مدت ۴ سال ریاست انجمن روابط فرهنگی ایران و آلمان را برعهده داشت و از اعضای شورای فرهنگی سلطنتی ایران و نیز از اعضای هیئت امنای کتابخانهٔ بزرگ پهلوی بود. در ۶ مهر ۱۳۲۴ پورداود انجمن ایرانشناسی را دایر کرد که تنها انجمن غیردولتی آن زمان بود. در ۱۳۳۹ به عنوان رئیس هیئت نمایندگی ایران به همراه استادانی چون سعید نفیسی، محمد معین و مجتبیٰ مینوی در بیست و پنجمین کنگرهٔ خاورشناسان که در مسکو تشکیل شده بود شرکت جُست و از آنجا به فنلاند، سوئد و هلند سفر کرد.
خاکسپاری پورداوود
پورداود در ۱۳۴۲ از دانشگاه تهران بازنشسته شد و در ۱۳۴۶ عنوان استاد ممتاز دانشگاه را به دست آورد. از زمان بازنشستگی به بعد، اوقات خود را به مطالعه و پژوهش گذراند و کمتر در مجامع دیده شد و سرانجام در بامداد ۲۶ آبان ۱۳۴۷ درگذشت و با تشریفات بسیار در رشت، در آرامگاه خانوادگی خود به خاک سپرده شد. پس از درگذشت وی مجالس بزرگداشت و یادبود بسیاری در کشورهای آلمان، هند، پاکستان، فرانسه و در شهرهای مختلف ایران از جمله در تهران، رشت، شیراز، اصفهان و کرمان برگزار شد و بزرگان علم و ادب از دانش، بزرگواری، خدمات علمی و تلاشهای این دانشمند در شناساندن فرهنگ ایران باستان تجلیل کردند.
پیرامون روش کار و اثرگذاری او :
پورداود را بنیادگذار ایرانشناسی در سرزمین ایران، و زندهکنندهٔ فرهنگ و زبان ایرانباستان دانستهاند. وی از کودکی به دانستن اوضاع ایران قدیم علاقهمند بود و چون به سن رشد رسید، مطالعهٔ کتابهایی را که راجع به ایران باستان بود، بر مطالعهٔ کتابهای دیگر ترجیح داد و به خصوص کتابهای مربوط به دین زردشتی بیش از همه توجه او را به خود جلب کرد و سالهای دراز در این باره به تحقیق پرداخت(پورداود، مقدمه بر یشتها، ۱۱-۱۲) و با آگاهی وسیعی که از زبانهای فرانسه، آلمانی، انگلیسی، عربی و ترکی ودیگر زبانهای کهن داشت، تمام کتابهای مربوط به ایران قدیم را - که به زبانهای گوناگون نوشته شده بود - در کتابخانهٔ شخصی گرد آورد و تا آخرین دقایق حیات به مطالعه و بررسی سرگرم بود و در این راه از مباحثه و مکاتبه با دانشمندان بزرگ ایرانشناسی دنیای غرب از جمله مارکوارت، مان، هارتمان، فرانک، شدر، براون، میتووخ، مینورسکی، ولف و بلوشه دریغ نمیکرد. بر اثر کوششهای پیگیر او ایرانیان میتوانند اوستا را به زبان فارسی سادهٔ امروزی مطالعه کنند و از اوضاع و رسوم و اخلاق و مواعظ و حکم، معتقدات دینی، روایتهای تاریخی و اساطیری نیاکان خودآگاه شوند. خدمت بزرگ او دربارهٔ تفسیر اوستا به خدماتی تشبیه شده است که گروته و راولینسون در قرن نوزدهم نسبت به کشف الفبای میخی کردند و دنیا را از تاریخ قوم آریایی و ایران هخامنشی آگاه ساختند.
ترجمه و گزارش اوستا، برجستهترین اثر پورداود به شمار میرود. با در نظر گرفتن سیاق عبارتهای اوستایی و دور بودن آنها از شیوهٔ زبان فارسی امروز و نیز با توجه به متن مشکل و پر از ابهام اوستای نخستین، اهمیت کار پورداود روشن میشود. او میکوشید ترجمهای روان از اوستا به دست دهد و بدون آنکه از حدود قواعد زبان فارسی دور شود، با استفاده از واژههای کهن، ترکیباتی رسا و خوشآهنگ پدید آورد. امتیاز دیگر کار او مقدمه و توضیحاتی است که برای هر یک از بخشهای اوستا نگاشته است. این مجموعه علاوه بر تفسیر و ترجمه، لغتنامهٔ بزرگی در ریشهشناسی واژههای ایرانی نیز هست و از بهترین مآخذ برای پی بردن به فرهنگ ایرانباستان بهشمار میآید.
پورداود در تحقیقات خود روش دانشمندان آلمانی را به کار میبست و به خصوص از نظر نشان دادن مراجع متعدد و حواشی بسیار، تحت تأثیر آنان بود و نزد ایرانشناسان جهان مقامی والا داشت. او به سبب احاطه کامل به زبانهای آلمانی و فرانسوی و دانستن زبانهای عربی و انگلیسی، در پیروی از روش تحقیق اروپاییان در میان معاصران خود کم نظیر بود. دقت وسواسگونه در ذکر منابع، به کار بردن جملههای کوتاه و کامل، پرهیز از تصنع، سادگی، گنجاندن معانی بسیار در عبارتهای مختصر، دوری از تکرار و پرهیز از اطناب از ویژگیهای مهم وی در کار تألیف و ترجمه بهشمار میآید. پورداود از واژهسازیهای نابهنجار و نامربوط پرهیز میکرد و اصراری در به کار بردن الفاظ عربی نداشت و آنها را ساخته ایرانیان و جزو گنجینه زبان فارسی میدانست. پافشاری او در پارسیگویی در نظر برخی رنگوبوی تعصب داشت و میپنداشتند با زبان عربی دشمنی دارد. پورداود در طول سالها معلمی خود، شاگردان فراوانی تربیت کرد که هریک خود معلمان و محققان نامدار در عرصهٔ ادب و فرهنگ ایران شمرده میشوند و از آن میان محمد معین، محمد مقدم، بهرام فرهوشی، احسان یارشاطر و جلیل دوستخواه بیش از دیگران شناختهشده هستند.
بخشهای مختلف مجموعهٔ گزارش اوستا :
گاتها (بمبئی ۱۳۰۵)، نخستین بخش از اوستاست که جزو مجموعهٔ یسنا به شمار میآید و توسط انجمن زردشتیان ایرانی بمبئی و ایران لیگ چاپ شده، و به دستیاری دینشاه ایرانی به دو زبان پارسی و انگلیسی فراهم آمده است.
یشتها (بمبئی ۱۳۰۷)، بخش نخستین مجموعهٔ یسناست و دیباچهٔ آن به دستیاری دینشاه ایرانی به انگلیسی ترجمه شده است.
یشتها (بمبئی ۱۳۱۰)، بخش دوم از مجموعهٔ یشتهاست.
خردهاوستا (بمبئی، ۱۳۱۰)، گزارش و ترجمهٔ آخرین بخش اوستاست.
یسنا (بمبئی، ۱۳۱۲)، بخش نخست.
