شیطان در چند جا زوزه کشید؟
اول، وقتي كه حضرت آدم (عليه السلام) توبه كرد و خداوند توبه او را پذيرفت – هنگامي كه او از بهشت اخراج شد، دويست سال گريه كرد تا اينكه جبرئيل نازل شد و گفت: اي آدم! آن اسامي كه بر ساق عرش نوشته بود بخوان و خدا را به آنها قسم بده تا توبهات قبول شود و آنها را به آدم ياد داد. چون حضرت آدم خدا را نافرماني كرد و از بهشت بيرون آمد، شيطان خوشحال كه آدم همانند او از بهشت رانده شده است؛ ولي آدم با توجه به خدا توبهاش پذيرفته شد. اينجا شيطان ملعون چنان از سوز دل ناله كرد كه ملائكه آسمان و زمين را متوجه كرد و همه او را لعنت كردند.
دوم، روزي بود كه حضرت يوسف از دست زليخا گريخت، وقتي زليخا يوسف را خريد، عاشق او شد و او را در سالن شاهي برد و درها را بست، شيطان خوشحال شد كه پيغمبرزاده را در مجلس خلوتي جمع كرده، يوسف زنا ميكند، و نامش از مرتبه نبوت محو خواهد شد! هنگامي كه يوسف فرار كرد و خود را نجات داد، بر مقام و مرتيه او افزوده ميشود – اين بود كه شيطان از سوز دل نالهاي كرد كه ملائكه صداي او را شنيدند و لعنتش نمودند.
سوم، در عيد غدير خم وقتي كه پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) حضرت علي (عليه السلام) را به خلافت نصب كرد و فرمود: «من كنت مولاه فعلي مولاه» بعد فرمود: اي مردم! دوستي علي حسنه ست. با دوستي و ولايت علي هيچ گناهي مانع از رفتن به بهشت نميشود. در اين هنگام شيطان از دل پردرد خود نالهاي كشيد و گفت: از اين پس چه كنم و چاره من چيست؟ اولاد خود را جمع كرد و گفت: تا ميتوانيد مردم را به شك اندازيد. محبت و ولايت و دوستس علي را چنان بر مردم مشتبه كنيد كه او را به خدايي باور كنند و از راه غلو به جهنم بروند. و عدهاي از راه و روش او برگردند و جهنمي شوند.
چهارم، روز عاشورا بسيار زحمت كشيد تا زمينهاي فراهم كند به طوري كه همه لشگر عمر سعد عليه امام حسين(عليه السلام) شوريدند و او را به قتل رساندند! آنگاه همه شياطين، روي زمين پخش شدند و با شادي و خوانندگي ابراز خرسندي كردند. شيطان ميگفت عجب خلق خدا را گمراه كردم. گاهي به صورت شمر و گاهي به صورت عمرسعد مردم را وا داشت تا بجنگد. سرانجام گفت: كار را درباره فرزندان آدم به پايان رساندم. آن چه مقصود من بود امروز دستگيرم ميشود. جبرئيل پرسيد: اين همه سرخوشي تو براي چيست؟
گفت: به خاطر اين كه از زمان حضرت آدم تا كنون چنين حادثهاي واقع نشده و نخواهد شد.
بعد از آنكه حضرت(عليه السلام) به شهادت رسيد، درهاي آسمان گشوده شدتا ملائكه، كربلا را ببينند. زماني كه شيطان باخبر شد خداوند چه ثوابي براي پيروان و زيارت كنندگان او قرار داده، از كرده خود پشيمان شد و از روي حسرت و ندامت نعرهاي كشيد كه جميع ملائكه او را لعنت كردند. گفت: «واويلاه» قضيه برعكس شد و مردم بيشتري داخل بهشت شدند.