این مطلب واسم جالب بود گفتم برای شما هم بزارم، بدلیل اینکه زیاد تصمیم گرفتم به چند قسمت تقسیم کنم تو چند تا پست بزارم , به کسایی که اینو نخوندن قبلا پیشنهاد می کنم بخونند . در جاهایی که به مشاهده عکس اشاره می کنه , عکسیو نزاشتم یعنی از منبعی که برداشتم خودش عکسیو نزاشته بود با عرض معذرت
از كوه بلند سماموس تا كوه اسپيناس سرزميني است كه همچون نام اين دو كوه ريشه در تمدن كهن يونان باستان دارد و چه بسا مهد اين تمدن باشد، مهاجرت يونانيها از منطقهاي در شمال و شمالغربي ايران و از طريق آسياي صغير به سرزمين كنوني يونان تقريبا امري ثابت شده است، همانطور كه مي دانيم در زبان انگليسي يونانيها با نامي بسيار مشابه به نام گيلك به صورت گريك (Greek) (تبديل شدن صداي ر به ل در زمانهاي هندواروپايي امري طبيعي است) خطاب ميشوند، با مراجع به ديكشنري آكسفورد يا يك دائرةالمعارف ميبينيم كه آنچنانكه در اين سايت:
http://www.ahistoryofgreece.com بدان اشاره شده است، به نقل از ارسطو گريك برگرفته از واژه گريكوي (Garikoi) كه نام پيش از تاريخ (تاريخ مكتوب) مردمان يوناني است، ميباشد.
در مورد ريشهيابي نام گريك (گريكوي) نيز تحقيقاتي صورت گرفته و نكته جالب اينجاست كه بر اساس نامي كه يونانيها خود را به آن خطاب ميكنند يعني «هل» يا «هلن» كه برگرفته از هِلوي (Helloi) و سِلوي (Selloi) ميباشد به معناي خاك و گِل (Soil در زبان انگليسي) تعبير شده است چراكه تبديل شدن اصوات «گ/ك»، «س» و «ه» در زبانهاي هنداروپايي كاملا متداول است (آنچنانكه ما سِند را هِند خوانده و Gelū در زبان لاتين به Cold در زبان انگليسي و سرد در زبان پارسي تبديل شده است) به هر حال اين فرض كه گِل (خاك) يا گيل نام اصلي اين قوم و سرزمين گيلان موطن اصلي آنان باشد منطقي به نظر ميرسد، البته در سرزمين گيلان مناطقي همچون هلستان (سرزمين هلها) و يا هلهشي نيز وجود دارد كه نشان ميدهد نام هل يا هلن نيز به گونهاي در اين سرزمين كاربرد داشته است.
هردودت مورخ شهير يوناني در قرن پنجم قبل از ميلاد در مورد قومي ايراني به نام گِلوني (Geloni) كه در شمال سرزمين ايران سكونت داشتهاند بدين صورت بيان ميدارد:
«گِلوني سرزميني است كه تمام خانهها و تمام معابد آن به طور كامل از چوب ساخته شدهاند، در اينجا معابدي وجود دارند كه براي خدايان يوناني بنا شدهاند كه با اسلوبي يوناني با تمثالها، قربانگاهها و زيارتگاههايي همه از جنس چوب آراسته گشتهاند. در آنجا حتي مراسمي هر سه سال يكبار براي بَخوس (Bacchus) برگزار شده و مردم بومي در شور و هيجاني وافر براي خداي يوناني قرار ميگيرند. حقيقت امر اين است كه گِلونيها از لحاظ باستاني يوناني بودهاند و از كارگاههايشان در سواحل دريا رانده شده و بدين منطقه مهاجرت كردهاند. آنان اكنون به زباني سخن ميگويند كه نيمي يوناني است و نيم سكايي.» (هرودوت، كتاب چهارم، بخش 108)
استرابو ديگر مورخ شهير يوناني نيز گيلانيها را با نام گِلائه (Gelae) مورد اشاره قرار داده است، همانطوركه در اينجا ميتوانيد بخوانيد:
http://www.perseus.tufts.edu/cgi-bin/pt ... n%3D%23477
استرابو مكان دقيق سرزمين گيلانيها در جنوب درياي خزر (Caspian Sea) و شرق ارمنستان را بيان داشته و گِلائه را در كنار كادوسي (Cadusii)، آماردي (Amardi)، ويتي (Vitii) و آنارياكا (Anariacae) يكي از پنج قوم ساكن در اين منطقه عنوان ميدارد و به وجود آثاري از يونانيان و شيوه تدفين يوناني در اين منظقه اشاره ميكند.