یسنا (تهران، ۱۳۳۷)، بخش دوم مجموعهٔ یسناست و گفتارهایی دربارهٔ موضوعات تاریخی را نیز دربرمیگیرد.
گاتها (بمبئی، ۱۳۲۹)، دومین گزارش بخش نخست است.
یادداشتهای گاتها (تهران ۱۳۳۶)، توضیحاتی دربارهٔ واژههای اوستایی این بخش است.
ویسپرد (تهران ۱۳۴۳)، بخش دیگری از کتاب اوستاست که به کوشش بهرام فرهوشی چاپ شده است.
وندیداد، که جزو آثار منتشر نشدهٔ اوست
آثار منثور و تحقیقات ادبی [ویرایش]
ایرانشاه (بمبئی ۱۳۰۴)، در شرح مهاجرت زردشتیان ایران به هند.
خرمشاه (بمبئی ۱۳۰۵)، بخشی از سخنرانیهای پورداود دربارهٔ آیین و کارنامهٔ زبان باستان ایرادشده در هند
گفتوشنود پارسی (بمبئی ۱۳۱۲)، کتاب درسی برای آموختن زبان پارسی به هندوها
سوشیانس (بمبئی ۱۳۰۶)، رسالهٔ کوچکی که در آغاز به شکل سخنرانی ایراد شده بود
فرهنگ ایران باستان (تهران ۱۳۲۶)، گفتارهایی دربارهٔ فرهنگ ایران باستان و برخی از واژههای ایرانی
هرمزدنامه (تهران ۱۳۳۱)، دربارهٔ گیاهان خوراکی و دارویی و نیز واژهشناسی
اناهیتا یا پنجاه گفتار (تهران ۱۳۴۳)، شامل مقالههایی دربارهٔ تاریخ و تمدن و زبان ایرانیان
خوزستان ما (تهران ۱۳۴۳)، رسالهٔ کوچکی دربارهٔ سرزمین ایلام و اقوام خوز که از اسناد مهم تاریخ خوزستان است.
بیژن و منیژه (تهران ۱۳۴۴)، گزیدهای از شاهنامهٔ فردوسی همراه با پیشگفتاری دربارهٔ فردوسی، دقیقی و شاهنامه
فریدون (تهران ۱۳۴۶)، گزیده از شاهنامهٔ فردوسی با توضیحات و حواشی از پورداود
زین ابزار (تهران ۱۳۴۷)، تاریخچهای از سلاحهای کهن ایرانی
ترجمهی کیمیای سعادت، امام محمد غزالی
پورداوود از همان آغاز مکتب به سوی شاعری کشش داشت. در هنگام کودکی او نوحهسرایی رواج داشت و او هم نخستین شعرهایش را در قالب مرثیه سرود. در رشت در زمان سوگواری دستههای سینهزنی شعرهایش را میخواندند.
پوراندختنامه(دیوان اشعار شامل قصاید، غزلیات، مسمطها و ترجیع بندها)(۱۳۰۶، انتشارات انجمن زرتشتیان ایرانی، بمبئی)
یزدگرد شهریار (منظومهای به یادبود جشن هزاره فردوسی شامل ۱۹۷ بیت سروره شده در ۱۳۰۷ در بمبئی)
سرودههای پورداوود در گزارش خرده اوستا؛ سروده شده در مهر ۱۳۱۰؛ یکی از این سرودهها به نام سرود مزدیسنا که با صدای بدیعزاده پرشده هنوز در آموزشگاههای زرتشتیان در هند و ایران خوانده میشود که مطلع آن چنین است:
بامداد شد بانگ زد انزلیچی از سرای شه برزدند *
چرخ شست نک روی آبنوس موبدا تو هم خیز و روی شو
خوان اشم وهو، گو یتا اهو گو یتا اهو، خوان اشم وهو...
چکامهای در گزارش گاتها، سروده فروردین ۱۳۱۶ در برلین
دو چکامه و دو غزل که ادوارد براون در هنگام نام بردن از پورداوود در کتاب خود تاریخ ادبیات در سال ۱۹۱۳ بازگو میکند.
قطعهٔ کشاورز، سروده ۱۹۱۴ در پاریس با مطلع:
چرا ای کشاورز ای رنجبر شده رنج کار تو بی برگ و بر
تو را نیست جز کهنه کاشانهای فروریخته واژگون خانهای...
شعرهای پراکندهای از او در کتابهای دیگران یاد شدهاست.
پورداوود فردی ملیگرا و میهن پرست بود. وی همچنین گرایشهای ضد پادشاهی قاجارها داشت و چون برخی دیگر از ایرانیان ایشان را بیگانه میدانست، چنانکه در پوراندختنامه در شعر «اندر سپری شدن روزگاری شهریاری آل قاجار» چنین سرود:
از پیک نوید آمد هان گوش فرادار کاحمد شهِ ایران شد از تخت نگونسار
اورنگ شهی پاک شد از دیو تبهکار وز راهزن و ترکمن دودهٔ قاجار
زین مژده به درگاه خداوند سپاس آر کز خجلت آن ننگ برستیم دگربار..
منابع :
پورداود، پژوهنده روزگار نخست. محمود نیکویه. رشت: انتشارات گیلان، بهار ۱۳۷۸. ISBN 964-6681-09-3.
مدخل پورداود در دائرهالمعارف بزرگ اسلامی
رهآورد گیل، یادنامهٔ پورداود، سال نخست، شمارهٔ یکم، اسفند ۱۳۸۲
ابراهیم پورداوود؛ آناهیتا، ISBN 964-6962-69-6[/color:8580d5344f]
[/align:8580d5344f]
[align=center:8580d5344f]
[/align:8580d5344f]

ارسال شده در:
سه شنبه آپريل 03, 2012 6:12 pm
توسط nima_beckham
[align=center:822c915e67][color=darkblue:822c915e67]پروفسور سمیعی افتخاری نه برای گیلان، برای همه ی ایران...
پروفسور مجید سمیعی (رییس کانون پزشکان مغز و اعصاب جهان) که بر روی هر عضو از سر انسان بیش از ۲۰۰ عمل جراحی انجام داده است!!!
براي نخستين بار در دنيا جايزه طلايي جراحان مغز و اعصاب آمريكا به پزشك ايراني تعلق گرفت
پروفسور سميعي با ابراز خرسندي از دريافت جايزه طلايي جراحان مغز و اعصاب آمريكا گفت: در كاليفرنيا جايزه طلايي جراحان مغز و اعصاب آمريكا به من اهدا شد كه افتخاري براي جامعه ايراني به شمار ميآيد.
وي با بيان اينكه تاكنون اين جايزه به پزشكان آمريكا و اروپا اهدا ميشد دليل اعطاي اين جايزه به پزشك ايراني را خدمات وي به دانش آموختگان آمريكايي تبار و تاثير آن در پيشرفت علم مغز و اعصاب عنوان كرد.
پروفسور سميعي با توصيه به جوانان بر ضرورت تمركز افكار در تحصيل، در ادامه بزرگترين قدرت انساني را در زندگي نه كسب ثروت بلكه علم و دانش برشمرد و يادآور شد: حتي ثروتمندترين افراد در برابر علم و دانش خاضعانه سر تعظيم فرود ميآورند.
