و این است گیلان و گیلانی

[b:9d855f119d] بی گمان گیلان نسبت به دیگر استانهای این مملکت چند سر و گردن بالاتر است .
از همان آغاز ، فرمانروایان اقوام گیلانی از آزادی کامل برخوردار بوده اند و هیچ گاه در برابر بیگانگان و یا در مقابل حاکمان دیگر ، تسلیم نشده اند و حتی به اطاعت دولت ماد در نیامـده انـد . در قـرن ششم پیـش از مـیلاد ، گیلانیان با کوروش هخامنشی متحد شدند و دولت ماد را سرنگون کردند . در زمان ساسانیان ، گیلان استقلال خود را از دسـت داد و اردشیر بابکان به یاری ارتشی مرکب از 300 هزار مرد جنگی و نزدیک به 10 هزار سواره گیلان را تسخیر کرد .
[img:9d855f119d]http://s2.picofile.com/file/7150658602/original_map.jpg[/img:9d855f119d]
( .مقدونیان... )
نخستین هجوم بزرگی که از سوی بیگانگان به خاک پاک ایران انجام گرفت حمله اسکندر مقدونی بود که با اینکه تمام ایران را تصرف کرد اما به دلیل دلاوری گیلانی ها و قوم آمارد که در آن روزگار در گیلان و قسمتی از مازندران زندگی می کرد نتوانست آن را تصرف کند؛ و در برابر این قوم پذیرای شکست شد. اسکندر، نخست یکی از سرداران معروف خود به نام "ات فرادات" را از راه مازندران به گیلان فرستاد و "پاری من ین" را نیز برای تصرف سرزمین کادوسی ها به گیلان گسیل داشت. ات فرادات به اسانی طبرستان را گرفت، اما پاری من ین نتوانست سرزمین کادوسی ها را تصرف کند و شکست خورد. او نتوانست به سپاه اسکندر در طبرستان بپیوندد. شکست پاری من ین، اسکندر را شگفت زده کرد؛ زیرا پاری من ین همان کسی بود که درباره او گفته اند "پاری من ین بدون اسکندر توانست کارهای بزرگی انجام دهد اما اسکندر بدون او هرگز نتوانست".
آماردها که از تازش ناگهانی ات فرادات به گیلان غافلگیر شده بودند به بلندی های کوهستانی پوشیده از جنگل پناه بردند و از آنجا با افکندن تیر، از کشته های سپاه سردار مقدونی پشته می ساختند. آماردها همان قومی هستند که تاریخ نویسان آنان را ستوده اند و آنان را مردمی توانا و دلاور دانسته اند. اسکندر که از دلاوری آماردها در جنگ شگفت زده شده بود، چاره را در گشودن راهی در جنگل دید. اما اسکندر این بار نیز کاری از پیش نبرده و اسیر شبیخون آماردها شد. جنگجویان قوم آمارد در شبیخونی تا آنجا به چادر اسکندر نزدیک شدند که اسب محبوب اسکندر "بوسفیال" را به غنیمت گرفتند و اسکندر را نیز به شدت زخمی کردند. اسکندر در پی این شکست ها دریافت که توان جنگ با آماردها را ندارد. وی سرخورده شد ودستور داد جنگل را به آتش بکشند. اما این کار نیز نتوانست آماردها را به سازش بکشاند. عاقبت اسکندر کار تصرف سرزمین آماردها را به سردارش ات فرادات سپرد و خود از گیلان گریخت. ات فرادات پس از اسکندر نیز نتوانست کاری انجام دهد و پس از مدتی خود نیز از گیلان گریخت.
اما اسکندر نیز که برای جنگی دیگر به بابِل رفته بود در همان بابل مرگ را تجربه کرد و از بین رفت تا دیگر کسی از سپاه مقدونیان جرات این را به خود راه ندهد که به گیلان سپاهی را گسیل دارد.