در مورد آثار باستاني بر جايمانده در گيلان، به طور مسلم يكي از بارزترين آنها محوطه باستاني مارليك در نزديكي شهر رودبار است، با نگاهي اجمالي به برخي از آثار برجاي مانده در اين منطقه كه به مراتب از آثار مشابه يوناني قدمت بيشتري دارند، ميبينيم كه فرهنگ و تمدن يوناني در اين آثار كاملا مشهود است، به طور مثال يكي از اين آثار را در شكل زير ميبينيد:
به راستي كه آنچنانكه هرودوت عنوان كرده تركيبي از فرهنگ سكايي و يوناني در اين جام طلايي مارليك در گيلان به چشم ميخورد، در قسمت بالا گريفين سكايي (عقاب-شير) كه البته اين خود نيز ريشه يوناني دارد مشاهده ميشود و در قسمت پايين پگاسوس يا همان اسب تكشاخ معروف يوناني ديده ميشود.
نماد گريفين در يكي از معروفترين آثار برحاي مانده سكايي (يافته شده در كشور اكراين، شهر Ordzhonikidze):
پس از مارليك يكي ديگر از محوطههاي باستاني گيلان كه شهرت جهاني دارد املش است، در اين مورد تنها اشاره به چند سايت ايراني ميكنم:
http://guilan.irib.ir/index.php?option= ... Itemid=241
پروفسور آندره گدار كه اولين رئيس مؤسسه ي باستان شناسي ايران بود ، جنس اشياي به دست آمده از گورستان هاي نواحي املش ، پيركوه ، ديلم و ديگر انزلیچی را بيشتر از سفال سرخ رنگ دانسته است. طبق نظر او در گورستان هاي ديلم ، اشياي سفالي منقوش اگر هم وجود داشته باشد كشف نشده است ، اما مقدار زياد اشياي طلا و نقره كشف شده در اين ناحيه نشان مي دهد تزئينات آنها گاهي با هنر يوناني ها يا هنر انزلیچی وابسته بوده است.
http://iran-travel.blogfa.com/post-72.aspx
در فاصله یکصد کیلومتری کلاردشت درشمال ایران ، محلی که بر حسب تصاد ف جام زرین مارلیک در آن کشف گردید تعدادی تل های کوچک و بزرگ سر سبز قرار دارد و در آن حوالی وجود قبرستان های اطراف املش پیر کوه و دیلم مشاهده می شود. این محل تعدادی از کاوشگران غیر رسمی و غیر مجاز ر ا به سوی خود جلب نمود و در طی چند مرحله عملیات مخفی مورد کاوش قرار گرفت و ظروف و اشیائی چند درکاوش ها به دست آمد ؛ تعدادی از آنها به دست دلالان افتاد و تعدادی نیز در موزه ها محفوظ گردید. غالب اشیاء مزبور قطعاتی از سفالینه سرخ فام هستند که به اشکال خاصی از نقوش انسانی و حیوانی ساخته شده اند و غالبا جنبه کاربردی مانند پیه سوز و روغن دان و پیمانه دارند . روی تعدادی از این اشیاء هیچگونه تزئینی انجام نشده ( خصوصا سفال های ناحیه دیلم ) در مقابل تعداد زیادی ظروف و فرم های تزئینی زرین و سیمین در آنجا کشف شد که تزئینات انسانی آنها به خصوص از نظر فیگور و حرکت بدن نحوه قرار گرفتن پرسوناژ وحالت رزمی یا جنگی که بخود گرفته سبب شد کارشناسان آنها را با هنر یونانی و هنر انزلیچی ( ناحیه ای در ایتالیای مرکزی ) خویشاوند بدانند . این آثارمربوط به اواخر هزاره دوم و اوایل هزاره اول قبل از میلاد می باشند. ظروف سفالین ناحیه املش قرمز روشن تا نخودی بوده و با نمونه های کشف شده د ر نواحی مجاور شمالی یعنی د ر مناطق گرگان و تورنگ تپه و همچنین تپه خوروین ، پاشا تپه در قسمت های داخلی فلات ایران ودرکنار کوهپایه های البرز متفاوت هستند .