گفتني است، سومين سمپوزيوم بينالمللي جراحي مغز و اعصاب با هدف ارائه آخرين دستاوردهاي اين علم در سالن اجتماعات بيمارستان ميلاد با حضور بيش از 16 جراح مغز و اعصاب از كشورهاي آمريكا، اروپا و چين امروز آغاز به كار كرد.
Professor Samii, an Iranian physician residing in Germany, was born in Rasht, Gilan Province, 1937 and got his professor degree in neurosurgery at the age of 33.][/color:822c915e67]
[/align:822c915e67]
[align=center:822c915e67]
[/align:822c915e67]

ارسال شده در:
سه شنبه آپريل 03, 2012 6:26 pm
توسط nima_beckham
[align=center:5c9b6cb268][color=darkblue:5c9b6cb268]حسن اکبرزاده در رشت متولد شد . وی تحصیلات ابتدایی را در زادگاه خود و متوسطه را در تهران و در دبیرستان البرز به پایان رسانید ، آن گاه به دانشکده علوم دانشگاه تهران راه یافت و در سال 1329 موفق به دریافت رتبه اول لیسانس ریاضی شد و مدال درجه یک علمی را اخذ کرد . برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت و پس از گذراندن ریاضیات عمومی ، مکانیک استدلالی ، حساب جامعه و فاصله و هندسه عالی ، از دانشگاه سوربن مدرک لیسانس دریافت کرد . سال بعد با دریافت گواهینامه ارشد آنالیز عالی ، رساله دکترای دومی خود را در علوم ریاضی از سر گرفت و در سال 1961 میلادی موفق به دریافت دکترا از این دانشگاه شد . پایان نامه دکترای او در هشتاد صفحه در مجله دانشسرای عالی فرانسه منتشر گردید .
دکتراكبر زاده پس از مدرک فوق لیسانس ریاضی در فرانسه ، یک سال به مطالعه فیزیک و آثار انیشتین پرداخت و چهل سال بعد توانست مسأله ای که ذهنش را به خود مشغول کرده بود ، حل کند . به نوعی از فضاهای دقیق تر و روشن تر از فضاهای ریمان Riemann دست یافت که در رشته فیزیک نظری مورد استعمال فراوانی دارد . در سپتامبر 1992 میلادی ، از سوی مرکز تحقیقات علمی فرانسه ، مدال درجه یک علمی را دریافت کرد . استاد از ماه اکتبر 1957 تاکنون با سمت های مأمور ، استاد و رئیس تحقیقات در استخدام رسمی مرکز دولتی تحقیقات علمی فرانسه، لابراتوار کلژ دوفرانس پاریس می باشد . همچنین مسئولیت هایی افتخاری نیز برعهده داشتند از جمله : نظر دهنده رسمی مجله معروف ریاضی آمریکا به نام « ماتماتیکال رویو » و نیز مشاور آکادمی علوم پاریس ( رشته مهندسی دیفرانسیل ) و عضو ریاضی دان های پاریس و آمریکا بودند .
دکتر اکبرزاده دعوت های بسیاری از سوی دانشگاه های معتبر دنیا داشتند که : دعوت از طرف دانشگاه های پلی تکنیک اشتچین ، کراکف ، لوبلین ( لهستان ) سال 1978 ، دانشگاه کاتولیک لوون در بلژیک ماه مه 1980 ، دعوت به عنوان سخنران از سوی کنگره ریاضی دان های بین المللی ورشو در پلی تکنیک اشتچین سال 1982 ، دعوت به عنوان سخنران از طرف کنگره هندسه دیفرانسیل در دانشگاه دبرسن مجارستان اوت 1984 ، دعوت به عنوان سخنران در بیستمین کنفرانس ریاضی کشور دانشگاه تهران ، فروردین 1369 و دعوت از سوی ده ها دانشگاه معروف که ذکرش به درازا می انجامد .
پروفسور و چراغي كه با نور و دود آن دوران سخت تحصيل در رشت را سپري كرد.
استاد درباره شرایطش در دوران تحصیل می گوید : « فوق لیسانس را در فرانسه در عرض دو سال گرفتم . مادر و پدرم ثروتمند نبودند . مادرم هر سه ماه ، چهارماه ، سه هزار تومان به حسابم می ریخت. هفت سال غذای دانشجویی خوردم و جزو الطاف خداوندی است که بدن من سالم مانده است . مادرم مجبور بود برنج بفروشد و خرج مرا بدهد .
حسن اکبرزاده می گوید : « کارتن ـ بزرگترین ریاضی دان جهان در قرن گذشته ، استاد ریاضی من بود » ودر جای دیگر می افزاید : « گرفتاری های ما در ایران علمی نیست ، بلکه فرهنگی است . مسأله دانشگاه ها مسأله جدی است . ما در ایران ثروت نفتی و مالی داریم اما ثروت نیروی انسانی والا نداریم . مسأله اساسی این است که آیا ما به میزان کافی در دانشگاه ها نیروی انسانی والا داریم ؟»
آن چه از سخنان استاد بر می آید آشکار می کند که دغدغه اساسی ایشان مسأله پرورش دانشجویانی اند که فردای ایران زمین در دستان توانمند آنان نهاده می شود .
از وی بیش از چهل و هفت کتاب ، مقاله و پژوهش در اروپا و آمریکا به چاپ رسیده است . وی در مورد آخرین مقاله تحقیقاتی خود اظهار داشت که مقاله ای با عنوان « عمومیتی از فضاهای انیشتین » به رشته نگارش کشیده شد که در آن هندسه مربوط به معادلات انیشتین و ماکسول را پیدا کرده و آن معادلات را از نقطه نظر هندسی که از زمان انیشتین ، هیلبرت و دیگران ، حل نشده باقی مانده بود ، حل کرد که در مجله Journal international of Geometory and physics چاپ شد .
آخرین کار استاد کتاب آموزش خواص کلی هندسه فینسلر North-Holland است که دو سال در فوریه 2006 تدوین و چاپ شد و شامل تحقیقات منتخب بیست سال اخیر ایشان است .
پروفسور و چراغي كه با نور و دود آن دوران سخت تحصيل در رشت را سپري كرد.
استاد درباره شرایطش در دوران تحصیل می گوید : « فوق لیسانس را در فرانسه در عرض دو سال گرفتم . مادر و پدرم ثروتمند نبودند . مادرم هر سه ماه ، چهارماه ، سه هزار تومان به حسابم می ریخت . هفت سال غذای دانشجویی خوردم و جزو الطاف خداوندی است که بدن من سالم مانده است . مادرم مجبور بود برنج بفروشد و خرج مرا بدهد .
حسن اکبرزاده می گوید : « کارتن ـ بزرگترین ریاضی دان جهان در قرن گذشته ، استاد ریاضی من بود » ودر جای دیگر می افزاید : « گرفتاری های ما در ایران علمی نیست ، بلکه فرهنگی است . مسأله دانشگاه ها مسأله جدی است . ما در ایران ثروت نفتی و مالی داریم اما ثروت نیروی انسانی والا نداریم . مسأله اساسی این است که آیا ما به میزان کافی در دانشگاه ها نیروی انسانی والا داریم ؟»
آن چه از سخنان استاد بر می آید آشکار می کند که دغدغه اساسی ایشان مسأله پرورش دانشجویانی اند که فردای ایران زمین در دستان توانمند آنان نهاده می شود .
