[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/bbcode.php on line 483: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/functions.php on line 4752: Cannot modify header information - headers already sent by (output started at [ROOT]/includes/functions.php:3887)
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/functions.php on line 4754: Cannot modify header information - headers already sent by (output started at [ROOT]/includes/functions.php:3887)
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/functions.php on line 4755: Cannot modify header information - headers already sent by (output started at [ROOT]/includes/functions.php:3887)
[phpBB Debug] PHP Warning: in file [ROOT]/includes/functions.php on line 4756: Cannot modify header information - headers already sent by (output started at [ROOT]/includes/functions.php:3887)
تالارهای گفتمان هواداران داماش گیلان • مشاهده مبحث - .....>زنگ تفریح< ....

.....>زنگ تفریح< ....

پیشنهادات و انتقادات + مطالب متفرقه ورزشی، اجتماعی، تاریخی و... (ارسال های سیاسی حذف خواهند شد) را در این بخش قرار دهید.

مديران انجمن: meraj130, antiros

پستتوسط mahmood1331 » پنج شنبه آگوست 29, 2013 8:49 am

[quote:2026da84aa="sepidroudi"]http://www.entekhab.ir/fa/news/126816/%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D9%88%DB%8C%D8%B1-%D8%B1%D9%88%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D9%85%D8%AC%D8%B3%D9%85%D9%87-%D9%87%D8%A7%D8%B4%D9%85%DB%8C

اتفاقی دیدم , کاری به ابعاد دیگش ندارم ولی انصافا چقدر قشنگ در آوردن مخصوصا دست رو! :roll:[/quote:2026da84aa]

[color=red:2026da84aa]خيلي جالبه
ارزش ديدن داره
ممنون [/color:2026da84aa]
کوروش کبیر: من برای متنفر بودن از کسانیکه از من متنفرند وقتی ندارم، زیرا گرفتار دوست داشتن کسانی هستم که مرا دوست دارند
mahmood1331
کاربر حرفه ای
کاربر حرفه ای
 
پست ها : 769
تاريخ عضويت: شنبه آپريل 13, 2013 12:00 am
محل سکونت: رشت

پستتوسط mahmood1331 » پنج شنبه آگوست 29, 2013 8:57 am

[color=violet:2958d3a752][size=24:2958d3a752]مردی که سالها با جنازه همسرش می خوابید :[/size:2958d3a752][/color:2958d3a752]





آقای "لی وان" و همسرش فام تی سونگ، در شهر هالام منطقه ی تانگ بین، بدون علاقه به هم ازدواج کردند. والدین شان با هم همسایه بودند و به هم قول داده بودند تا فرزندانشان با هم دیگر ازدواج نمایند. این زوج بعد از ازدواج عاشق هم شدند و با هم به خوبی زندگی کردند.

یکی از همسایگان می گوید: "آقای لی وان و همسرش نجار بودند و وضع مالی خوبی داشتند اما به خاطر قماربازی آقای وان ورشکست شدند. با وجود این، عشق آنها تداوم یافت. وان به همسرش اجازه نمیداد تا زیاد کار کند. آنها صاحب 7 فرزند هستند."
به علت مشکلات، وان مجبور شد تا خانه ی بزرگش را بفروشد و خانه ی کوچکتری بسازد. وی علیرغم مخالفت همسرش نجاری را هم رها کرد و به دنبال استخراخ سنگ رفت.
گرچه داستان لی وان داستان جدیدی نیست اما بسیاری هنوز هم می خواهند بدانند چرا وی علیرغم مخالفت همسایگان و مقامات محلی قبر همسرش را نبش نمود؟ چرا یک فرد سالم چنین رفتار عجیبی دارد؟ آیا همسر مرده دوباره دفن شده است؟ گزارشگران به سراغ قای لی وان رفتند تا جواب سوالات را پیدا کنند.