به هر تقدير در اين تاپيك:
http://www.allempires.com/forum/forum_p ... ?TID=24888 كه اساسا در مورد انزلیچی كندلوس (از خدايان جنگ يونان باستان) ايجاد كرده بودم، مطالب بسياري در مورد اشتراكات گيلانيها و يونانيها به زبان انگليسي نگاشتهام كه عنوان كردن تمام آنها در اينجا نيازمند صرف زمان بسيار است، در انتها ذكر ورزشهاي سنتي گيلان همچون ورزش گيلهمردي كه با جزئيات بسيار شبيه ورزش رسمي يونان باستان پانکریشن (Pankration) كه تركيبي از كشتي و بوكس بوده است، ميباشد، شايد جالب باشد.
در زمينه زبان گيلكي و رابطه آن با زبان يوناني نيز بايد به مواردي اشاره كنم، نكته اول اينكه وجه تسميه بسياري از شهرهاي استان گيلان و همچنين مازندران را ميتوان از طريق زبان يوناني توضيح داد، به طور مثال در غربيترين نقطه يعني شهر آستارا ميتواند برگرفته از يكي از الهههاي يوناني به همين نام (Astra) باشد كه معادل فارسي آن واژه «ستاره» است، نام مرداب انزلي كه بزرگترين مرداب كشور است نيز ميتواند از واژه يوناني آنزوليا يا آزوليا (Azollya) كه به معناي مرداب يا به صورت دقيقتر مرده در خشكي (Azo=خشكي و ollyo=مرده) است، گرفته شده باشد، واژه انگليسي آزولا (Azolla) كه نام نوعي جلبك است كه در مرداب انزلي نيز به وفور يافت ميشود از همين واژه يوناني گرفته شده است:
http://www.mydocument.ir/main/index.php?article=3365
اما در زبان گيلكي نيز واژگان بسياري وجود دارند كه ريشه يوناني دارند، به طور مثال واژه «خوس» در زبان گيلكي به معناي سرفه ميباشد، البته اين واژه ريشهاي هندواروپايي دارد و ديگر زبانهاي هندواروپايي نيز واژگان مشابه وجود دارند، مانند خنسي (Khansi) در زبان هندي ولي واژه يوناني وِخوس (Vikhos) بيشترين شباهت را به اين واژه گيلكي دارد، معادل واژه انگليسي Cough به معناي سرفه در ديگر زبانها:
http://en.wiktionary.org/wiki/cough
واژه گيلكي «چيچيلاس» به معناي سنجاقك نيز به احتمال زياد ريشه يوناني دارد، دليل اين نام گذاري مانند واژه يوناني «چريساليس» به معناي شفيره پروانه ميتواند طلايي رنگ بودن اين حشره باشد:
http://en.wikipedia.org/wiki/Pupa#Chrysalis
واژه گيلكي ديگري را كه ميتوانم به آن اشاره كنم واژه «كونوس» به معناي ازگيل است، اين واژه (Konos) در زبان يوناني به معناي ميوه كاج ميباشد كه واژه انگليسي Cone نيز از آن گرفته شده است، اين احتمال وجود دارد كه اين واژه در طول زمان تغيير معنايي پيدا كرده باشد.