از وی بیش از چهل و هفت کتاب ، مقاله و پژوهش در اروپا و آمریکا به چاپ رسیده است . وی در مورد آخرین مقاله تحقیقاتی خود اظهار داشت که مقاله ای با عنوان « عمومیتی از فضاهای انیشتین » به رشته نگارش کشیده شد که در آن هندسه مربوط به معادلات انیشتین و ماکسول را پیدا کرده و آن معادلات را از نقطه نظر هندسی که از زمان انیشتین ، هیلبرت و دیگران ، حل نشده باقی مانده بود ، حل کرد که در مجله Journal international of Geometory and physics چاپ شد .
آخرین کار استاد کتاب آموزش خواص کلی هندسه فینسلر North-Holland است که دو سال در فوریه 2006 تدوین و چاپ شد و شامل تحقیقات منتخب بیست سال اخیر ایشان است .[/color:5c9b6cb268][/align:5c9b6cb268]
[align=center:5c9b6cb268][/align:5c9b6cb268]

ارسال شده در:
سه شنبه آپريل 03, 2012 6:46 pm
توسط nima_beckham
[align=center:bf5b0ae9fc]
[/align:bf5b0ae9fc]
[align=center:bf5b0ae9fc][color=darkblue:bf5b0ae9fc]دکتر آذر اندامی پزشکی که یکی از حفرههای سیاره ناهید به نام وی نامگذاری شدهاست...
●○○○○○○○○○○○●ͼʘʘͽ●○○○○○○○○○○○●
دکتر آذَر اَندامی (۱۳۰۵ - ۱۳۶۳) پزشک و باکتریشناس گیلانی و از پژوهشگران انستیتو پاستور ایران بود. بخاطر خدمات علمی و انسانی او یکی از حفرههای برخوردی روی سیاره ناهید، به نام وی «اندامی» نامگذاری شدهاست.
دکتر آذر اندامی در سال ۱۳۰۵ در محله ساغریسازان رشت متولد شد. او فرزند چهارم و تنها دختر خانواده بود. مقطع ابتدایی را در دبستان بانوان رشت با یک سال جهش تحصیلی به پایان برد. بعد از اخذ مدرک پایان سال نهم تحصیلات عمومی از دبیرستان فروغ رشت، پدرش با اینکه فردی روشنفکر بود از ادامه تحصیل او ممانعت کرد و وی را به دانشسرای مقدماتی رشت فرستاد. در سال ۱۳۲۴ از دانشسرا فارغ التحصیل شد. و در سال ۱۳۲۵ به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و معلم شد. درسال ۱۳۲۹ و در حین کار دیپلم طبیعی را با امتحان متفرقه دریافت کرد. در سال ۱۳۳۱ با شرکت در کنکور دانشگاه تهران در رشته پزشکی این دانشگاه پذیرفته شد. در سال ۱۳۳۷ موفق به دریافت گواهینامه دکترای پزشکی گردید و بلافاصله به گذراندن دوره تخصصی زنان و زایمان مشغول شد. پس از پایان دوره تخصصی به وزارت بهداری آن زمان منتقل شد و در نهایت به کار در انستیتو پاستور پرداخت.
او پس از مدتی با استفاده از بورس تحصیلی انستیتو پاستور به پاریس رفت و در سال ۱۳۴۶ موفق به اخذ گواهینامه باکتریولوژی گردید. در سال ۱۳۵۳ موفق به دریافت دانشنامه تخصصی علوم آزمایشگاهی بالینی شد. او در سال ۱۳۵۷ بازنشسته شد. چندین بار به کشورهای فرانسه و بلژیک سفر کرد و حاصل این سفرها مقالات علمی بود که در مجلات معتبر به چاپ رسید. پس از بازنشستگی چون خانهنشینی را نمیپسندید به بیمارستان باهر رفت و ریاست آزمایشگاه تشخیص طبی آنجا را بر عهده گرفت. پس از مدتی در مطب همسرش، دکتر خلعتبری، در خیابان حسامالسلطنه به کار مداوای بیماریهای زنان و زایمان مشغول شد. در همین سالها بود که به تومور مغزی مبتلا شد. یک روز در مطب در حین معاینه بیمار، تعادل خود را از دست داد و بر روی او سقوط کرد. در ۲۸ مرداد سال ۱۳۶۳ به علت آمبولی ریه که از عواقب بیماری سختش بود درگذشت.
در سال ۱۹۹۲، اتحادیه بینالمللی ستارهشناسی (IAU) حفرهای به قطر ۳۰ کیلومتر در طول جغرافیای ۲۶ درجه و ۵۵ دقیقه و عرض جغرافیایی ۱۷ درجه و ۴۵ دقیقه با قلهای مرکزی را در جنوب سیاره زهره به نام اندامی () نامگذاری کرد. آذر اندامی تنها زن ایرانی بود که نامش به این شورا فرستاده شد و بانی این کار دخترش بود.
منابع
• روزنامه زن، شماره ۱۱ ، ۲۸ مرداد ۱۳۷۷
• سازمان نظام پزشکی تهران بزرگ، از زمین تا زهره، مجله جامعه پزشکی تهران، مرداد و شهریور[/color:bf5b0ae9fc][/align:bf5b0ae9fc]
[align=center]

ارسال شده در:
سه شنبه آپريل 03, 2012 6:46 pm
توسط nima_beckham
[align=center:27b4a799d8][/align:27b4a799d8]
[/align]
[align=center:27b4a799d8]
[color=darkblue:27b4a799d8]سوسن تسلیمی ، بهترین بازیگر زن تاریخ سینمای ایران
سوسن تسلیمی (۱۳۲۸متولد رشت) بازیگر ایرانی تئاتر و سینما است. برخی وی را بهترین بازیگر زن تاریخ سینمای ایران می نامند.
او ماندگارترین بازیهای خود را در فیلم هایی از بهرام بیضایی یعنی چریکه تارا، مرگ یزدگرد، باشو غریبه کوچک و شاید وقتی دیگر ایفا کرده است.
وی هماکنون در کشور سوئد اقامت دارد و به کارگردانی و بازیگری تئاتر مشغول است.
زندگی
او در سال ۱۳۲۸ در رشت متولد شد. پدرش خسرو تسلیمی (مدیر تولید و تهیه کننده)، مادرش منیره آخوندنیا(تسلیمی) (بازیگر) و برادرش انزلیچی تسلیمی (بازیگر) هر سه در عرصه فیلم و تئاتر فعالیت میکنند.
سوسن تسلیمی فعالیت در تئاتر را از سال ۱۳۵۰ آغاز کرد و در ضمن تحصیلات خود را در سال ۱۳۵۲ در رشته تئاتر از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران به پایان رساند و با داریوش فرهنگ (بازیگر و کارگردان) ازدواج کرد که این ازدواج به جدایی انجامید. فعالیت سینمایی او با بازی در فیلم چریکه تارا (بهرام بیضایی) در سال ۱۳۵۷ شروع شد که بازی او در این فیلم، در جشنواره سن سباستین مورد تقدیر قرار گرفت. وی در سال ۱۳۶۳ در مجموعه سربداران ساخته محمدعلی نجفی بازی كرد. تسلیمی، در این مجموعه نقش «فاطمه» را بازی کرد که زن پرقدرتی بود. او مردپوشی میکرد و سوار اسب میشد و رهبر گروهی از جنگجویان بود. در سال ۱۳۶۴، در گیرودار جنگ ایران و عراق، تسلیمی ایده فیلم باشو غریبه کوچک را در طرح کوتاهی، با بیضایی در میان میگذارد و او هم که در آن زمان در اندیشه ساخت فیلمی درباره بچهها بوده، آن را می پذیرد و پرورش میدهد: زنی گیلانی، بچه جنگزدهای از جنوب را در پناه خودش میگیرد. باشو غریبه کوچک، در سال ۱۳۶۹ و در زمانی که سوسن تسلیمی در سوئد به سر میبرد، پس از پنج سال توقیف، اکران شد.
