[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/functions.php on line 4752: Cannot modify header information - headers already sent by (output started at [ROOT]/includes/functions.php:3887)
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/functions.php on line 4754: Cannot modify header information - headers already sent by (output started at [ROOT]/includes/functions.php:3887)
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/functions.php on line 4755: Cannot modify header information - headers already sent by (output started at [ROOT]/includes/functions.php:3887)
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/functions.php on line 4756: Cannot modify header information - headers already sent by (output started at [ROOT]/includes/functions.php:3887)
تالارهای گفتمان هواداران داماش گیلان • مشاهده مبحث - انزلیچی قایقران

انزلیچی قایقران

مطالب عمومی و متفرقه و مقالات تاریخی مربوط به استان را در این بخش قرار دهید

مديران انجمن: meraj130, MAZIYAR, antiros

پستتوسط Soheil_Rashti » دوشنبه آگوست 22, 2011 11:12 am

[quote:40da46b187="Aberare_ba_tasob"]آقا کسی در مورد اینکه یه بار انزلیچی وسط یه بازی زد زیر گوش بازیکن حریف خبر داره؟میگن اون بازیکن لهجه گیلکی بازیکن ملوان رو مسخره کرد و انزلیچی هم زد زیر گوشش /23/[/quote:40da46b187]
آبرار اونجوري كه پدرم برام تعريف كرده اون بازيكن كرماني مقدم بود كه تو مسير فرودگاه سيد علي افتخاري رو مسخره ميكنه و كلا به گيلانيا و لهجه شون توهين ميكنه و القاب زشتي بهشون ميده تا مثلا خودشيريني كنه. از قضا انزلیچی از اين ماجرا با خبر ميشه و مياد پيش كرماني مقدم كه آقا تو به علي همچين حرفي زدي؟؟؟ اونم با غدي تمام ميگه آره مگه چي شده ؟؟؟ كه انزلیچی همونجا يه چك ميخوابونه در گوشش تا همه حساب كار دستشون بياد.كرماني هم اون موقع واسه خودش كله گنده اي بود كه قايقران خوب ادبش كرد.
خدايي غيرت به اين ميگن. خيلي هواي گيلانيا رو داشت. واقعا مرداك بو.
نماد کاربر
Soheil_Rashti
کاربر فوق حرفه ای
کاربر فوق حرفه ای
 