( ...اعراب... )
مقاومت گیلانیان در برابر اعراب و حملات مکرر ساکنان گیلان به قزوین برای دفع اعرابی که در آنجا بودند تا جایی ادامه یافت که قزوین در بین اعراب مسلمان به "باب الجّنه (درِ بهشت)" معروف شد و خلیفه مأمون در هنگام سفر خود به خراسان، آنگاه که مردم قزوین جلویش را گرفتند و خواستند که به سبب مقاومت در برابر گیل ها و دیلمیان از آنان مالیات نگیرد، با این درخواست آنان موافقت کرد. همچنین خلیفه فتوا داد که "هر کس چهل روز در قزوین بماند به بهشت میرود" که ظاهرا این فتوا به این دلیل داده شده بود که سپاهیان عرب خلیفه از قزوین به سبب تازشهای پیاپی دیلمیان و تلفات بسیار سنگین اعراب می گریختند وعده زیادی از مردم قزوین نیز از ترس اینکه دیلمیان به سبب همکاری آنان با خلیفه مردم این شهر را قتل وعام کنند از این شهر گریختند.
ابن فقیه همدانی می نویسد: در زمان حجاج بن یوسف ثقفی که دشمن خونخوار ایرانیان و شیعیان بود، نبردهای سخت و خونینی بین مردم گیلان و سپاهیان خلیفه روی داد که تعداد بسیاری از دو طرف کشته شدند و شکست های سختی بر سپاه خلیفه عرب افتاد. دو طرف که از ادامه این نبردهای خونین به ستوه آمده بودند تصمیم به مذاکره گرفتند و دیلمیان سفیران خود را برای گفتگو به بغداد فرستادند. در این هنگام حجاج برای ترساندن گیلک ها (دیلمیان) نقشه ای را که با کمک آگاهان به سرزمین دیلمان و گیلان کشیده بود را پیش آورد و گفت "یا تسلیم شوید و مالیات بپردازید، یا به کمک این نقشه بر سرزمینتان چیره خواهم شد و آن را تصرف خواهم کرد".
فرستادگان دیلمیان گفتند "ای حجاج! در این نقشه نشانی از سواران ما نیست؛ و چون بدانجا درآیی انان را نیز خواهی دید!".
به دنبال این موضوع نبرد دوباره شروع شد و حجاج این بار پسرش را به جنگ دیلمیان فرستاد که سپاه بزرگ او نیز به سرنوشت سپاهیان پیشین دچار شدند و پس از چند ماه نبرد با دادن تلفات سنگین ناچار به عقب نشینی شدند.
همچنین حجاج دستور داد تا بین کوفه و قزوین برجهای بسیار بلند ساختند و هرگاه که قزوین مورد تازش واقع شد، روزها با فرستادن دود به آسمان و شب ها با روشن کردن آتش به کوفه خبر داده شود تا سپاه برای دفع حمله دیلمیان ارسال گردد. هر چند که این تدبیر نیز چاره گشا نبود و دیلمیان همواره به پادگانهای اعراب در قزوین یورش میبردند.
[img:9d855f119d]http://s2.picofile.com/file/7150659458/Po201.jpg[/img:9d855f119d]
پس از پیروزی عرب های مسلمان بر ایرانیان ، گیلان تنها مکانی بود که توانست نزدیک دو قرن در برابر بزرگترین امپراطوری آن دوران مقاومت کند . سلسله دیلمیان در دوران فرمانروایی خود به بغداد لشگر کشیدند و خلیفه عباسی را شکست دادند . گیلانیان در به قدرت رسیدن صفویان نقش مهمی را ایفا کردند.
در زمان سلطنت شاه عباس اول ، گیلان استقلال خود را از دست داد . در سال 1071 ، قوای انزلیچی به دستور پتر کبیر به گیلان حمله برد و رشت را تا سال 1145 در اشغال خود نگه داشت . گیلک ها در پیروزی انقلاب مشروطیت نیز سهمی عمده داشتند . آنها در سال 1288 تهران را فتح کردند . نقش مردم گیلان در نهضت میرزا کوچک خان جنگلی نیز از نمونه های درخشان تاریخ این سرزمین است .
اواخر بهمن ماه سال 1287 خورشيدی کميته مشروطه خواهان گيلان تصميم به راهپيمايی طولانی خود برای فتح تهران را می گيرند. تصميمی که در تاريخ 22 تير ماه سال 1288 با فتح تهران و فرار محمدعليشاه به انزلیچی بطور کامل به اجرا در می آيد.
