سقف كوتاه قرارداد و نردبان دراز آرزو

[size=24:331812ddc8]سقف كوتاه قرارداد و نردبان دراز آرزو[/size:331812ddc8]
در این فوتبال بهاصطلاح حرفهای، یک بازيكن جوان برای پیوستن به یک تیم لیگ برتری با معیاری که تنها برای خودش روشن است و بس، حدود نیمی از دستمزد سانچز یا سمير نصری را میخواهد.
این روزها در کشورمان به ازای هر دم و بازدم اتفاقات زیادی رخ میدهد. عدهای میمیرند و عده دیگری متولد میشوند. بعضیها جریان فکریشان را عوض میکنند و بعضیهای دیگر چندهزار تومان را در ثانيهاي میبلعند! حالا اگر میپندارید دسته آخر صرفا افرادی هستند که تحصیلات آکادمیک دارند یا در بازار مشغول تجارت هستند پیداست با فوتبال آشنايي چنداني نداريد.
روزهای گرم تابستان90 روزهای تجارت است. ستارههای کمسو در شب تاریک فوتبال ایران تنهاوتنها در اندیشه فروش ساقهایشان به بالاترین قیمت ممکن هستند. تعداد زیادی از فوتبالیستهای ایرانی برخلاف بسیاری از همتایانشان در جهان به طور مستقیم وارد عرصه تجارت میشوند و تعدادی از آنها به هنگام بازی تیمشان بیشتر به قیمت ارز و زمین و سکه و ارزش سهام فکر میكنند تا نتیجه بازی. آنها بدین طریق برای چند نسل بعد از خودشان هم منابع مالی فراهم میکنند. بدیهی است در چنین شرایطی هیچ بازیکنی به روزی یکمیلیون تومان هم راضی نمیشود و همه بازیکنان دستمزدی را طلب میکنند که در تعارض شدید با بسیاری از بخشهای جامعه ایرانی است.
فوتبال بهاصطلاح حرفهای ایران از میان تمام المانهای یک فوتبال حرفهای تنها یکیاش را داراست. تزریق بیپایه و اساس پول به فوتبال این مملکت ابتدا همه را راضی کرد اما حالا شرایط فوتبال به اندازهای دلسردکننده است که هیچ کس بدون پول برای این فوتبال قدم از قدم برنمیدارد.
در این فوتبال بهاصطلاح حرفهای، یک بازيكن جوان برای پیوستن به یک تیم لیگ برتری با معیاری که تنها برای خودش روشن است و بس، حدود نیمی از دستمزد سانچز یا سمير نصری را میخواهد. در حالی که باشگاه موردنظر مثل تمام باشگاههای دیگر لیگ برتر و برخلاف باشگاههای خارجی از فروش پیراهن آن بازیکن و برندینگ و تبلیغات و اسپانسرهای خصوصی بازیکن هیچ سودی نمیبرد. حالا در این شرایط اسفبار جوانی که تا دیروز برای بازی کردن روی چمن پول هم میداد برای بازی به روزی 2میلیون تومان هم راضی نیست و یک آقای فوتبالیست دیگر قراردادی با 7شرط میبندد و طبیعتا عملکردش با پاس شدن چکهایش نسبت مستقیم خواهد داشت.
ماجرا ساده است. یک عرضه و تقاضای ساده. در این شرایط اگر مدیران تیمهای متمول لیگ برتری حاضر شوند از نتایج مقطعی تیمشان بگذرند و پول بیتالمال را صرف پرداخت پول هنگفت به بازيكنان نکنند فوتبالیستهای خوب ایران با دریافت مبالغ كلان راهی کشورهای عربی میشوند. آنها با این انتقال پول خوبی به دست میآورند اما سالهای فوتبالشان کوتاه میشود و اغلب هم تیمملی را از دست میدهند و هم مسیر پیشرفت را.
حالا اگر آقایان فوتبالیست فقط کمی باهوش باشند و پول تنها هدفشان نباشد حاضر میشوند با دریافت مبلغی کمتر به کشورشان برگردند و دیگر برای بستن قرارداد به هزار عشوه متوسل نشوند. اما مدیران فوتبالی ما به جای این کار روش دور زدن قانون را هم به بازیکنانشان یاد میدهند!
البته نمیتوان از مدیرانی که از فردایشان خبر ندارند هم انتظار زیادی داشت. اصلا هزینههای غیرمنطقی و سنگین، نتیجه مستقیم فوتبال بیثبات است. اما در این بین از نقش بيثمر نهادهای نظارتی فوتبال نباید به سادگی گذشت. نهادهايي كه بهنظر میرسد تنها و تنها به حرف زدن بسنده میکنند، برخلاف همتایان سینماییشان که در بر هم زدن قراردادهای میلیاردی كاملا توانمندند!