پست ها : 967
تاريخ عضويت: چهارشنبه ژوئن 15, 2011 12:00 am
محل سکونت: رشت

پستتوسط reza-malavanfc » دوشنبه آگوست 22, 2011 11:13 am

حرفهای همسر مرحوم قایقران از روز حادثه :
با گذشت چند سال از سالگرد درگذشت او و پسرش هنوز اطلاعات دقیقى درباره جزییات سانحه تصادف منتشر نشده است. همسر قایقران که در آن سفر همراه او بود هرگز حاضر به گفت وگو درباره جزییات این اتفاق با هیچ یک از نشریات کشور نشد اما بالاخره بعد از سالها مى توان جزییات آن حادثه دلخراش و ناراحت کننده را از زبان افسانه اسدان همسر کاپیتان اسبق تیم ملى ایران شنید. « ساعت ۵/۲ بعدازظهر از بندرانزلى به طرف تهران حرکت کردیم. برادرم ایمان هم با ما بود. ما در تهران زندگى مى کردیم. سال هاى گذشته که تهران بودیم هر سال عید مى آمدیم انزلى. ولى آن سال عید انزلى بودیم، نتوانستیم راستین را براى گردش جایى ببریم. انزلیچی پشت فرمان رنو بود و من بغل دستش، برادرم پشت من نشست و راستین هم پشت انزلیچی نشسته بود. انزلیچی جلوى دکه هاى خارج از شهر رشت نگه داشت تا براى راستین نوشابه بخرد. من گفتم: انزلیچی، راستین فقط عاشق آب است، اگر نوشابه بخورد، باز هم آب مى خواهد، برویم امامزاده هاشم آب بخوریم و صدقه هم بیندازیم. راستین که هیچ موقع قانع نمى شد، گفت: آره بابا، آنجا آب مى خورم. انزلیچی هم گاز داد و رفت. وقتى به امامزاده هاشم رسیدیم، انزلیچی دست کرد توى جیبش، پول درآورد و به راستین داد و گفت: پسرم، آب که خوردى این پول را هم توى آن صندوق بینداز. انزلیچی اول نمى خواست پیاده شود. من هم خیلى کسل بودم و اصلاً حال نداشتم. انگار غم دنیا توى دلم بود، ولى بعد همگى پیاده شدیم و دست و رویمان را شستیم، آنجا یک شیر آب بود. وقتى سوار ماشین شدیم، راستین گفت: بابا چقدر خنک شدم. قبل از اینکه من بیهوش بشوم، دقیقاً یادم نمى آید. فقط یادم هست که یک خاور از روبرو در حال حرکت بود. من خیلى خوابم مى آمد. یک بار تصادف کرده بودیم ،همیشه از جاده مى ترسیدم و همیشه در طول راه بیدار بودم. تا چشم باز کردم آن صحنه را دیدم. از جایى که آب خوردیم تا محل تصادف خیلى فاصله نداشتیم. جیغ کشیدم، ولى مرا کشیدند و بردند. هى مى گفتم که شوهر و بچه ام را نجات دهید. برادرم را که دیدم، گفتم: واى جواب پدرم را چه بدهم؟ اصلاً نمى خواستم قبول کنم که بر سر آنها بلایى مى آید. دوباره بیهوش شدم. مرا به درمانگاه امامزاده هاشم بردند. چند ضربه به صورتم زدند که از درد به هوش آمدم و پرسیدم که چه اتفاقى افتاده و شوهر و بچه ام کجا هستند؟ نجاتشان دادید؟ گفتند: بله شما نگران نباشید، حالشان خوب است. با سر اشاره مى کردم که یعنى من سالم هستم و شما بروید به آنها برسید. من مى خواهم خودم بروم آنها را نجات بدهم. آدرس و شماره تلفن ما را پرسیدند. نمى گذاشتند بروم، تا بلند مى شدم، دوباره مرا به زور نگه مى داشتند. آنها مى گفتند: ما به خانواده شما اطلاع داده ایم. آمبولانس هم نبود. خدا خیر بدهد دو تا آقا را که پیکان داشتند و مى خواستند مرا به بیمارستان برسانند. گفتم: من نمى آیم. مى خواهم پیش شوهر و پسرم بروم. یکى از آن دو مرد گفت: خواهر، انزلیچی مثل نور چشم ما است، ما او را نجات مى دهیم. به زور مرا سوار پیکان کردند. من مردم را مى دیدم که مى رفتند و مى آمدند و به داخل پیکان نگاه مى کردند و سر تکان مى دادند و مى گفتند: بیچاره! ولى من نمى فهمیدم، یعنى نمى خواستم قبول کنم. در بیمارستان پور سینای رشت، مرا بسترى کردند. پس از اینکه از بیمارستان پور سینای مرخص شدم، در ماشین دلشوره داشتم. یک لحظه دلم ریخت و شک کردم، دایم به خودم دلدارى مى دادم و مى گفتم مگر امکان دارد که انزلیچی و راستین من بمیرند؟ اگر براى انزلیچی اتفاقى افتاده باشد، رشتى ها خیلى انزلیچی را دوست دارند و حتماً برایش پرده و حجله مى زنند. هر چه گشتم پرده مشکى و حجله عزادارى ندیدم. امیدوار شدم و با خودم گفتم: حتماً اتفاقى نیفتاده و آنها زنده اند و در بیمارستان بسترى هستند. خدا شاهد است که توان سؤال کردن از همراهانم را نداشتم. همینکه وارد خیابان واحدى شدیم، یک حجله دیدم. سریع نگاه کردم و اعلامیه را دیدم. اما تار دیدم و عکس یک آدم بزرگ و یک بچه را تشخیص دادم. نفهمیدم که اعلامیه و عکس ها متعلق به چه کسانى هستند؟ ماشین هم سریع گاز داد و رفت و اجازه نداد که من متوجه شوم. هر ماشینى که از کنار ما مى گذشت، یک اعلامیه پشت شیشه آن نصب شده بود. به پل واحدى که یکطرفه است رسیدیم. ما ماندیم تا ماشین هاى آن طرف بیایند و رد بشوند. اولین ماشین که رد شد، پشت شیشه آن یک اعلامیه بود. ناگهان از جا کنده شدم و پشت سرم را نگاه کردم. خوب که نگاه کردم و به چشم هایم فشار آوردم، دیدم نوشته شده: «انزلیچی قایقران» ... محکم بر سر و صورتم زدم ... دیگر هیچ چیز نفهمیدم و تا رسیدن به منزل، همه اش بر سرم مى کوبیدم. وقتى هم که سر کوچه خودمان رسیدیم، دیدم همه جا اعلامیه زده شده و حتى جلوى در خانه ما اعلامیه زده بودند. ولى من باز هم نمى خواستم باور کنم که انزلیچی عزیز من مرده است. انزلیچی همیشه مهربان و با محبت بود. ولى در این روزهاى آخر، خیلى مهربان تر و با محبت تر شده بود و هیچ وقت به من یا راستین در این مدت نه نگفت و هرگز بى احترامى و بى وفایى از انزلیچی ندیدم، به جز در این سفر آخرى که بى وفایى کرد و مرا با خود نبرد. یک شب در اوایل عید همان سال انزلیچی روى تختخواب دراز کشیده بود و راستین هم پیش او بود. وقتى داخل اتاق رفتم دیدم که انزلیچی دارد درد دل مى کند. او به پسرش مى گفت: راستین جان، من یک ماه بیشتر مهمان شما نیستم.

