برای تو ای هوادار

[size=24:9274a5aaee] (وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الباطِلُ اِنََّ الباطِلَ کانَ زَهُوقاً)
«بگو: حق آمد و باطل نابود شد. آری باطل همواره نابود شدنی است.»
سوره اسرا_آیه 81[/size:9274a5aaee]
[b:9274a5aaee]درود بر تو ای هوادار!
سخنم را با کلام حضرت حق آغاز کردم که چه زیبا فرمودند که حق آمد و باطل را به کام نیستی کشید آری باطل همواره نابود میشود ولی درسی که به ما داد این بود که باطل به خودی خود نابود نمی شود بلکه کسی که ادعای حق دارد باید تلاش کند و خون جگر بخورد تا باطل را نابود کند. من و تو و همه داماشی ها ادعای حق داشتیم و تلاش کردیم و حقمان را گرفتیم که البته حق را به راحتی نمیدهند بلکه باید گرفت.
برای تو مینویسم ؛ برای تویی که هوادار داماش گیلان هستی، برای تویی که قلبت به عشق سرزمین قدیمی ات می تپد، روزهای های سختی را پشت سر گذاشتیم روز هایی که خواستند بردهای شیرینمان بر مافیای فوتبال ایران را به کام ما و همه گیل مردان تلخ کنند و در ها را برما بستند و عرصه را تنگ کردند ولی نمی دانستند که گیله مرد برای هر در بسته ای کلیدی دارد ، ما را یوغ بر گردن و سلسله بر پای بی گناه بر پای دار مجازات کشاندند بدون اجازه کوچکترین دفاع در محکمه ؛ خواستند بر چوبه ای که برایمان تدارک دیده بودند اعدامان کنند غافل از اینکه سر بیگناه پای دار می رود ولی بالای دار نمی رود و نمی گذاریم که سرمان بالای دار برود و دیگر اجازه سو استفاده به آنها نخواهیم داد.
آنها در آتش خشم خود میسوزند که چرا حریف ما نمی شوند؟ هر بار توطئه کردند پذیرای شکست تلخی شدند و هر بار حیله به کارمان بستند حیله آنها را به خودشان بازگرداندیم.
من تو سربازان این لشکر عشق هستیم که زیر این پرچم لاجوردی و به نام این سرزمین مقدس ایستاده ایم تا پایان ، دشمن بسیار داریم که به ظاهر حریف یک مسابقه ورزشی ساده هستند ولی در باطن نابودی ما را از اهریمن خود می خواهند .
زهی خیال باطل
آنها باز هم نمی دانند که ما نوادگان موتای بزرگ و جنگجویان دلیرش هستیم و جنگیدن برای حق در خون ماست .
آنها نمی دانند که کسانی که خون آل بویه در رگهای آنها جاریست زیر بار ظلم نمی روند .
میرزا را به چشم دیده اند ولی باز هم غافل هستند!
ولی این بار این جنگ شکل تازه ای به خود گرفته و اصطلاحا نرم تر شده، حکمی که به نا حق داده بودند و سربازان داماش را از یاری عشقشان منع کرده بودند با تلاش های امیر عابدینی و همکارانش به تعلیق در آمده ولی اکنون ما را زیر ذره بین قوی تری گذاشته اند تا شاید اندک اشتباهاتی که بر گرفته از شور جوانی هست را با انزلیچی های به ظاهر قوی خود رصد کنند و حکم نا حق خود را اجرا نمایند .
وظیفه من و تو این است که با فریادی بلند تر و مرتب و با صدایی برنده نام زیبای داماش را از اعماق وجود خود بر آوریم و بدون درگیر شدن در حواشی اخیر یکصدا اتحادمان را به رخ بکشیم.
پس در روز خوبی مثل دوشنبه 1391/10/11 همه ، دستهایمان را به افتخار وطن عزیزمان گیلان بالا میبریم و دشمن را در جهنمی که برایش آمده کرده ایم میسوزانیم .
پس تا روز دوشنبه و به امید برآمدن آفتاب از درفک و پرتو افشانی برجلگه بهشت گیلان و بر تارک دریای همیشه کاسپین همه با هم ، یکصدا و یک دل منتظر می مانیم تا باز هم در جبهه حق باشیم و باطل را نابود کنیم که به راستی باطل نابود شدنی است به شرطی که ما بخواهیم.[/b:9274a5aaee]
[img:9274a5aaee]http://s3.picofile.com/file/7591941177/Damash_Traxtor_59_.jpg[/img:9274a5aaee]
«بگو: حق آمد و باطل نابود شد. آری باطل همواره نابود شدنی است.»
