از لحاظ مذهبي و اعتقادي نيز ميبينيم كه مردمان باستاني ساكن در گيلان و مازندران با ايرانيان تفاوتهاي اساسي داشتهاند، يكي از اين تفاوتهاي اساسي كه ميتوان آن را در نقطه مقابل ايرانيان يكتاپرست دانست، اعتقاد به چند خدايي (Polytheism) بوده است. همانطور كه در اين سايت در مورد مردم گيلان و اين سايت در مورد ساكنين باستاني مازندران اشاره شده است، ميخوانيم كه:
"عامل چند خدایی هم مثل یونان باستان در این جا مرسوم بود. « خدای کشاورزی و چوپانی در آسمان جا داشت زیرا خدایان عامل موثر در زندگی به شمار می رفتند بنا براین پرستش خورشید، ستارگان و آتش و آب در مازندران باستان تعجبی ندارد[8]» امروز هم برای هر یک از موارد فوق احترام و اعتقاد خاصی وجود دارد مثلا خورشید و ماه را دو خواهر می دانند. یک روز خورشید از دست ماه عصبانی شد کشیده ای به صورتش زد. بر اثر کشیده صورت ماه لک افتاد. لک یا سایه روی ماه بر اثر کشیده خورشید است."
آنچنانكه در شاهنامه نيز مازندران سرزمين ديوها يا خدايان دروغين عنوان شده است، بايد بپذيريم كه اعتقاد به خدايان متعدد در سرزمين گيلان و مازندران حتي پس از مهاجرت آرياييها نيز وجود داشته و اينان اعتقادات باستاني خود را كه شايد پايهگذار بنيان اعتقادي يونان باستان باشد تا مدتهاي مديد حفظ نمودهاند.
به طور مسلم از نخستين آثار ادبي برجاي مانده بشر حماسه گيلگامش (Epic of Gilgamesh) است كه اشاره به داستاني دارد كه بيست و هفت قرن قبل از ميلاد در سرزميني كه سومريها (پايهگذاران تمدن بشري) آن را ديلمون به معناي سرزمين خدايان و بهشت عنوان نمودهاند، اتفاق افتاده است. نكته جالب اينجاست كه منابع يوناني نيز به نام گيلگامش به صورت گيلگاموس (Gilgamos) اشاره داشتهاند و اين داستان به نوعي به يونان نيز رسيده است.
بخشي از داستان را در اينجا ميتوانيد بخوانيد: http://www.slideshare.net/guestb6b2fc2/gilgamesh-epic
Gilgamesh refuse enkidu’s faith and makes a journey to utnaptishtim and his wife, the only people have to live in the great floor those who are invulnerable by the gods, in the hope that he can attain invulnerability also. The young utnapishtim and his wife now reside in the country in another world. Dilmun, and Gilgamesh travels far to east, crossing great rivers and oceans. To the mountain passes at the ends of the earth where he grapples and kills monstrous mountain lions, bears and other animals. The twin peaks of Mount Mashu at the end of the earth. They allow them him to proceed and convinces them to let him pass. The world at the end of the tunnel is a bright wonderland full of trees with leaves of jewels.
اشاره به گاوميش بهشت (The bull of Heaven) در اين داستان ذهن را به اين سمت ميكشاند كه شايد معناي نام قهرمان سومري گاوميش گيلان (گيل گاوميش) باشد، البته اين نوع ريشهيابي يك واژه باستاني سومري به نظر صحيح نميرسد، هرچند كه گويا معادل واژه گاو در زبان سومري نيز گو (Gu) بوده است.
به هر حال داستان ذكر شده در مورد گيلگامش در منابع بينالنهريني ميتواند به نوعي با سرزمين كنوني گيلان و مازندران مرتبط باشد. همانطوركه در متن انگليسي فوق ميخوانيد ديلمون كه ميتواند همان سرزمين ديلمان يا گيلان باشد، سرزميني است كه در ذهن مردمان سومري ساكن در جلگههاي بينالنهرين (عراق كنوني) تصويري از بهشت بوده است، گيلگامش در سفر خود به سرزمينهاي شرقي و پس از گذشتن از رودخانهها و ديگر موانع، به رشته كوهي ميرسد كه به اعتقاد سومريها آن سوي آن بهشت برين و انتهاي دنياست، براي گذشتن از اين كوه وي مجبور به كشتن هيولاهايي همچون شيرها و خرسها و ديگر حيوانات ميگردد. او سرانجام از اين كوههاي بلند (رشته كوه البرز) گذشته و به سرزمين شگفتانگيزي ميرسد كه انباشته از درختان زيبا با برگهايي از جواهرات است.
شايد در ذهن ما كه اكنون از وجود سرزمينهاي زيبا و پر آب و درخت بسياري در جهان آگاهي داريم، سرزمينهاي گيلان و مازندران تصويري بهشتگونهاي نداشته باشد ولي براي مردمان جهان باستان كه تصوير محدودي از دنيا داشتهاند، اين سرزمين ميتوانست همان بهشت ذهني آنها باشد. به هر حال ديلمون كه به صورت تلمون (Telmun) نيز در منابع بينالنهريني آمده، ميتواند همان سرزمين باشد كه به صورت ادلان با اتلان و سپس عدن (بهشت) در منابع سامي و اطلس و آتلانتيس (تمدن باستاني گمشده يونان باستان) ذكر شده است.
ادامه دارد...