کهنترین سندی که در آن از دریایٔ شمال ایران به نام دریای گیلان نام برده شده، کتاب مفقودهٔ «خوتای نامگ»، نگارش یافته در سدههای ششم تا هفتم میلادی یعنی در سالهای پایانی پادشاهی سلسلهٔ ساسانیان بودهاست.]پس از حدود ۴۰۰ سال بعد از نگارش کتاب خوتای نامگ، فردوسی در شاهنامه از طریق ترجمهٔ متن زبان پهلوی خدای نامه به زبان نثر فارسی دری، به تنظیم شاهنامه دست یازید و در دو بیت از دریایٔ شمال ایران به عنوان دریایٔ گیلان نام برد.
ز دریای گیلان چن ابر سیاه دُمادُم به ساری رسیده سپاه
ز یک سو به دریای گیلان رهست چراگاه اسپان و جای نشست
دریای کاسپین
کاسپین اصطلاح نادرستی در فارسی است که منظور از به کار بردن آن، واژهٔ کاسپی است. کَسپین اصطلاحی است که اروپاییها و تقریبا تمام جهانیان برای دریایٔ شمال ایران به کار میبرند. شماری از فارسیزبانان نیز به تازگی به غلط اصرار به استفاده از این واژه در زبان فارسی دارند.[۱۸] کاسپین خود از نام قوم آریایی کاسپی (یا کاسّی) [۱۹] گرفته شدهاست که ابتدا در کرانههای غربی تا جنوب غربی آن ساکن بودهاند و به تدریج تا کرانههای جنوبی آمدند. پژوهشهای جدیدی که دربارهٔ ژنتیک مردمان ساکن جنوب این دریا شده، گواهی بر این ادعاست که مازندرانیها و گیلانیها از نوادگان مردمی هستند که از غرب این دریا آمدهاندکاسها که به نوعی مادر-قوم مردمان جنوبی و غربی این دریا محسوب میشوند، خود به دو دستهٔ کاسیها و کاسپیها تقسیم میشدند. «سی» در زبان گیلکی به معنی صخره (مثال: در سیپورد و سیبون و...) و «پی» به معنی جلگهاست و به این صورت کاسهای ساکن جلگه، کاسپیها نام گرفتهاند.
برتولت - یکی از بزرگترین خاورشناسان جهان - در نوشتههایش، «کاسپ» را جمع «کاس» خوانده و نوشتهاست، اسم این قوم «کاس» بودهاست. در گیلان هنوز هم این نام مانند «کاس آقا» و «کاس خانوم» برای افراد سفیدرو وجود دارد. این اصطلاح هنوز در گیلکی وجود دارد و نیز گیلکها برای اشاره به زمان بسیار قدیم از عبارت «کوسپیت ایام» که در واقع کاسپت ایام و به معنی دوران کاسپتها میباشد استفاده میکنند. همچنین در متون جغرافیایی جهان در نوشتههای استرابو، هرودت و دیگران، نام هیرکانیها و کاسپی وجود دارد. در بررسیها و مطالعات انجامشده، به این نتیجه رسیدم که نام «هیرکانیها» را مردمی که در شرق این دریا زندگی میکردند، بیشتر بهکار میبردند و مردمی که در غرب این دریا زندگی میکردند، نام «کاسپی» را بیشتر استفاده میکردند. به همین دلیل، در متون دورهٔ اشکانی - از جمله نوشتهٔ استرابو - هر دو نام «هیرکانیها» و «کاسپی» دیده میشود و در عین حال، نقشههای جغرافیایی این را نشان میدهند.
به اعتقاد عنایتالله رضا نام «کاسپی» یا دیگر نامهای قدیمی دریأ شمال ایران به دریایٔ خزر یا دریایٔ مازندران توسط برخی مترجمان به اشتباه به فارسی ترجمه شدهاست. او میگوید: «در ترجمهٔ فارسی تعدادی از کتابها و نوشتهها، در برخی کتابها وقتی به نام مازندران برخورد میکنیم، با مراجعه به منبع اصلی متوجه میشویم که مترجم نام مازندران یا خزر را بهجای نام کاسپی، طبرستان یا هیرکانی آوردهاست. در حالی که در هزارهٔ دوم پیش از میلاد اصلاً خزرها وجود خارجی نداشتند. وقتی قومی وجود خارجی ندارد، به چه دلیلی کاسپی، خزر نوشته میشود؟ این کار سبب گمراهی خواننده میشود.» به اعتقاد او «کاسپین»، اصطلاحی است که فرانسویها و انگلیسیها برای دریایٔ شمال ایران بهکار میبرند و ایرانیان نیز به غلط آن را «کاسپین» مینامند. «کاسپین» چون با پسوند توسط انگلیسیها و فرانسویها گفته میشود، «کاسپین» بیان میشود، در حالی که اگر بخواهیم با پسوند فارسی، «کاس» را تلفظ کنیم، به دلیل گرفتن «یای نسبت» باید «کاسپی» بگوییم، همانگونه که بقیهٔ کشورها این دریای را با پسوند خود بیان میکنند. به گفته او، نام دریایٔ «کاسپی» در زبان یونانی Kaspia Thalassa، لاتینی Mare Caspitum و انگلیسی Caspian Sea است. او با بررسیهایی که انجام داده، به این نتیجه رسیدهاست که بهطور کلی دو نام «هیرکانیها» و «کاسپی» را باید اساس بگیرد. رضا وسیع نبودن گسترهٔ اقوام شرقی ایران برای نگهداشتن نام «هیرکانیها» و تبدیل این نام در عربی به «جرجانیه» را از دلایل متروک شدن نام «هیرکانی» در متون جغرافیایی غربی میداند و معتقد است به همین دلیل، نام «هیرکانی» جای خود را به نام اصلی دریایٔ شمال ایران، یعنی «کاسپی» داد.[۲۲]