سوره اسرا_آیه 81[/size:9274a5aaee]
[b:9274a5aaee]درود بر تو ای هوادار!
سخنم را با کلام حضرت حق آغاز کردم که چه زیبا فرمودند که حق آمد و باطل را به کام نیستی کشید آری باطل همواره نابود میشود ولی درسی که به ما داد این بود که باطل به خودی خود نابود نمی شود بلکه کسی که ادعای حق دارد باید تلاش کند و خون جگر بخورد تا باطل را نابود کند. من و تو و همه داماشی ها ادعای حق داشتیم و تلاش کردیم و حقمان را گرفتیم که البته حق را به راحتی نمیدهند بلکه باید گرفت.
برای تو مینویسم ؛ برای تویی که هوادار داماش گیلان هستی، برای تویی که قلبت به عشق سرزمین قدیمی ات می تپد، روزهای های سختی را پشت سر گذاشتیم روز هایی که خواستند بردهای شیرینمان بر مافیای فوتبال ایران را به کام ما و همه گیل مردان تلخ کنند و در ها را برما بستند و عرصه را تنگ کردند ولی نمی دانستند که گیله مرد برای هر در بسته ای کلیدی دارد ، ما را یوغ بر گردن و سلسله بر پای بی گناه بر پای دار مجازات کشاندند بدون اجازه کوچکترین دفاع در محکمه ؛ خواستند بر چوبه ای که برایمان تدارک دیده بودند اعدامان کنند غافل از اینکه سر بیگناه پای دار می رود ولی بالای دار نمی رود و نمی گذاریم که سرمان بالای دار برود و دیگر اجازه سو استفاده به آنها نخواهیم داد.
آنها در آتش خشم خود میسوزند که چرا حریف ما نمی شوند؟ هر بار توطئه کردند پذیرای شکست تلخی شدند و هر بار حیله به کارمان بستند حیله آنها را به خودشان بازگرداندیم.
من تو سربازان این لشکر عشق هستیم که زیر این پرچم لاجوردی و به نام این سرزمین مقدس ایستاده ایم تا پایان ، دشمن بسیار داریم که به ظاهر حریف یک مسابقه ورزشی ساده هستند ولی در باطن نابودی ما را از اهریمن خود می خواهند .
زهی خیال باطل
آنها باز هم نمی دانند که ما نوادگان موتای بزرگ و جنگجویان دلیرش هستیم و جنگیدن برای حق در خون ماست .
آنها نمی دانند که کسانی که خون آل بویه در رگهای آنها جاریست زیر بار ظلم نمی روند .
میرزا را به چشم دیده اند ولی باز هم غافل هستند!
ولی این بار این جنگ شکل تازه ای به خود گرفته و اصطلاحا نرم تر شده، حکمی که به نا حق داده بودند و سربازان داماش را از یاری عشقشان منع کرده بودند با تلاش های امیر عابدینی و همکارانش به تعلیق در آمده ولی اکنون ما را زیر ذره بین قوی تری گذاشته اند تا شاید اندک اشتباهاتی که بر گرفته از شور جوانی هست را با انزلیچی های به ظاهر قوی خود رصد کنند و حکم نا حق خود را اجرا نمایند .
وظیفه من و تو این است که با فریادی بلند تر و مرتب و با صدایی برنده نام زیبای داماش را از اعماق وجود خود بر آوریم و بدون درگیر شدن در حواشی اخیر یکصدا اتحادمان را به رخ بکشیم.
پس در روز خوبی مثل دوشنبه 1391/10/11 همه ، دستهایمان را به افتخار وطن عزیزمان گیلان بالا میبریم و دشمن را در جهنمی که برایش آمده کرده ایم میسوزانیم .
پس تا روز دوشنبه و به امید برآمدن آفتاب از درفک و پرتو افشانی برجلگه بهشت گیلان و بر تارک دریای همیشه کاسپین همه با هم ، یکصدا و یک دل منتظر می مانیم تا باز هم در جبهه حق باشیم و باطل را نابود کنیم که به راستی باطل نابود شدنی است به شرطی که ما بخواهیم.[/b:9274a5aaee]
[img:9274a5aaee]http://s3.picofile.com/file/7591941177/Damash_Traxtor_59_.jpg[/img:9274a5aaee]