وقتی از آقای وان لی دلیل آوردن جسد همسر مرده اش به خانه را جویا شدند وی در پاسخ گفت: "فوریه ی 2003 در کوهستان مرکزی کار می کردم که خبر مرگ همسرم را به من دادند. فورا به خانه رفتم و سعی کردم تا آدمها را از دفن همسرم منصرف کنم. یکی گفت دیوانه ام، چون اگر مرده را دفن نکینم، روح وی آزاد نمی شود. بنابراین به آنها اجازه دادم تا هر کاری می خواهند بکنند. یک سال بعد، یک روز بارانی، به تنهایی به قبرستان رفتم تا جسد همسرم را از قبر بیرون بیاورم. باقی مانده ی جسد وی را در کیف گذاشتم. از ترس خبردار شدن مردم، گودال کوچکی کندم و باقیمانده ها را در آن گذاشتم و آن را پر کردم.
از آن زمان از فکر اینکه چگونه او را به خانه بیاورم شبها خوابم نمی برد. کمی ماسه و سیمان و چسب خریدم و چند روز در قبرستان ماندم تا با باقیمانده ی جسدش مجسمه ی او را بسازم.
بعد از دو ماه، موفق شدم همسرم را نجات دهم. وقتی بچه هایم مجسمه ی او را دیدند بسیار شگفت زده شدند. در ابتدا تصور کردند که به خاطر دلتنگی مجسمه ی وی را ساختم. وقتی حقیقت را به آنها گفتم، بسیار دستپاچه شدند و سعی کردند تا مرا متقاعد کنند مادرشان را دوباره به گورستان برگردانم. اما توجهی به حرف آنها نکردم و اصرار کردم که همسرم زنده است.

داستان لی وان توجه رسانه های محلی و خارجی را به خود جلب کرد. آقای ترانگ سان، فرماندار شهر لاهام در سال 2005 شکایت هایی را در این مورد از مردم محلی دریافت کرد. ساکنان محل نگران آلودگی محل زندگی خود و تاثیرات اجتماعی آن بودند.
سان می گوید:" از وان خواستیم تا همسرش را مجددا دفن کند و وان هم موافقت نمود. اما مدتی بعد، مردم محلی به شکایت های خود به علت تداوم رفتار وان ادامه دادند. هنوز هم مورد آقای وان حل نشده است.
وان، علیرغم نگاه مردم، نزدیک 10 سال است که با باقیمانده ی همسر مرده ی خود زندگی می کند. برخی اوقات وی از فروشگاه های لوازم آرایشی برایش خرید می کند. در ابتدا، مردم فکر می کردند وی آنها را برای دخترانش می خرد اما فهمیدند که وی لوازم آرایشی را برای همسر مرده اش تهیه می کند. او مجسمه را با رژلب و کرم پودر آرایش می کند.
وان می گوید: " مجسمه را هر روز تمیز می کنم. همسرم به زیبایی ملکه ها و مدل های معروف است. زیبایی او را حتی می توان با لیدی کیو مقایسه کرد. (لیدی کیو زن زیبایی در اثر معروف "افسانه های کیو" نوشته ی شاعر کبیر نگوین دوو در قرن 19-18 میلادی می باشد.) وقتی همسرم زنده بود هرگز لباس هایی به این زیبایی به تن نکرد، به این خاطر مجبورم لباس های زیبای زیادی برایش تهیه کنم. لباس های او را روزی دو بار عوض می کنم. مردم می گویند من دیوانه ام چون از لاشه نگهداری می کنم. اما من به شدت معتقدم او همیشه با من است و تا زمان مرگ خودم با او می خوابم.
کوروش کبیر: من برای متنفر بودن از کسانیکه از من متنفرند وقتی ندارم، زیرا گرفتار دوست داشتن کسانی هستم که مرا دوست دارند
mahmood1331
کاربر حرفه ای
کاربر حرفه ای
 
پست ها : 769
تاريخ عضويت: شنبه آپريل 13, 2013 12:00 am
محل سکونت: رشت

پستتوسط havadarehamishegi » پنج شنبه آگوست 29, 2013 9:37 am

<img src='http://seci.site88.net/up/44a4f59f6915.jpg' alt='Image Hosted by Free Photo Hosting at http://www.iranxm.com/' />