واژههاي مشابه بسياري از اين دست وجود دارند و چندين و چند واژه ديگر كه ميتوان آنها را داراي ريشه يوناني دانست نيز با يك تغيير آوايي هنوز در زبان گيلكي مورد استفاده قرار ميگيرند .
ذكر اين نكته اهميت دارد كه دامنه فرهنگ يوناني تنها محدود به گيلان نميشود و در بخش غربي مازندران نيز اين فرهنگ نفوذ بسياري پيدا كرده است، همانطور كه اشاره كردم نام انزلیچی كندلوس به احتمال زياد برگرفته از نام يكي از خدايان يونان باستان است، نكته جالب اينجاست كه انزلیچی دقيقا به همين نام كندلوس با الگوي معماري بسيار مشابه با انزلیچی كندلوس مازندران در يونان نيز وجود دارد:
http://www.gtp.gr/Locpage.asp?id=8810
انزلیچی كندلوس، تگي، يونان:
انزلیچی كندلوس، مازندران، ايران:
نام رود چالوس كه از طولانيترين رودهاي استان مازندران است نيز به احتمال زياد از نام اچالوس (Achelous) نام خداي رود يونان باستان گرفته شده است كه طولانيترين رود كشور يونان نيز به همين نام است:
http://en.wikipedia.org/wiki/Achelous_River
نام شهر نكا نيز همانطوركه در اين سايت بدان اشاره شده است:
http://www.neka7.blogfa.com/post-2.aspx احتمالا از واژه نكاتور به معناي پيروز و همچنين الهه نيكا (نايك Nike در زبان انگليسي) كه پيروزيبخش است گرفته شده است.
مجسمه نيكا/نايك در يونان:
مجسمهاي مشابه در فومن گيلان:
دره زيباي زانوس نيز به احتمال زياد نامي يوناني دارد، زانوس يا همانطوركه مازندرانيها خود آن را تلفظ ميكنند يعني زانِس (Zanes) نام زئوس، خداي خدايان يونانيان، در لهجه كرتي (Cretan) زبان يوناني است، نكته جالب اينجاست كه درهاي باستاني به همين نام نيز در سرزمين كرت وجود دارد و همانطوركه در اينجا ميخوانيد:
http://www.zoniana.gr/name_en.htm ساكنين يوناني اين منطقه هنوز در اين دره به نيايش پرداخته و از خداي خدايان يوناني ميخواهند كه به خواسته آنان گوش فرا دهد.
البته در اين سايت:
http://www.classicistranieri.com/english/1/ 9/1/5/19153/19153-h/19153-h.htm اشاره شده است كه واژه زانس (Zanes) كه به صورت زان (Zan) و زون (Zone) نيز تلفظ ميشده است كه آن را زئوس كرت (Zeus of Crete) نيز مي خوانند با زئوس، خداي خدايان يوناني، ميتواند متفاوت باشد و اين واژه هرچند نام خداي اصلي اين سرزمين است ولي ممكن است در اصل معناي خورشيد معادل سان (Sun) در زبان انگليسي، بدهد و خداي خورشيد باشد.