( رشت شهر آزادیخواهان )
رشت، شهری که همیشه راه ورود افکار تجددخواهانه و مترقی از اروپا محسوب می شد، پر بود از مجامع سری و مخفیانه یی که آزادیخواهان را در محیط استبدادی آن دوران پرورش می داد. ریاست مجاهدان مشروطه خواه با یفرم خان ارمنی، میرزا حسین خان کسمایی و سردار محیی بود. در سال ۱۲۸۸ ه.ش مشروطه خواهان به سرکردگی انزلیچی خود به «باغ مدیریه» رشت یورش بردند و حاکم مستبد و دست نشانده آن،« آقا بالاخان سردار افخم» را کشتند. اما نگه داری قوای ملی شمال و کنترل رشت از عهده آنها خارج بود پس با درخواست از سپهدار اعظم برای فرماندهی نیروها، او را به عنوان پیشوای انقلاب در نظر گرفتند. با حرکت قشون به سمت جنوب و با تدابیر نظامی یفرم خان، قزوین به تصرف مجاهدان مشروطه خواه درآمد.
● فتح تهران
قوای شمال در مسیر حرکت به تهران با نیروهای دولتی به فرماندهی کاپیتان « زاپولسکی» روبه رو شدند و درگیری ها به شکست و عقب نشینی آزادیخواهان انجامید. پیش از جنگ کوتاه قشون بختیاری با نیروهای قزاق، سردار اسعد به نیروهای سپهدار اعظم پیوست. نیروهای ملی با عملیات ماهرانه یفرم خان از دروازه بهجت آباد وارد تهران شدند. سپهدار و سردار اسعد به مجلس ملی رفتند و یفرم خان قزاق خانه را محاصره کرد. با نفوذ به تمامی نقاط شهر، فقط بخش مرکزی پایداری می کرد. نقاط قوت محمدعلی شاه، قصر قاجار و قزاق خانه بود و فرمانده کل و حاکم تهران لیاخوف انزلیچی.
تمام روز۲۳ تیرماه در تهران، جنگ خیابانی و گلوله باران ادامه داشت و مردم با شوق و استقبال از مشروطه خواهان، آن را روز آزادی خود نامیدند. کلنل *# که یارای مقاومت نداشت و البته با دستور صریح سفارت انزلیچی، نامه یی به سپهدار اعظم نوشت و شرایطی برای تسلیم پیشنهاد کرد.
[/b:9d855f119d]
از همان آغاز ، فرمانروایان اقوام گیلانی از آزادی کامل برخوردار بوده اند و هیچ گاه در برابر بیگانگان و یا در مقابل حاکمان دیگر ، تسلیم نشده اند و حتی به اطاعت دولت ماد در نیامـده انـد . در قـرن ششم پیـش از مـیلاد ، گیلانیان با کوروش هخامنشی متحد شدند و دولت ماد را سرنگون کردند . در زمان ساسانیان ، گیلان استقلال خود را از دسـت داد و اردشیر بابکان به یاری ارتشی مرکب از 300 هزار مرد جنگی و نزدیک به 10 هزار سواره گیلان را تسخیر کرد .
[img:9d855f119d]http://s2.picofile.com/file/7150658602/original_map.jpg[/img:9d855f119d]
( .مقدونیان... )
نخستین هجوم بزرگی که از سوی بیگانگان به خاک پاک ایران انجام گرفت حمله اسکندر مقدونی بود که با اینکه تمام ایران را تصرف کرد اما به دلیل دلاوری گیلانی ها و قوم آمارد که در آن روزگار در گیلان و قسمتی از مازندران زندگی می کرد نتوانست آن را تصرف کند؛ و در برابر این قوم پذیرای شکست شد. اسکندر، نخست یکی از سرداران معروف خود به نام "ات فرادات" را از راه مازندران به گیلان فرستاد و "پاری من ین" را نیز برای تصرف سرزمین کادوسی ها به گیلان گسیل داشت. ات فرادات به اسانی طبرستان را گرفت، اما پاری من ین نتوانست سرزمین کادوسی ها را تصرف کند و شکست خورد. او نتوانست به سپاه اسکندر در طبرستان بپیوندد. شکست پاری من ین، اسکندر را شگفت زده کرد؛ زیرا پاری من ین همان کسی بود که درباره او گفته اند "پاری من ین بدون اسکندر توانست کارهای بزرگی انجام دهد اما اسکندر بدون او هرگز نتوانست".