:roll:
فوتبال=عابدینی=داماش=رشت=زندگی=جایگاه H
ببین ما یکی دوتا نیستیم داماشیم و بیشمار اره
نماد کاربر
havadarehamishegi
متعصب سایت
متعصب سایت
 
پست ها : 1945
تاريخ عضويت: شنبه اکتبر 02, 2010 12:00 am
محل سکونت: رشت بیستون

پستتوسط siabagh » پنج شنبه آگوست 29, 2013 9:49 am

[quote:201b37cce7="nima_beckham"][align=center:201b37cce7][size=18:201b37cce7][color=darkblue:201b37cce7]ای کاش بتونیم مسئولین داماش رو قانع کنیم که با مسئولین این تیم پیوند خواهر خواندگی ببندند! اینطوری میشه کاسپین های اینور مرز و کاسپین های اونور مرز رو با هم متحد کرد... حتی اگه بازی دوستانه باهاشون بذاریم که عالی میشه...[/color:201b37cce7][/size:201b37cce7]



[b:201b37cce7][color=blue:201b37cce7]شعار طرفداران کاسپی لنکران تالش آذربایجان
"تالشیمون هستیمون کاسپی لنکرانی پشتیمون"
ترجمه(بسط داده شده) :" تالشیم و پابرجاییم برای لنکران کاسپین پشت و پناهیم "

زنده باد نژاد پاک کاسپی ♥ [/color:201b37cce7][/b:201b37cce7]

https://www.facebook.com/CaspianUltras پیجشون[/align:201b37cce7][/quote:201b37cce7]

[color=green:201b37cce7][size=18:201b37cce7]جالب اينجاست كه نام رسمي باشگاه "خزرلنكران" هست ولي تالشا بهش "كاسپي لانكون" ميگن[/color:201b37cce7][/size:201b37cce7]
نماد کاربر
siabagh
کاربر فوق حرفه ای
کاربر فوق حرفه ای
 
پست ها : 1082
تاريخ عضويت: سه شنبه آگوست 16, 2011 12:00 am
محل سکونت: RASHT

پستتوسط mahyarmaya » پنج شنبه آگوست 29, 2013 9:56 am

[quote:69a3a811e7="siabagh"][quote:69a3a811e7="nima_beckham"][align=center:69a3a811e7][size=18:69a3a811e7][color=darkblue:69a3a811e7]ای کاش بتونیم مسئولین داماش رو قانع کنیم که با مسئولین این تیم پیوند خواهر خواندگی ببندند! اینطوری میشه کاسپین های اینور مرز و کاسپین های اونور مرز رو با هم متحد کرد... حتی اگه بازی دوستانه باهاشون بذاریم که عالی میشه...[/color:69a3a811e7][/size:69a3a811e7]



[b:69a3a811e7][color=blue:69a3a811e7]شعار طرفداران کاسپی لنکران تالش آذربایجان
"تالشیمون هستیمون کاسپی لنکرانی پشتیمون"
ترجمه(بسط داده شده) :" تالشیم و پابرجاییم برای لنکران کاسپین پشت و پناهیم "

زنده باد نژاد پاک کاسپی ♥ [/color:69a3a811e7][/b:69a3a811e7]

https://www.facebook.com/CaspianUltras پیجشون[/align:69a3a811e7][/quote:69a3a811e7]

[color=green:69a3a811e7][size=18:69a3a811e7]جالب اينجاست كه نام رسمي باشگاه "خزرلنكران" هست ولي تالشا بهش "كاسپي لانكون" ميگن[/color:69a3a811e7][/size:69a3a811e7][/quote:69a3a811e7]
این ماجرا توی زنگ تفریح نبایر باشه .میشه حتی با چوکای تالش هم ارتباط داشت و یه اتحادی بوجود آورد .
همون جوری میدونید چوکای تالش قبلا استقلال انزلی بوده که بعد خریداری چوکا منتقل شد به تالش میتونید .
میتونیم با این کار هم داماش رو محبوب تر کنیم هم حومه نشین ها رو منفور تر .
از همه بهتر اینکه داماش میتونه ارتباط داشته که بی شک همه اش مفید و سـود هستش.
نماد کاربر
mahyarmaya
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 3158
تاريخ عضويت: شنبه مه 21, 2011 12:00 am