او در سال ۱۳۶۶ به کشور سوئد مهاجرت کرد.[/color:27b4a799d8][/align:27b4a799d8]

ارسال شده در:
سه شنبه آپريل 03, 2012 7:17 pm
توسط SajjaD_46
آقا دم شما گرم که روز به روز ، مارو از افتخار اینکه رشتی هستیم سربلند تر و مغرورتر می کنی .


ارسال شده در:
سه شنبه آپريل 03, 2012 7:50 pm
توسط nima_beckham
[align=center:3a730245ed][/align:3a730245ed]
[align=center:3a730245ed]
[color=darkblue:3a730245ed]
محمود بهزاد (۲۲ اسفند ۱۲۹۲ - ۸ شهریور ۱۳۸۶) مترجم، مولف و زیستشناس ایرانی.
محتویات
[نهفتن]
۱ دوران کودکی و جوانی
۲ تحصیلات و فعالیت های علمی
۳ مرگ
۴ آثار
۴.۱ تالیفات
۴.۲ تالیفات با همکاری دیگران
۴.۳ ترجمه
۵ منبع
دوران کودکی و جوانی
دکتر محمود بهزاد سال ۲۲ اسفند ۱۲۹۲ در رشت دیده به جهان گشود و در عصر روز پنجشنبه ۸ شهریور ۱۳۸۶ در سن ۹۴ سالگی درگذشت.
پدرش جواهرساز بود. چون جواهرات را به سبک فرنگی می ساخت، او را مشهدی علی فرنگی ساز خطاب میکردند. تحصیلات دوره ابتدایی و متوسطه را در رشت گذراند و جزء اولین دیپلمههای گیلان بود. سپس به دانشسرای عالی راه یافت و در سال۱۳۱۴ در رشته علوم طبیعی و تربیتی فارغ التحصیل شد. پس از اتمام خدمت نظام وظیفه رهسپار کرمانشاه شد و به مدت ۵ سال در آن استان ماند و سپس به رشت مراجعت کرد. به دلیل آشنایی کامل با زبان فرانسوی و مطالعات مداوم، کتاب «داروین چه می گوید؟» را به سال ۱۳۲۲ تالیف و کتاب «راز وراثت» اثر ژان انزلیچی را در سال ۱۳۲۳ ترجمه کرد.
تحصیلات و فعالیت های علمی
در سال ۱۳۲۴ با توجه به علاقهٔ زیادی که به زیست شیمی داشت، به موازات تدریس در دبیرستان البرز تهران در دانشکدهٔ انزلیچی ثبت نام کرد و در سال ۱۳۲۸ با اخذ مدرک دکترای انزلیچی، فعالیت خود را در تهیهٔ کتاب های درسی و کمک درسی متمرکز ساخت. استاد به سه زبان فرانسه، انگلیسی و آلمانی آشنایی دارد. در سال ۱۳۳۹ با ترجمهٔ کتاب «سرگذشت زمین» تالیف جورج گاموف وی برنده جایزه سلطنتی شد. ترجمهٔ کتاب «روانشناسی فیزیولوژیک» که در سال ۱۳۴۸ انتشار یافت، موجب شد برای تدریس روانشناسی فیزیولوژیک به دانشگاه تهران دعوت شود. از آن پس در دانشگاه تهران، دانشسرای عالی و مدرسه عالی دختران به تدریس زیست شناسی و روانشناسی فیزیولوژیک پرداخت. وی از سال ۱۳۳۹ به مدت ۱۵ سال در دبیرستان رازی علوم طبیعی را به زبان فرانسوی تدریس کرد.
در سال ۱۳۴۱ مامور تاسیس سازمان کتاب های درسی شد و مدت دو سال ریاست این سازمان را به عهده داشت. خدمات درخشان او در سازمان کتاب های درسی فراموش نشدنی است؛ با تلاش او همهٔ کتاب های درسی ایران (از دورهٔ ابتدایی تا پایان دورهٔ متوسطه) تدوین و تالیف شد و با رسم الخط واحدی به چاپ رسید. در سال ۱۳۶۰ به زادگاه خود بازگشت و همکاری خود را با انجمن انزلیچی گیلان آغاز کرد و با بیش از ۶۰ سال تدریس در زمینههای مختلف زیست شناسی، فیزیولوژی و ژنتیک به عنوان «پدر زیست شناسی نوین ایران» معروف شد. استاد دکتر بهزاد پرکارترین نویسنده و مترجم کتاب های علمی در ایران است. تعداد تالیف ها و ترجمه های او به ۹۸ جلد کتاب میرسد که ۶۳ کتاب را به تنهایی و ۳۵ کتاب دیگر را به یاری همکاران دانشمند خود تالیف و ترجمه کرده است. آثار او عموماً مورد استقبال و توجه دانش پژوهان، دانشجویان و دانش آموزان قرار گرفته و برخی از تالیف ها و ترجمههای وی همانند «داروینیسم و تکامل» اکنون به چاپ دهم رسیده است. اغلب آثار استاد بهزاد توسط ناشران معتبر همانند بنگاه ترجمه و نشر کتاب، شرکت سهامی کتاب های جیبی، امیرکبیر، خوارزمی، نیل، کتاب فروشی مرکزی و نیز انتشارات دانشگاه ها چاپ و منتشر شده است. علاوه بر آثاری که نام برده شد و نیز کتاب هایی که با همکاری دیگر استادان منتشر ساخته، صدها مقاله در زمینههای مختلف از وی به چاپ رسیده است. تا روزهای پایانی عمر نیز با همکاری انجمن انزلیچی، مجلهٔ «حکمت» حاوی آخرین اطلاعات پزشکی و انزلیچی را در رشت منتشر میکرد. دکتر بهزاد هشتم شهریور 1386 در رشت درگذشت.
مرگ
دکتر بهزاد، ساعت ۴:۳۰ عصر ۸ شهریور ۱۳۸۶ به دنبال یک بیماری چندماهه که حتی در روزهای آخر نیز او را از پا نیانداخت، در منزل شخصی خود در رشت درگذشت.
