مورخين مي نويسند:
ممتاز ترين قواي داريوش كه جمعي از آنها خويشاوند پادشاه و رشيد بودند.پيشا پيش داريوش سينه سپر كردند تا تيري به شاه اصابت نكند و در جوار قواي پيشرو - آماردها و كوسي ها همان كاس سي ها كه قبلا تعريف كرديم مردانه جنگ مي كردند .قامت بلند و دلاوري آنها هول انگيز بود.
دو هزار كادوسي و يك هزار كسائي خود را به اردوگاه و محل ذخائر اسكندر رسانيده .باروبنه مقدونيان غارت و تباه نمودند . تعرض ناگهاني كادوسيان و سكا ها موجب شد كه اسراي ايراني كه در اردوگاه اسكندر بودند و در بين آنها اعضا خانواده سلطنتي اعم از زن و مرد وجود داشته ، از قرارگاه خود بيرون آمده به كمك كادوسيان برخيزند .سواران كادوس و سكائي پس از نهيب به بار و بنه اسكندر .اسراء ايران را نجات دادند كه فقط مادر پادشاه حاضر نشد از قرارگاه خارج شود زيرا فرار را مناسب شان خود نمي دانست .
بلاخره چون تپورستان «طبرستان» به اسكندر سر اطاعت فرود آورد عبور و مرور به طرف گيلان هموار گرديد .ولي آمارد ها دمار از اسكندر مقدوني در آوردند.از جمله اسب معروف اسكندر بنام «بوسينان» كه مورد توجه خاص اسكندر بود و به كسي جز اسكندر سواري نمي داد ضمن غنائم ديگر بدست آوردند.
پس از اينكه بلاخره بين اسكندر و آماردها جنگي صورت گرفت .قاعدتا اسكندر مي بايد به سوي كادوسي ها براند ولي تلفات زياد و تجزيه اي كه از جنگهاي جنگلي گرفته بود موجب شد كه به اردوي خود مراجعت كند .
و در كليه فتوحات اسكندر نيز نامي از سرزمين كادوسيان مشهود نيست