پستتوسط RASHTBOY » پنج شنبه آگوست 29, 2013 11:33 am

تصویری بسیار زیبا از یک عکاس حرفه ای را به نظر شما دوستان گرامی می رسانم ، عکاس نام BLUE MOON را برای عکسش انتخاب نموده است .
لازم به ذکر است که در واژه فوق blue به معنای آسمان می باشد و آن عبارت مصطلح و رایج بین ما محسوب نمی گردد.

نماد کاربر
RASHTBOY
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 3094
تاريخ عضويت: يکشنبه آگوست 28, 2011 12:00 am
محل سکونت: رشت شهر برترینها

پستتوسط RASHTBOY » جمعه آگوست 30, 2013 1:48 pm

[b:e88526257a][color=red:e88526257a]دراکولای خونخوار شمال[/color:e88526257a][/b:e88526257a]

[color=darkblue:e88526257a]باشگاه خبرنگاران: شمال کشور يعني استان‏هاي مازندران و گيلان، خاستگاه و محل زندگي حشره‏اي کوچک اما ترسناک با نام‌هاي مختلف محلي همچون شب‏سوز، تله‏گز، چي‏سوزان و بالاخره دراکولاست که در فصل تابستان و زمان برداشت محصول برنج گاهي آنچنان رعب و وحشتي ايجاد مي‏کنند که در بسياري از موارد خواب آسوده و شيرين را بر بدن‏هاي خسته بسياري از کشاورزان، ساکنان و مسافران شمال کشور تلخ و ناگوار و پس از آسيب پوستي، بسياري از فعاليت‏هاي روزانه آنان را با مشکل جدي مواجه مي‏کند. دراکولا، حشره مشهوري که در سال‏هاي اخير نام آن را بيشتر مي‌شنويم.

دراکولا در شب به سوي نور و روشنايي جلب مي‌شود و به‏ راحتي در سقف و ديوار اتاق قابل‌مشاهده است. در چنين شرايطي پيشنهاد مي‏شود با جاروبرقي، دستکش مخصوص يا حشره ‏کش آن را شکار و از تماس مستقيم دست‏هايتان با آن خودداري کنيد زيرا ممکن است دست‌هايتان آلوده شده و باعث انتقال ترشحات پشه به نقاط بسيار حساس بدن مانند اطراف چشم‏ها و صورت خود فرد و ديگران شود.




متخصصان مركز تحقيقات پوست گيلان معتقدند اين حشره كوچك و خطرناك كه بيشتر در گيلان زندگي مي‏کند، با گرماي هوا و بالا رفتن ميزان رطوبت تكثير مي‌شود. قدرت پرواز اين حشره به قدري بالاست كه از فاصله 79 كيلومتري ساحل دريا به سوي نور كشتي جذب مي‏شود.

دراکولا چگونه وارد عمل مي‏ شود؟

هرچند راهكارهاي ارائه‌شده از سوي پزشکان تاثير بسياري بر جلوگيري از گزش اين حشره داشته است اما هنوز هم گردشگراني كه به شمال مي‌روند، از گزند دراکولا در امان نيستند. افزايش گرماي هوا و رطوبت نسبي، بهترين مکان و زمان براي حمله شبانه دراکولاست. اين حشره اهداف خود را با پيگيري و رهيابي نور شبانه شناسايي مي‏کند،

با احساس و درک دما و بوي بدن انسان به آن نزديک مي‏شود و در قسمت‏هاي باز بدن يعني صورت، گردن، دست و پا فرود مي‏آيد. جالب است بدانيد اين پشه نيش نمي‌زند بلکه آرام روي پوست حركت مي‌کند و سم و زهر نه‏چندان قوي خود را ترشح مي‏کند. به همين دليل هرگز شما متوجه گزش يا سوزش ناگهاني آن نمي‏شويد فقط ممکن است حرکت حشره را روي پوستتان احساس کنيد.