آثار
تالیفات
بیولوژی برای همه
آیا به راستی انسان زاده میمون است؟ (چاپ ۴)
بدن من (چاپ ۲)
علوم سال سوم دبستان های کشور
علوم سال چهارم دبستان های کشور
نکاتی چند دربارهٔ ژنتیک (چاپ ۲)
نکاتی چند دربارهٔ فیزیولوژی عمومی
نکاتی چند دربارهٔ فیزیولوژی اعصاب و غدد داخلی (چاپ ۲)
نکاتی چند دربارهٔ زیست شناسی (چاپ ۲)
نکاتی چند دربارهٔ روانشناسی فیزیولوژیک
داروینیسم و تکامل (چاپ ۹)
گیاه شناسی برای سال ششم طبیعی
علم (چاپ ۴)
روانشناسی حیوانی
تئوری تکامل و روانشناسی (چاپ ۲)
مغز آدمی از دیدگاه روانشناسی، جانورشناسی (در ۱۶ جلد)
قانون جنگل
ابعاد انسانی نوع آدمی
بیوتکنولوژی
تالیفات با همکاری دیگران
علوم سال اول راهنمایی
علوم سال دوم راهنمایی
علوم سال سوم راهنمایی
دوره کامل علوم طبیعی برای دبیرستان ها (۱۱ جلد)
ترجمه
راز وراثت (چاپ ۲)
قرن داروین (چاپ ۲)
اسرار مغز آدمی (چاپ ۲)
تن آدم (چاپ ۲)
علم وراثت
رمز تکوین
اسرار بدن زندگی ما به چه موادی بسته است
حیات و انرژی
بیوگرافی پیش از تولد (چاپ ۲)
فقط یک تریلیون
روانشناسی فیزیولوژیک (چاپ ۲)
جهان از چه ساخته شده است
سرگذشت زمین (چاپ ۴)
جهان چگونه آغاز شد
شناخت حیات
زندگی گیاهی - سرچشمهٔ زندگی (چاپ ۲)
سرگذشت زیست شناسی
زیست شناسی BSCS محدودیت های رشد (چاپ ۲)
زمین در خطر (چاپ ۳)
تکامل (سری طلایی)
گیاه شناسی (سری طلایی)
کانی های جهان (سری طلایی)
وراثت و طبیعت آدمی
پاولف
آیا به راستی مردان برتر از زنان اند؟
جهان در سراشیبی سقوط
دانشنامهٔ عمومی (جهان جانداران)
شور هستی زندگی نامه داروین
راز تندرستی
آلرژی (زیر چاپ)
آسم (زیر چاپ)
درس نامه پزشکی پیشگیری و پزشکی اجتماعی ویرایش ۱۴ (ترجمه و ویرایش)
زمینه روانشناسی هیلگارد(ویرایش ۱۴)-آخرین کار ترجمهٔ دکتر بهزاد که در اردیبهشت ۱۳۸۶ چاپ شد.
منبع
روزنامه شرق، ۲۵ تیر ۱۳۸۶
زندگی نامه دکتر محمود بهزاد
مطلبی در مورد دکتر بهزاد
مطلبی دربارهٔ داروینیسم
مصاحبهٔ روزنامه شرق با دکتر بهزاد
خبر درگذشت دکتر بهزاد
وبگاه دکتر بهزاد
پیکر مرحوم محمود بهزاد در رشت به خاک سپرده شد
در رثای دکتر محمود بهزاد، پدر زیست شناسی ایران
ماهنامهٔ جامعهٔ پزشکی استان گیلان[/color:3a730245ed][/align:3a730245ed]

ارسال شده در:
سه شنبه آپريل 03, 2012 7:57 pm
توسط nima_beckham
[quote:57a814c2c8="SajjaD_46"]آقا دم شما گرم که روز به روز ، مارو از افتخار اینکه رشتی هستیم سربلند تر و مغرورتر می کنی .

[/quote:57a814c2c8]
قربونت بلا میسسسسس

ارسال شده در:
سه شنبه آپريل 03, 2012 8:19 pm
توسط nima_beckham
[align=center:830f38e3d3][/align:830f38e3d3]
[align=center:830f38e3d3]
[color=darkblue:830f38e3d3]امیر هوشنگ ابتهاج سمیعی گیلانی
(زادهٔ ۶ اسفند ۱۳۰۶)، متخلص به «ه.الف سایه»، شاعر و موسیقیپژوه ایرانی است
محل زندگی مقیم شهر کلن از سال ۱۹۸۷
او در ۶ اسفند ۱۳۰۶ در رشت متولد شد. پدرش آقاخان ابتهاج از مردان سرشناس رشت و مدتی رئیس بیمارستان پورسینای این شهر بود. برادران ابتهاج عموهای او بودند. هوشنگ ابتهاج دوره تحصیلات دبستان را در رشت و دبیرستان را در تهران گذراند و در همین دوران اولین دفتر شعر خود را به نام نخستین نغمهها منتشر کرد. ابتهاج مدتی به عنوان مدیر کل شرکت دولتی سیمان تهران به کار اشتغال داشت.
ابتهاج از سال۱۳۵۰ تا ۱۳۵۶ سرپرست برنامه گلها در رادیوی ایران (پس از کناره گیری داوود پیرنیا) و پایهگذار برنامه موسیقایی گلچین هفته بود.[ تعدادی از غزلهای او توسط موسیقیدانان ایرانی اجرا شدهاست.
از مهمترین آثار هوشنگ ابتهاج تصحیح او از غزلهای حافظ است که با عنوان «حافظ به سعی سایه» نخستین بار در ۱۳۷۲ به چاپ رسید و بار دیگر با تجدیدنظر و تصحیحات تازه منتشر شد.
سایه هم در آغاز، همچون شهریار، چندی کوشید تا به راه نیما برود؛ اما، نگرش مدرن و اجتماعی شعر نیما، به ویژه پس از سرایش ققنوس، با طبع او که اساسا شاعری غزلسرا بود؛ همخوانی نداشت. پس راه خود را که همان سرودن غزل بود؛ دنبال کرد.
سایه در سال ۱۳۲۵ مجموعهٔ «نخستین نغمهها» را، که شامل اشعاری به شیوهٔ کهن است، منتشر کرد. در این دوره هنوز با نیما یوشیج آشنا نشده بود. «سراب» نخستین مجموعهٔ او به اسلوب جدید است، اما قالب همان چهارپارهاست با مضمونی از نوع تغزل و بیان احساسات و عواطف فردی؛ عواطفی واقعی و طبیعی. مجموعهٔ «سیاه مشق»، با آنکه پس از «سراب» منتشر شد، شعرهای سالهای ۲۵ تا ۲۹ شاعر را دربرمیگیرد. در این مجموعه، سایه تعدادی از غزلهای خود را چاپ کرد و توانایی خویش را در سرودن غزل نشان داد تا آنجا که میتوان گفت تعدادی از غزلهای او از بهترین غزلهای این دوران به شمار میرود.
سایه در مجموعههای بعدی، اشعار عاشقانه را رها کرد و با کتاب شبگیر خود که حاصل سالهای پر تب و تاب پیش از سال ۱۳۳۲ است به شعر اجتماعی روی آورد. مجموعهٔ «چند برگ از یلدا» راه روشن و تازهای در شعر معاصر گشود.
نمونهای از اشعار او:
آن که مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت در این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت
خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد تنهای بر در این خانهٔ تنها زد و رفت
ابتهاج در جوانی دلباخته دختری ارمنی به نام گالیا شد که در رشت ساکن بود و این عشق دوران جوانی دست مایه اشعار عاشقانهای شد که در آن ایام سرود. بعدها که ایران غرق خونریزی و جنگ و بحران شد، ابتهاج شعری با اشاره به همان روابط عاشقانهاش با گالیا سرود:
دیریست گالیا!