در این فوتبال بهاصطلاح حرفهای، یک بازيكن جوان برای پیوستن به یک تیم لیگ برتری با معیاری که تنها برای خودش روشن است و بس، حدود نیمی از دستمزد سانچز یا سمير نصری را میخواهد.
این روزها در کشورمان به ازای هر دم و بازدم اتفاقات زیادی رخ میدهد. عدهای میمیرند و عده دیگری متولد میشوند. بعضیها جریان فکریشان را عوض میکنند و بعضیهای دیگر چندهزار تومان را در ثانيهاي میبلعند! حالا اگر میپندارید دسته آخر صرفا افرادی هستند که تحصیلات آکادمیک دارند یا در بازار مشغول تجارت هستند پیداست با فوتبال آشنايي چنداني نداريد.
روزهای گرم تابستان90 روزهای تجارت است. ستارههای کمسو در شب تاریک فوتبال ایران تنهاوتنها در اندیشه فروش ساقهایشان به بالاترین قیمت ممکن هستند. تعداد زیادی از فوتبالیستهای ایرانی برخلاف بسیاری از همتایانشان در جهان به طور مستقیم وارد عرصه تجارت میشوند و تعدادی از آنها به هنگام بازی تیمشان بیشتر به قیمت ارز و زمین و سکه و ارزش سهام فکر میكنند تا نتیجه بازی. آنها بدین طریق برای چند نسل بعد از خودشان هم منابع مالی فراهم میکنند. بدیهی است در چنین شرایطی هیچ بازیکنی به روزی یکمیلیون تومان هم راضی نمیشود و همه بازیکنان دستمزدی را طلب میکنند که در تعارض شدید با بسیاری از بخشهای جامعه ایرانی است.
فوتبال بهاصطلاح حرفهای ایران از میان تمام المانهای یک فوتبال حرفهای تنها یکیاش را داراست. تزریق بیپایه و اساس پول به فوتبال این مملکت ابتدا همه را راضی کرد اما حالا شرایط فوتبال به اندازهای دلسردکننده است که هیچ کس بدون پول برای این فوتبال قدم از قدم برنمیدارد.
در این فوتبال بهاصطلاح حرفهای، یک بازيكن جوان برای پیوستن به یک تیم لیگ برتری با معیاری که تنها برای خودش روشن است و بس، حدود نیمی از دستمزد سانچز یا سمير نصری را میخواهد. در حالی که باشگاه موردنظر مثل تمام باشگاههای دیگر لیگ برتر و برخلاف باشگاههای خارجی از فروش پیراهن آن بازیکن و برندینگ و تبلیغات و اسپانسرهای خصوصی بازیکن هیچ سودی نمیبرد. حالا در این شرایط اسفبار جوانی که تا دیروز برای بازی کردن روی چمن پول هم میداد برای بازی به روزی 2میلیون تومان هم راضی نیست و یک آقای فوتبالیست دیگر قراردادی با 7شرط میبندد و طبیعتا عملکردش با پاس شدن چکهایش نسبت مستقیم خواهد داشت.
ماجرا ساده است. یک عرضه و تقاضای ساده. در این شرایط اگر مدیران تیمهای متمول لیگ برتری حاضر شوند از نتایج مقطعی تیمشان بگذرند و پول بیتالمال را صرف پرداخت پول هنگفت به بازيكنان نکنند فوتبالیستهای خوب ایران با دریافت مبالغ كلان راهی کشورهای عربی میشوند. آنها با این انتقال پول خوبی به دست میآورند اما سالهای فوتبالشان کوتاه میشود و اغلب هم تیمملی را از دست میدهند و هم مسیر پیشرفت را.
حالا اگر آقایان فوتبالیست فقط کمی باهوش باشند و پول تنها هدفشان نباشد حاضر میشوند با دریافت مبلغی کمتر به کشورشان برگردند و دیگر برای بستن قرارداد به هزار عشوه متوسل نشوند. اما مدیران فوتبالی ما به جای این کار روش دور زدن قانون را هم به بازیکنانشان یاد میدهند!
البته نمیتوان از مدیرانی که از فردایشان خبر ندارند هم انتظار زیادی داشت. اصلا هزینههای غیرمنطقی و سنگین، نتیجه مستقیم فوتبال بیثبات است. اما در این بین از نقش بيثمر نهادهای نظارتی فوتبال نباید به سادگی گذشت. نهادهايي كه بهنظر میرسد تنها و تنها به حرف زدن بسنده میکنند، برخلاف همتایان سینماییشان که در بر هم زدن قراردادهای میلیاردی كاملا توانمندند!