اين عقيده وجود دارد که 4 عامل در شدت ضايعه و آثار پوستي ناشي از نيش دراکولا موثر هستند:

1. ميزان و غلظت سم تراوش شده از بدن حشره.

2. محل مورد حمله؛ مثلا پوست اطراف چشم حساس‌ترين محل و پوست کف دست و پا، مقاوم‏ترين قسمت‌هاي بدن به سم حشره هستند.

3. پوست‏هاي سفيد، بدون مو و صاف مانند پوست کودکان و پوست‏هاي چرب و مرطوب مناسب‏ترين پوست‏ها براي گزش هستند.

4. قدرت دفاعي و ترميم‏پذيري پوست که عامل تاثيرگذار در مقابله با سم اين حشره است.


راه‏هاي پيشگيري از تماس با دراکولا

براي كنترل حشره و جلوگيري از هجوم آن، اولين روش پيشگيري نصب توري و پشه‏بند در محل خواب است. كاهش تعداد لامپ‏هاي روشن و كم كردن شدت نور، پاكسازي علف‏هاي هرز و ديگر گياهان به‏خصوص گياهان پوسيده از محل نصب چادر و استفاده از حشره‏كش براي سمپاشي روي چادر از ديگر روش‏هاي مبارزه با اين حشره است. گردشگراني كه در چادرهاي خود اقامت و لباس‏هاي شسته‏شده خود را در فضاي باز آويزان مي‏كنند، بايد هنگام جمع كردن لباس‏ها آنها را بتکانند و قبل از پوشيدن دقيقا بازرسي كنند تا حشره از طريق لباس با پوست تماس پيدا نکند.


هرگز دراکولا را روي پوستتان نکشيد

عده ‏اي به محض احساس حرکت حشره روي بدنشان، آن را به شدت بر سطح پوست خود مي‏فشارند و له مي‏کنند اما اين کار باعث تخليه تمام ترشحات بدن حشره بر پوست و متعاقب آن آغاز صدمه‌هاي پوستي بيشتر و شديدتر مي‏شود؛ بهترين روش آن است که ابتدا با اطمينان از محل حشره، به کمک ديگران يا با کمک آينه، با دقت و بدون کشتن حشره، آرام آن را از بدن دور و هنگام انجام اين کار آرامش خود را حفظ کنيد. سپس محل احتمالي حرکت حشره را با آب و صابون بشوييد.

عوارض پوستي تماس با دراکولا

با توجه به غلظت و ميزان سم ترشح شده و ميزان حساسيت فرد، عارضه گزش دراکولا از قرمزي‌ مختصر، سوزش و خارش تا تاول و عفونت پوست متغير است. دوره بيماري نيز به شدت ضايعه و قدرت ترميم‏پذيري پوست بستگي دارد. عوارض شديد گزش دراکولا معمولا 24 ساعت پس از تماس آغاز مي‏شود که قرمزي و احساس خارش است.

پس از خارش، پوست موضع كنده مي‌شود و علايمي ‌از سوختگي و عفونت موضعي با پوسته‏هاي چسبنده به نام دلمه در پوست آسيب‌ديده آشکار خواهد شد. بيشترين نگراني وقتي است که پوست اطراف چشم و حتي مخاط چشم از ترشحات سمي‌ اين حشره آسيب ‌ديده باشند. در اين صورت مصدوم بايد به چشم پزشک مراجعه کند.

سمي كه از گزش دراکولا به بدن وارد مي‏شود، باعث ابتلا به بيماري درماتيت (التهاب پوست) مي‏شود. براي جلوگيري از اين عارضه بايد تا حد ممكن حشره را از روي عضو بدن بپرانيد و اگر دست يا عضو ديگري آلوده شد، حتما آن را با آب و صابون بشوييد.