در گوش من فسانهٔ دلدادگی مخوان!
دیگر ز من ترانهٔ شوریدگی مخواه!
دیرست گالیا! به ره افتاد کاروان
عشق من و تو؟ این هم حکایتی است
اما در این زمانه که درمانده هر کسی
از بهر نان شب
دیگر برای عشق و حکایت مجال نیست
شاد و شکفته در شب جشن تولدت
تو بیست شمع خواهی افروخت تابناک
امشب هزار دختر همسال تو ولی
خوابیده اند گرسنه و لخت روی خاک
زیباست رقص و ناز سرانگشتهای تو
بر پردههای ساز
اما هزار دختر بافنده این زمان
با چرک و خون زخم سرانگشت هایشان
جان می کنند در قفس تنگ کارگاه
از بهر دستمزد حقیری که بیش از آن
پرتاب می کنی تو به دامان یک گدا
وین فرش هفت رنگ که پامال رقص توست
از خون و زندگانی انسان گرفته رنگ
در تار و پود هر خط و خالش، هزار رنج
در آب و رنگ هر گل و برگش، هزار ننگ
اینجا به خاک خفته هزار آرزوی پاک
اینجا به باد رفته هزار آتش جوان
دست هزار کودک شیرین بی گناه
چشم هزار دختر بیمار ناتوان ...
دیریست گالیا!
هنگام بوسه و غزل عاشقانه نیست
هر چیز رنگ آتش و خون دارد این زمان
هنگامهٔ رهایی لبها و دست هاست
عصیان زندگی است
در روی من مخند!
شیرینی نگاه تو بر من حرام باد!
بر من حرام باد از این پس شراب و عشق!
بر من حرام باد تپشهای قلب شاد!
یاران من به بند،
در دخمههای تیره و غمناک باغشاه
در عزلت تب آور تبعیدگاه خارک
در هر کنار و گوشهٔ این دوزخ سیاه
زودست گالیا!
در من فسانهٔ دلدادگی مخوان!
اکنون ز من ترانهٔ شوریدگی مخواه!
زودست گالیا! نرسیدست کاروان ...
روزی که بازوان بلورین صبحدم
برداشت تیغ و پردهٔ تاریک شب شکافت،
روزی که آفتاب
از هر دریچه تافت،
روزی که گونه و لب یاران همنبرد
رنگ نشاط و خندهٔ گمگشته بازیافت،
من نیز باز خواهم گردید آن زمان
سوی ترانهها و غزلها و بوسه ها
سوی بهارهای دل انگیز گل فشان
سوی تو،
عشق من ....
شعر مرجان نمونه فوق العادهای از اشعار اوست است:
سنگی است زیر آب
در گود شب گرفته دریای نیلگون
تنها نشسته در تک آن گور سهمنک
خاموش مانده در دل آن سردی و سکون
او با سکوت خویش
از یاد رفتهای ست در آن دخمه سیاه
هرگز بر او نتافته خورشید نیم روز
هرگز بر او نتافته مهتاب شامگاه
بسیار شب که ناله برآورد و کس نبود
کان ناله بشنود
بسیار شب که اشک برافشاند و یاوه گشت
در گود آن کبود
سنگی است زیر آب ولی آن شکسته سنگ
زنده ست می تپد به امیدی در آن نهفت
دل بود اگر به سینه دلدار می نشست
گل بود اگر به سایه خورشید می شکفت...
از دیگر غزلیات سایه است:
پیش ساز تو من از سخر سخن دم نزنم
که بیانی چو زبان تو ندارد سخنم
ره مگردان و نگه دار همین پردهٔ راست
تا من از راز سپهرت گرهی باز کنم
صبر کن ای دل غم دیده که چون پیر حزین
عاقبت مژدهٔ نصرت رسد از پیرهنم
چه غریبانه تو با یاد وطن می نالی
من چه گویم که غریب است دلم در وطنم
همه مرغان هم آواز پراکنده شدند
آه ازین باد بلاخیز که زد در چمنم
شعر من با مدد ساز تو آوازی داشت
کی بود باز که شوری به جهان درفکنم
نی جدا زان لب و دندان چه نوایی دارد ؟
من ز بی هم نفسی ناله به دل می شکنم
بی تو دیگر غزل "سایه" ندارد لطفی
باز راهی بزن ای دوست که آهی بزنم
درد گنگ
نمیدانم چه میخواهم بگویم
زبانم در دهان باز بسته است
در تنگ قفس باز است وافسوس
که بال مرغ آوازم شکسته است
نمیدانم چه میخواهم بگویم
غمی در استخوانم می گدازد
خیال ناشناسی آشنا رنگ
گهی می سوزدم گه می نوازد
پریشان سایه ای آشفته آهنگ
ز مغزم می تراود گیج وگمراه
چو روح خوابگردی مات و مدهوش
که بی سامان به ره افتد شبانگاه
درون سینه ام دردیست خونبار
که همچون گریه میگیرد گلویم
غمی آشفته دردی گریه آلود
نمیدانم چه می خواهم بگویم
نمیدانم چه می خواهم بگویم[/color:830f38e3d3][/align:830f38e3d3]

ارسال شده در:
سه شنبه آپريل 03, 2012 8:24 pm
توسط nima_beckham
[align=center:daf8353a3b][color=darkblue:daf8353a3b]محمود نامجوی
(۱۲۹۷ در رشت - ۳۰ دی ۱۳۶۸ در تهران)
محله استادسرای رشت
وزنهبردار ایرانی بود که با سه مدال طلا، یک مدال نقره و دو مدال برنز قهرمانی وزنهبرداری جهان و یک مدال نقره و یک مدال برنز المپیک و یک مدال طلا و یک مدال برنز بازیهای
آسیایی در دستهٔ انزلیچیوزن (۵۶ کیلو) از پرافتخارترین وزنهبرداران تاریخ ایران است.
او همچنین دارای عناوین قهرمانی ایران در رشتههای ورزشی کشتی و زیبایی اندام بود.
== زندگی == نابغه وزنه برداری ایران و جهان، در سال 1297 در تکیه مستوفی رشت دیده به جهان گشود. پدرش تقی خان، فردی علاقمند به ورزش بود که در رشت کارگاه سیگارسازی و جعبه سازی داشت. محمود نامجو در دوران نوجوانی، به همراه جمعی از دوستانش گروه آکروباتی راه اندازی کردند که در شهرهای مختلف به اجرای نمایش میپرداختند.