روحش شاد و یادش گرامی باد.

منبع : http://www.anzalichi.ir/archives/176
reza-malavanfc
کاربر نسبتا فعال
کاربر نسبتا فعال
 
پست ها : 93
تاريخ عضويت: سه شنبه آگوست 16, 2011 12:00 am

پستتوسط reza-malavanfc » دوشنبه آگوست 22, 2011 11:20 am

هر وقت این خاطرات همسر قایقران رو میخونم ناخودآگاه گریم میگیره ، با اجازه شما فعلا بای
reza-malavanfc
کاربر نسبتا فعال
کاربر نسبتا فعال
 
پست ها : 93
تاريخ عضويت: سه شنبه آگوست 16, 2011 12:00 am

پستتوسط MAZIYAR » دوشنبه آگوست 22, 2011 11:22 am

[quote:4f11740f9f="reza-malavanfc"]هر وقت این خاطرات همسر قایقران رو میخونم ناخودآگاه گریم میگیره ، با اجازه شما فعلا بای[/quote:4f11740f9f]
من هم مین طور.
روحش شاد و یادش گرامی
"آبرار اَ خاک میرزا جاجیگایه / همیشه خنجرُ خون روبرایه"

"حواسَ خُب بَنَه می حرفَ بشنو / منو تو یک سریم ، دوشمن سیوایه"
نماد کاربر
MAZIYAR
مدیر انجمن
مدیر انجمن
 
پست ها : 4566
تاريخ عضويت: سه شنبه سپتامبر 07, 2010 12:00 am
محل سکونت: varesh city

پستتوسط antiros » دوشنبه آگوست 22, 2011 11:23 am

منو تحت تاثیر قرار داد
روحش شاد و یادش گرامی /3/
زنده باد عادل شاه کبیر ...زنده باد میرزا جنگلی کبیر
antiros
کاندیدا
کاندیدا
 
پست ها : 2468
تاريخ عضويت: جمعه سپتامبر 24, 2010 12:00 am
محل سکونت: Plaza de Cibeles

پستتوسط MEHRDAD » دوشنبه آگوست 22, 2011 11:24 am

مرحوم انزلیچی قایقران شخصیتی متفاوت از بقیه داشت و روحش شاد. خاطراتی ازش شنیدم در مورد همین قضیه رشت و انزلی که به دلیل محتوای سایت باید با سانسور گفت که همون بهتر نگم :lol:

reza : نیوک قوی هست اما مشکلات زیادی براش پیش میاد که یکیش رو همین الان من باهاش دست به گریبانم و هنوز به پاسخ نرسیدم که در مورد بخش نظرات اخبار صفحه اصلیه.
ضمن اینکه میشه به آمار یا آنلاین ها و همینطور بازدیدهای پست ها دست برد میتونی بپرسی که بعضی از سایت ها اینکار رو میکنند و روش فهمیدنش هم همون راهی هست که گفتم . به هر حال این بحث رو تو این تاپیک نداشته باشیم بهتره.
تصوير

نماد کاربر
MEHRDAD
مدیر سایت
مدیر سایت
 
پست ها : 6710
تاريخ عضويت: يکشنبه سپتامبر 05, 2010 12:00 am
محل سکونت: وارش اسپرت