آماردها که از تازش ناگهانی ات فرادات به گیلان غافلگیر شده بودند به بلندی های کوهستانی پوشیده از جنگل پناه بردند و از آنجا با افکندن تیر، از کشته های سپاه سردار مقدونی پشته می ساختند. آماردها همان قومی هستند که تاریخ نویسان آنان را ستوده اند و آنان را مردمی توانا و دلاور دانسته اند. اسکندر که از دلاوری آماردها در جنگ شگفت زده شده بود، چاره را در گشودن راهی در جنگل دید. اما اسکندر این بار نیز کاری از پیش نبرده و اسیر شبیخون آماردها شد. جنگجویان قوم آمارد در شبیخونی تا آنجا به چادر اسکندر نزدیک شدند که اسب محبوب اسکندر "بوسفیال" را به غنیمت گرفتند و اسکندر را نیز به شدت زخمی کردند. اسکندر در پی این شکست ها دریافت که توان جنگ با آماردها را ندارد. وی سرخورده شد ودستور داد جنگل را به آتش بکشند. اما این کار نیز نتوانست آماردها را به سازش بکشاند. عاقبت اسکندر کار تصرف سرزمین آماردها را به سردارش ات فرادات سپرد و خود از گیلان گریخت. ات فرادات پس از اسکندر نیز نتوانست کاری انجام دهد و پس از مدتی خود نیز از گیلان گریخت.
اما اسکندر نیز که برای جنگی دیگر به بابِل رفته بود در همان بابل مرگ را تجربه کرد و از بین رفت تا دیگر کسی از سپاه مقدونیان جرات این را به خود راه ندهد که به گیلان سپاهی را گسیل دارد.
( ...اعراب... )
مقاومت گیلانیان در برابر اعراب و حملات مکرر ساکنان گیلان به قزوین برای دفع اعرابی که در آنجا بودند تا جایی ادامه یافت که قزوین در بین اعراب مسلمان به "باب الجّنه (درِ بهشت)" معروف شد و خلیفه مأمون در هنگام سفر خود به خراسان، آنگاه که مردم قزوین جلویش را گرفتند و خواستند که به سبب مقاومت در برابر گیل ها و دیلمیان از آنان مالیات نگیرد، با این درخواست آنان موافقت کرد. همچنین خلیفه فتوا داد که "هر کس چهل روز در قزوین بماند به بهشت میرود" که ظاهرا این فتوا به این دلیل داده شده بود که سپاهیان عرب خلیفه از قزوین به سبب تازشهای پیاپی دیلمیان و تلفات بسیار سنگین اعراب می گریختند وعده زیادی از مردم قزوین نیز از ترس اینکه دیلمیان به سبب همکاری آنان با خلیفه مردم این شهر را قتل وعام کنند از این شهر گریختند.
ابن فقیه همدانی می نویسد: در زمان حجاج بن یوسف ثقفی که دشمن خونخوار ایرانیان و شیعیان بود، نبردهای سخت و خونینی بین مردم گیلان و سپاهیان خلیفه روی داد که تعداد بسیاری از دو طرف کشته شدند و شکست های سختی بر سپاه خلیفه عرب افتاد. دو طرف که از ادامه این نبردهای خونین به ستوه آمده بودند تصمیم به مذاکره گرفتند و دیلمیان سفیران خود را برای گفتگو به بغداد فرستادند. در این هنگام حجاج برای ترساندن گیلک ها (دیلمیان) نقشه ای را که با کمک آگاهان به سرزمین دیلمان و گیلان کشیده بود را پیش آورد و گفت "یا تسلیم شوید و مالیات بپردازید، یا به کمک این نقشه بر سرزمینتان چیره خواهم شد و آن را تصرف خواهم کرد".
فرستادگان دیلمیان گفتند "ای حجاج! در این نقشه نشانی از سواران ما نیست؛ و چون بدانجا درآیی انان را نیز خواهی دید!".
به دنبال این موضوع نبرد دوباره شروع شد و حجاج این بار پسرش را به جنگ دیلمیان فرستاد که سپاه بزرگ او نیز به سرنوشت سپاهیان پیشین دچار شدند و پس از چند ماه نبرد با دادن تلفات سنگین ناچار به عقب نشینی شدند.