بدن ورزیده او و انعطاف فوق العاده اش باعث شد خیلی زود جذب ورزش باستانی شود. او فنون اولیه ورزش را در گود زورخانه آموخت و قبل از
هفده سالگی در این رشته که درآمیخته با فرهنگ اصیل ایران زمین بود، چنان تبحر یافت که بسیاری از پهلوانان آن زمان تهران به وی احترام می گذاشتند. در سال 1316، در کلوپ ورزشی استاد میرمهدی ورزنده نام نویسی کرد و به تمرین شمشیربازی و ژیمناستیک پرداخت. ورزش وزنه برداری در آن سال ها بسیار ناشناخته بود و تنها عده قلیلی با
امکانات بسیار محدود به این ورزش میپرداختند. جمعی از ایشان ازجمله عبدالله نادری در کلوپ ورزنده تمرین میکردند. نامجو در آن جا با وزنه برداری آشنا شد و به علت قدرت بدنی فوق العاده اش خیلی زود جذب این رشته ورزشی گردید و در سال 1319 در مسابقات وزنه برداری قهرمانی کشور، در دسته پروزن با ثبت رکورد 250 کیلوگرم قهرمان شد و 5/32 رکورد ایران را که متعلق به هفت صندوقها بود، شکست. فدراسیون وزنه برداری ایران به همت عبدالله نادری و امانوئل پادگورنی در سال 1318 تأسیس شد ولی به علت وقوع جنگ جهانی دوم تا سال 1946 برای عضویت در فدراسیون جهانی منتظر ماند. در طی این سال ها نامجو در رقابت های پروزن و سپس انزلیچی وزن بی رقیب بود و رکوردهای فوق العادهای از خود برجای می نهاد. با تلاش فدراسیون و وزنه برداران شاخص آن دوران، تیم ملی وزنه برداری برای نخستین بار در سال
1947 برای حضور در مسابقات اروپایی فنلاند عازم سفری برون مرزی شد ولی به علت امکانات بسیار کم و عدم آشنایی به شرایط بین المللی، این تیم دیر به فنلاند رسید و عملاً
نامجو از رقابت با انزلیچی وزنان شرکت کننده بازماند. پس از آن، او مدتی به همراه تیم ملی و سپس انفرادی در کشورهای مختلف ازجمله سوئد و مصر مسابقه داد و برای نخستین
بار در مصر موفق به شکستن رکورد دنیا در حرکت دو ضرب شد. تیم ملی وزنه برداری ستون اصلی کاروان ورزشی ای بود که در سال 1948 اولین حضور ورزش ایران
در بازی های المپیک را تجربه میکرد. محمود نامجو با آمادگی فراوان و رکوردهای فوق العاده، بخت اول کسب مدال طلا در دسته انزلیچی وزن به شمار میرفت ولی در روز مسابقه
به علت عدم هضم غذایی که با ناآگاهی اطرافیان خورده بود، نتوانست قدرت خود را در مبارزات حرکت پرس و یک ضرب نشان دهد و زمانی قدرت خود را بازیافت که تنها حرکت
دوضرب باقی مانده بود. در حرکت دوضرب، نامجو 5/122 کیلوگرم وزنه برداشت و هرچند رکورد جدیدی برای جهان و بازی های المپیک برپا نمود ولی از دست یابی به مدال
بازماند. یک سال پس از حادثه المپیک لندن، محمود نامجو در شونینگن هلند با ثبت رکورد 315 کیلوگرم، نخستین مدال طلای تاریخ ورزش ایران در یک رقابت جهانی را بر گردن
آویخت. در سال های 1950 و 1951 او بار دیگر قهرمان دسته انزلیچی وزن مسابقات جهانی شد و در طی این سال ها بارها و بارها رکوردهای جهانی را بهبود بخشید.
زمانی که به همراه کاروان ورزشی ایران در اولین دوره بازی های آسیایی در دهلی نو حضور یافت، یکی از شناخته شده ترین قهرمانان حاضر در آن جا بود. در رقابت های وزنه
برداری، او رکورد جهان را فرو ریخت تا نخستین رکورد شکن جهانی تاریخ بازی های آسیایی لقب بگیرد.
پیش از المپیک 1952 هلسینکی، نامجو رکورد 320 کیلوگرم را بارها در تمریناتش تکرار کرد ولی در اثر یک حادثه رانندگی در تهران دچار آسیب دیدگی در ناحیه کمر شد و
علیرغم تلاش فراوان نتوانست بهبودی خود را تا شروع مسابقات به دست آورد. زمانی که کاروان های ورزشی کشورها در هلسینکی حاضر شدند، پادشاه فنلاند به محمود نامجو و
امیل زاتوپک قهرمان شهیر دوومیدانی المپیک از کشور چکسلواکی، مدال افتخار داد و از آن ها دعوت کرد تا روزی را با هم باشند. این رویداد، خود نشان دهنده اوج محبوبیت و
شهرت محمود نامجو به عنوان قهرمان بزرگ وزنه برداری جهان در آن دوران است. در رقابت های وزنه برداری دسته انزلیچی وزن، نامجو به علت آسیب دیدگی از تکرار
رکوردهای خود بازماند و با ثبت 5/307 کیلوگرم به مدال نقره رسید. تیم ملی وزنه برداری ایران به علت شرایط نامساعد سیاسی در سال 1332 نتوانست در رقابت های
جهانی 1953 شرکت کند. یک سال بعد نامجو در وین از سکوی نخست جهانی دور ماند و در 36 سالگی به مقام نایب قهرمانی جهان رسید. در این سال ها، علیرغم افزایش
سنش و ظهور وزنه برداران جوان و پرقدرت شوروی و آمریکا در دسته انزلیچی وزن، نامجو موفق به کسب سه مدال برنز در مسابقات جهانی 1955 و 1957 و بازی های
المپیک 1956 ملبورن شد تا در زمره پرافتخارترین وزنه برداران تاریخ این رشته قرار گیرد. پهلوان شایسته ورزش ایران به درخواست اهالی وزنه برداری پاسخ مثبت داد و
به منظور کسب امتیاز برای تیم ایران در سن چهل سالگی در بازی های آسیایی 1958 توکیو شرکت کرد و موفق به کسب مدال نقره شد. این آخرین میدان اسطوره وزنه
برداری ایران بود. شادروان نامجو علاوه بر وزنه برداری، استاد مسلم ورزش باستانی بود و در ژیمناستیک، شمشیربازی، شنا، اسکی روی آب و حتی هنرهای رزمی تبحر
داشت. در سال 1330، به ریاست فدراسیون ژیمناستیک منصوب شد و در دوران ریاستش، تیم ملی ایران به مقام پنجم رقابت های بین المللی فلورانس ایتالیا دست یافت.
پهلوان محمود نامجو، پس از چندسال مبارزه با بیماری سرطان، در سی ام دی ماه 1368 در تهران دیده از جهان فروبست. == عناوین ==
عناوین قهرمانی وی از سال ۱۹۴۷ قاهره تا ۱۹۵۸ توکیو بدون در نظر گرفتن مدالهایش در تورنمنتهای داخلی و خارجی به شرح زیر میباشد: طلای قاهره ۱۹۴۷ ـ کسب عنوان
پنجم المپیک ۱۹۴۸ لندن ـ طلای جهانی ۱۹۴۹ لاهه ـ طلای جهانی ۱۹۵۰ پاریس ـ طلای جهانی ۱۹۵۱ میلان ـ طلای آسیایی ۱۹۵۱ دهلی ـ نقره المپیک ۱۹۵۲ هلسینکی ـ نقره جهانی
۱۹۵۴ وین ـ برنز جهانی ۱۹۵۵ مونیخ ـ برنز المپیک ۱۹۵۶ ملبورن ـ برنز جهانی ۱۹۵۷ تهران ـ نقره آسیایی ۱۹۵۷ تهران ـ نقره بازیهای آسیایی ۱۹۵۸ توکیو....
[/color:daf8353a3b]
[/align:daf8353a3b]