پستتوسط ali126 » دوشنبه آگوست 22, 2011 11:48 am

انزلیچی قایقران /2/ روحش شاد /3/
تصوير
ali126
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 2640
تاريخ عضويت: چهارشنبه جولاي 20, 2011 12:00 am
محل سکونت: سرزمین زیبای من (رشت)

پستتوسط only_abarar » دوشنبه آگوست 22, 2011 11:56 am

روحش شاد
ولی مازیار زارع خیلی حقیرتر از اونیه که بخوایم اینجا در موردش بحث بکنیم
نماد کاربر
only_abarar
کاربر فوق حرفه ای
کاربر فوق حرفه ای
 
پست ها : 1114
تاريخ عضويت: سه شنبه سپتامبر 07, 2010 12:00 am
محل سکونت: rasht

:roll:

پستتوسط Sepidrood » دوشنبه آگوست 22, 2011 11:58 am

[quote:c88057396d="reza-malavanfc"][quote:c88057396d="Aberare_ba_tasob"]رضا جان آمار این سایت همیشه بالا هست و حتی من داخل استادیوم بودم در اطراف جایگاه ما همیشه صحبت وارش اسپرت هست و این از حضور مداوم کاربرا معلوم هست پس دلیلی نداره برای بالا بردن بازدید از هر مطلبی استفاده کنیم.
اما در مورد قایقران،من همیشه قایقران رو دوس داشتم و تمام رشتیا هم همیشه علاقه خودشون رو به قایقران نشون دادند.
ولی برای ما و هیچ رشتی بازیکنی مثل مازیار زارع ارزشی نداره و دلیلی هم نداره عکسش اینجا باشه.
دوس ندارم بحث اون مازیار زارع باز بشه.
مطمئنا یاران میرزاکوچک خاطرات خوبی از قایقران میتونه برامون بازگو کنه.
اما من که از قدیمی ها شنیدم یه بار در اردو تیم ملی بود که یکی از بازیکنای تیم ملی پپسی رو باز میکنه و یه حرف زشت بعدش به رشتی ها میزنه و که اون موقع انزلیچی که کاپیتان تیم ملی بود توی هتل میوفته دنبالش(به نقل از داداش زاده)[/quote:c88057396d]

در مورد مازیار زارع هر جور میخوای فکر کن، اما مازیار یکی از متعصب ترین بازیکنان تاریخ ملوان بوده و هست و دلیلی نداره اینو به دیگران ثابت کنیم .[/quote:c88057396d]


[b:c88057396d]اگه اون پنالتی توی فینال جام حذفی یه وجب پایین تر بود باز این حرفو میزدین؟ :D
[/b:c88057396d]

[quote:c88057396d="reza-malavanfc"]حرفهای همسر مرحوم قایقران از روز حادثه :
پس از اینکه از بیمارستان پور سینای مرخص شدم، در ماشین دلشوره داشتم. یک لحظه دلم ریخت و شک کردم، دایم به خودم دلدارى مى دادم و مى گفتم مگر امکان دارد که انزلیچی و راستین من بمیرند؟ [b:c88057396d]اگر براى انزلیچی اتفاقى افتاده باشد، رشتى ها خیلى انزلیچی را دوست دارند و حتماً برایش پرده و حجله مى زنند. هر چه گشتم پرده مشکى و حجله عزادارى ندیدم. امیدوار شدم و با خودم گفتم: حتماً اتفاقى نیفتاده و آنها زنده اند و در بیمارستان بسترى هستند. خدا شاهد است که توان سؤال کردن از همراهانم را نداشتم. همینکه وارد خیابان واحدى شدیم، یک حجله دیدم. سریع نگاه کردم و اعلامیه را دیدم. اما تار دیدم و عکس یک آدم بزرگ و یک بچه را تشخیص دادم. نفهمیدم که اعلامیه و عکس ها متعلق به چه کسانى هستند؟ [/b:c88057396d]ماشین هم سریع گاز داد و رفت و اجازه نداد که من متوجه شوم. هر ماشینى که از کنار ما مى گذشت، یک اعلامیه پشت شیشه آن نصب شده بود. به پل واحدى که یکطرفه است رسیدیم. ما ماندیم تا ماشین هاى آن طرف بیایند و رد بشوند. اولین ماشین که رد شد، پشت شیشه آن یک اعلامیه بود. ناگهان از جا کنده شدم و پشت سرم را نگاه کردم. خوب که نگاه کردم و به چشم هایم فشار آوردم، دیدم نوشته شده: «انزلیچی قایقران» ... محکم بر سر و صورتم زدم ... دیگر هیچ چیز نفهمیدم و تا رسیدن به منزل، همه اش بر سرم مى کوبیدم. وقتى هم که سر کوچه خودمان رسیدیم، دیدم همه جا اعلامیه زده شده و حتى جلوى در خانه ما اعلامیه زده بودند.