به هر حال ميتوان خود واژه مازندران را نيز با اين واژه مرتبط دانست و معناي آن را در زبان يوناني به صورت «هديه خداي بزرگ» (Ma-Zan-Doron) دانست، پسوند -doron به معناي هديه يا نعمت در بسياري از واژگان تركيبي يوناني مانند تئودور (Theodore) كه نيز به معني «هديه خدا» است وجود دارد:
http://www.absoluteastronomy.com/topics/Theodore
متاسفانه در مورد تاريخ باستان سرزمين كهن گيلان تحقيقات كمي صورت گرفته است و اساسا تاريخ كهن اين ديار چندان مورد توجه نبوده است، ولي به نظر ميرسد هر نوع تحقيق در اين راستا منجر به يافتن ارتباطي بين گيلانيها و يونانيها ميشود، به طور مثال قومي به نام گيل (Gill) نيز در هندوستان ساكن هستند، با رجوع به يك دائرهالمعارف خواهيم ديد كه همانطور كه در اينجا:
http://en.wikipedia.org/wiki/Gill_(clan)
بدان اشاره شده است، به احتمال زياد اين قوم از جنوب درياي کاسپین يعني سرزمين گيلان به هند مهاجرت كرده و نام خود را نيز از همان سرزمين گرفتهاند، ولي همانطور كه در همان مقاله در زمينه تئوري ريشه يوناني اين قوم (Theory of Greek origin) ميخوانيد يك مورخ و دانشمند بزرگ هندي به نام Bhim Singh Dahiya با تحقيقاتي كه صورت داده است بدين نتيجه رسيده است كه اين قوم در اصل يوناني بودهاند و نام خود را از گيلا (Gilla) فرزند هركول، قهرمان اسطورهاي يونان باستان، گرفتهاند، زمان مهاجرت اين قوم به هندوستان را نيز وي پس از حمله اسكندر مقدوني و تشكيل حكومتي يوناني در اين سرزمين ميداند كه البته در اين صورت ممكن است ارتباط مستقيمي بين گيلانيها و گيلها وجود نداشته باشد مگر اينكه هر دو ريشه يوناني دارند.
همانطوركه در اينجا در مورد تپه باستاني مارليك ميخوانيد:
عدهای معتقدند که نام مارلیک به دلیل وفور مار در این تپه بر آنجا اطلاق شدهاست و افسانه مار و گنج در این تپه مصداق واقعی پیدا کردهاست. اما برخی نیز مارلیک را یک واژهٔ تاریخی میدانند که از دو جز «مارد» و «لیک» ترکیب شده و معنای قوم «مارد» را میدهد.اینان استدلال میکنند که این کلمه در اصل «ماردلیک» بوده و با حذف «دال» مارلیک شدهاست. مارد اشاره به آمارد هاست و «لیک» هم همان «لک» است به پسوند مکان است که در واژههایی نظیر اسکو+ لک (یکی از انزلیچی رستم آباد رودبار) و گیل+ لک دیده میشود. اگر نظریه اخیر را قبول کنیم بی گمان باید گنجینهٔ مارلیک را متعلق به قوم آمارد بدانیم.
قبلا اشاره كردم كه استرابو به جزء گيلانيها (گلائه) به چند قوم ديگر ساكن در جنوب درياي کاسپین همچون آماردها و كادوسيها اشاره دارد، به نظر ميرسد نظريه مربوط به مار و ارتباط اشياء يافته شده در مارليك با كادوسيها به جاي آماردها با توجه به نوع اشياء منطقيتر باشد، هرچندكه در مورد نام كادوسي بحث زيادي مطرح است، واژه كادوسي در لغتنامه دهخدا:
http://www.loghatnaameh.com/dehkhodawor ... 76-fa.html
کادوسی . (اِخ ) نامی که یونانیان به مردم سرزمین گیلان یعنی گیل ها میداده اند.