همچنین حجاج دستور داد تا بین کوفه و قزوین برجهای بسیار بلند ساختند و هرگاه که قزوین مورد تازش واقع شد، روزها با فرستادن دود به آسمان و شب ها با روشن کردن آتش به کوفه خبر داده شود تا سپاه برای دفع حمله دیلمیان ارسال گردد. هر چند که این تدبیر نیز چاره گشا نبود و دیلمیان همواره به پادگانهای اعراب در قزوین یورش میبردند.
[img:9d855f119d]http://s2.picofile.com/file/7150659458/Po201.jpg[/img:9d855f119d]
پس از پیروزی عرب های مسلمان بر ایرانیان ، گیلان تنها مکانی بود که توانست نزدیک دو قرن در برابر بزرگترین امپراطوری آن دوران مقاومت کند . سلسله دیلمیان در دوران فرمانروایی خود به بغداد لشگر کشیدند و خلیفه عباسی را شکست دادند . گیلانیان در به قدرت رسیدن صفویان نقش مهمی را ایفا کردند.
در زمان سلطنت شاه عباس اول ، گیلان استقلال خود را از دست داد . در سال 1071 ، قوای انزلیچی به دستور پتر کبیر به گیلان حمله برد و رشت را تا سال 1145 در اشغال خود نگه داشت . گیلک ها در پیروزی انقلاب مشروطیت نیز سهمی عمده داشتند . آنها در سال 1288 تهران را فتح کردند . نقش مردم گیلان در نهضت میرزا کوچک خان جنگلی نیز از نمونه های درخشان تاریخ این سرزمین است .
اواخر بهمن ماه سال 1287 خورشيدی کميته مشروطه خواهان گيلان تصميم به راهپيمايی طولانی خود برای فتح تهران را می گيرند. تصميمی که در تاريخ 22 تير ماه سال 1288 با فتح تهران و فرار محمدعليشاه به انزلیچی بطور کامل به اجرا در می آيد.
( رشت شهر آزادیخواهان )
رشت، شهری که همیشه راه ورود افکار تجددخواهانه و مترقی از اروپا محسوب می شد، پر بود از مجامع سری و مخفیانه یی که آزادیخواهان را در محیط استبدادی آن دوران پرورش می داد. ریاست مجاهدان مشروطه خواه با یفرم خان ارمنی، میرزا حسین خان کسمایی و سردار محیی بود. در سال ۱۲۸۸ ه.ش مشروطه خواهان به سرکردگی انزلیچی خود به «باغ مدیریه» رشت یورش بردند و حاکم مستبد و دست نشانده آن،« آقا بالاخان سردار افخم» را کشتند. اما نگه داری قوای ملی شمال و کنترل رشت از عهده آنها خارج بود پس با درخواست از سپهدار اعظم برای فرماندهی نیروها، او را به عنوان پیشوای انقلاب در نظر گرفتند. با حرکت قشون به سمت جنوب و با تدابیر نظامی یفرم خان، قزوین به تصرف مجاهدان مشروطه خواه درآمد.
● فتح تهران
قوای شمال در مسیر حرکت به تهران با نیروهای دولتی به فرماندهی کاپیتان « زاپولسکی» روبه رو شدند و درگیری ها به شکست و عقب نشینی آزادیخواهان انجامید. پیش از جنگ کوتاه قشون بختیاری با نیروهای قزاق، سردار اسعد به نیروهای سپهدار اعظم پیوست. نیروهای ملی با عملیات ماهرانه یفرم خان از دروازه بهجت آباد وارد تهران شدند. سپهدار و سردار اسعد به مجلس ملی رفتند و یفرم خان قزاق خانه را محاصره کرد. با نفوذ به تمامی نقاط شهر، فقط بخش مرکزی پایداری می کرد. نقاط قوت محمدعلی شاه، قصر قاجار و قزاق خانه بود و فرمانده کل و حاکم تهران لیاخوف انزلیچی.
تمام روز۲۳ تیرماه در تهران، جنگ خیابانی و گلوله باران ادامه داشت و مردم با شوق و استقبال از مشروطه خواهان، آن را روز آزادی خود نامیدند. کلنل *# که یارای مقاومت نداشت و البته با دستور صریح سفارت انزلیچی، نامه یی به سپهدار اعظم نوشت و شرایطی برای تسلیم پیشنهاد کرد.
[/b:9d855f119d]