روحش شاد و یادش گرامی باد.

[/quote:c88057396d]

[b:c88057396d]یعنی چی الان؟
پل واحدی که تو انزلیه!!!
یعنی تو رشت یه حجله نبود تا خود پل واحدی؟! :roll:
[/b:c88057396d]


با تقدیم احترام! [img:c88057396d]http://www.varesh-sport.com/modules/Forums/images/smiles/icon_gol.gif[/img:c88057396d]

روحش شاد! [img:c88057396d]http://www.varesh-sport.com/modules/Forums/images/smiles/icon_gol.gif[/img:c88057396d]

زنده باد گیلانی! [img:c88057396d]http://www.varesh-sport.com/modules/Forums/images/smiles/icon_gol.gif[/img:c88057396d]
میــــرزا
راحـت بوخوس ،
گیل مردان بیداریم...
نماد کاربر
Sepidrood
کاربر نیمه حرفه ای
کاربر نیمه حرفه ای
 
پست ها : 350
تاريخ عضويت: شنبه جولاي 02, 2011 12:00 am
محل سکونت: مدرنستــــان

پستتوسط rezay_paskiyabi » دوشنبه آگوست 22, 2011 1:49 pm

روحش شاد :P :P /3/
ایران، گیلان،« پاسکیاب»
نماد کاربر
rezay_paskiyabi
کاربر فعال
کاربر فعال
 
پست ها : 239
تاريخ عضويت: يکشنبه ژوئن 05, 2011 12:00 am

پستتوسط golsar » دوشنبه آگوست 22, 2011 2:44 pm

روحـــــــش شــــــــاد
نماد کاربر
golsar
کاربر خیلی فعال
کاربر خیلی فعال
 
پست ها : 605
تاريخ عضويت: دوشنبه جولاي 04, 2011 12:00 am

پستتوسط mehran2010 » دوشنبه آگوست 22, 2011 3:18 pm

روحش شاد و یادش گرامی باشه.
تصوير
نماد کاربر
mehran2010
کاربر حرفه ای
کاربر حرفه ای
 
پست ها : 782
تاريخ عضويت: يکشنبه ژانويه 09, 2011 12:00 am

پستتوسط abere » دوشنبه آگوست 22, 2011 4:07 pm

روحت شاد انزلیچی /3/
نماد کاربر
abere
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 2464
تاريخ عضويت: يکشنبه فبريه 20, 2011 12:00 am
محل سکونت: رشت

پستتوسط mehdigholami » سه شنبه آگوست 23, 2011 7:53 am

همیشه در یادم خواهی ماند انزلیچی عزیز :? :? :? :? :? :?
نماد کاربر
mehdigholami
کاربر فعال
کاربر فعال
 
پست ها : 203
تاريخ عضويت: دوشنبه ژوئن 20, 2011 12:00 am
محل سکونت: کرج

پستتوسط armin_gilan » سه شنبه آگوست 23, 2011 8:13 am

پیش مغازمون یه یارو هست که عشقه قایقرانه.میگه هرجا اسم گیلان و رشت بود قایقران خدا بیامرز پشتش بود.چقدر که از رشت و رشتی حمایت میکرد.میومد لب آب غذا میخورد همیشه همه بهش احترام میذاشتن.خیلی با معرفت بود.خدایش بیامرزد...
نماد کاربر
armin_gilan
کاربر فعال
کاربر فعال
 
پست ها : 244
تاريخ عضويت: يکشنبه جولاي 10, 2011 12:00 am
محل سکونت: پیرسرا

قبليبعدي

بازگشت به فقط گیلان

چه کسي حاضر است ؟

کاربران حاضر در اين انجمن: بدون كاربران آنلاين و 1 مهمان

cron