در شكل زير يكي ديگر از اشياي بسيار با ارزش يافت شده در تپه مارليك گيلان را مشاهده ميكنيد:
شكل دو اژدها (مار) به هم پيچيده كه داراي دو بال بوده و حيواني را در چنگ دارند بر روي اين جام زرين مارليك ديده ميشود، واضح است اين تصوير ذهن را معطوف به نشان پزشكي كه برگرفته از كادوسئوس يوناني است مياندازد:
يكي از جالبترين مقالاتي كه در زمينه ارتباط بين گيلانيها و يونانيها مطالعه كردهام مقالهاي است به نام «دو مار درهم پيچيده كادوسئوس» (THE DOUBLE HELIX OF THE CADUCEUS):
http://www.tribwatch.com/delymite.htm
گرچه اين مقاله تا حدي مقولات را درهم پيچيده (مانند مرتبط دانستن ديلميها و ايلاميها و مهاجرت ايلاميها از سواحل درياي کاسپین به سواحل خليجفارس) و نويسنده اعتقادات مذهبي خود را نيز در آن دخيل كرده است ولي نكات جالبي در آن وجود دارد، يكي از اين نكات اتحاد بين دو قوم يونانيتبار گلائه (گيلانيها) و ديلوس (ديلميها) به شكل دو مار در همپيچيده و پديد آمدن كادوسئوس يا همان قوم كادوسي است كه در اصل نشاني از اين اتحاد ميباشد. البته به نظر ميرسد اين اتحاد در اصل بين دو قوم باستاني ساكن در اين منطقه يعني گيلها و آماردها بوده است كه واژه گيلهمردي (گيل-آماردي) از آن پديد آمده كه آنچنانكه در اولين پست اشاره كردم، اين نام يك ورزش باستاني در سرزمين گيلانش است.
نام شهر آمل در استان مازندران را برگرفته از قوم باستاني آمارد ميدانند ولي به نظر ميرسد كه بر اساس كتيبههاي آشوري شهر آمل نيز قدمتي بسيار زياد دارد، البته تبديل شدن ل به ر در زبان آشوري نيز بعيد نيست، به طور مثال اسرحدون پادشاه آشوري در اوايل قرن هفتم قبل از ميلاد پس از اينكه خشثريته پادشاه ماد در پي گسترش قلمرو خود بوده و تبديل به يك تهديد جدي براي امپراتوري آشور ميشد، پرسشهايي از هاتف خداي شاماش درباره چاره گرفتاریها و نگرانیهای خود بدين صورت مطرح نموده است:
http://cdl.museum.upenn.edu/cgi-bin/cdl ... roject=saa
سال الوليم (يكي از سالهاي آشوري)
آيا خشثريته كاريبتو را فتح خواهد كرد؟
آيا اسرحدون بايد قاصد خود را به پيش خشثريته بفرستد؟
آيا دوساني پادشاه اسپاردا زودتر به اين شهر خواهد رسيد يا خشثريته؟
آيا خشثريته يا دوساني كيلمان را هم فتح خواهند كرد؟
آيا سردار شابوشو آمل را تسخير خواهد مرد؟
در اين سايت كه در مورد اسامي و اماكن اشاره شده در كتيبههاي آشوري ميباشد:
http://knp.prs.heacademy.ac.uk/peoplegodsplaces نام آمل يا آمول (Amul) با توجه به متن كتيبههاي آشوري در نزديكي شهر كنوني آمل مازندران فرض گرديده است، نكته جالب اينجاست كه سرزمين اسپاردا يا ساپاردا نيز در همين منطقه در نظر گرفته شده است، اين نام دقيقا مشابه با نامي است كه در كتيبههاي پارسي باستان براي سرزمين ليديه در غرب كشور كنوني تركيه به كاربرده ميشده است، مسلما اين نام با نام اسپارتا كه هم نام استاني است در كشور تركيه و هم نام شهري باستاني در يونان كه نبرد 300 تن از جنگجويان اين شهر با خشايارشا شهرت جهاني دارد، شباهبت بسيار دارد.
چالوس (اچالوس) نام خداي رود يونان باستان بوده است و چند رود بزرگ و مهم ديگر نيز در عهد باستان بدين نام وجود داشتند، به طور مثال گزنفون در آناباسيس نيز به رودي دقيقا با نام چالوس (Chalus) در سوريه اشاره دارد كه به گفته وي براي بوميان آن سرزمين نيز جنبه خدايي داشته و مقدس فرض ميشده است:
http://www.allempires.com/forum/ebook_v ... pterID=967
After this Cyrus marched onwards four stages--twenty parasangs--to the river Chalus. That river is a hundred feet broad, and is stocked with tame fish which the Syrians regard as gods, and will not suffer to be injured--and so too the pigeons of the place.