درمان چيست؟

تاول‌ و التهاب ناشي از سم اين حشره درمان خاصي ندارد و دوره حداکثر 10 روزه آن نيازمند درمان حمايتي در تخفيف خارش، سوزش و جلوگيري از عفونت احتمالي است. متخصصان پوست معتقدند چنانچه ترشح سم دراکولا در نواحي حساس بدن مانند دور چشم كه داراي چين و چروك و پوست نازك است اتفاق بيفتد، شدت و درد تاول‏ها بيشتر مي‌شود بنابراين چين‏هاي پوستي بايد به دقت شسته شود. درمان ضايعه پوستي با توجه به شدت ضايعه متفاوت است اما در صورت گزيده شدن به وسيله اين پشه بهتر است اقدام‌هاي درماني زير را انجام دهيد:

** به ‏طور مکرر يعني حداقل بين 3 تا 5 بار محل را با آب و صابون خنثي بشوييد.

** الکل و هيچ ماده تحريک‌کننده‌اي روي محل تماس نزنيد.

** از زدن موادي مانند ماست، سيب‏زميني و مواد مشابه به محل گزش خودداري کنيد.

** اگر محل گزش قرمزي و خارش داشت، مي‏توانيد از يک پماد استروييد موضعي ضعيف مانند هيدروکورتيزون و تريامسينولون استفاده کنيد.

** اگر تاول يا عفونتي در محل ضايعه ايجاد شد، استفاده از محلول آنتي‏سپتيک موضعي مانند محلول زينک ‏سولفات 1 درصد و پماد انزلیچی يا سيلور پيشنهاد مي‏شود.

** پس از درمان ممکن است رنگ پوست محل ترميم تا مدتي تيره يا قهوه‏اي باشد اما نگران نباشيد زيرا بعد از مدتي حتما برطرف مي‏شود. با اين حال مي‏توان با نظر متخصص پوست از کرم‏هاي ضدلک موضعي مانند هيدروکينون به مقدار اندک استفاده کرد.[/color:e88526257a]
نماد کاربر
RASHTBOY
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 3094
تاريخ عضويت: يکشنبه آگوست 28, 2011 12:00 am
محل سکونت: رشت شهر برترینها

پستتوسط keyvan » شنبه آگوست 31, 2013 7:58 am

به خودم می گفتم:
بچه ها تنبل و بد اخلاقند
دست کم میگیرند
درس ومشق خود را…
باید امروز یکی را بزنم، اخم کنم
و نخندم اصلا
تا بترسند از من
و حسابی ببرند…
خط کشی آوردم،
درهوا چرخاندم…
چشم ها در پی چوب، هرطرف می غلطید
مشق ها را بگذارید جلو، زود، معطل نکنید !

اولی کامل بود،

دومی بدخط بود
بر سرش داد زدم…

سومی می لرزید…
خوب، گیر آوردم !!!
صید در دام افتاد
و به چنگ آمد زود…
دفتر مشق حسن گم شده بود
این طرف،
آنطرف، نیمکتش را می گشت
تو کجایی بچه؟؟؟
بله آقا، اینجا
همچنان می لرزید…
” پاک تنبل شده ای بچه بد ”
” به خدا دفتر من گم شده آقا، همه شاهد هستند”
” ما نوشتیم آقا ”

بازکن دستت را…
خط کشم بالا رفت، خواستم برکف دستش بزنم
او تقلا می کرد
چون نگاهش کردم
ناله سختی کرد…
گوشه ی صورت او قرمز شد
هق هقی کردو سپس ساکت شد…
همچنان می گریید…
مثل شخصی آرام، بی خروش و ناله

ناگهان حمدالله، درکنارم خم شد
زیر یک میز،کنار دیوار،
دفتری پیدا کرد ……

گفت : آقا ایناهاش،
دفتر مشق حسن

چون نگاهش کردم، عالی و خوش خط بود
غرق در شرم و خجالت گشتم
جای آن چوب ستم، بردلم آتش زده بود
سرخی گونه او، به کبودی گروید …..

صبح فردا دیدم
که حسن با پدرش، و یکی مرد دگر
سوی من می آیند…

خجل و دل نگران،
منتظر ماندم من
تا که حرفی بزنند
شکوه ای یا گله ای،
یا که دعوا شاید

سخت در اندیشه ی آنان بودم
پدرش بعدِ سلام،
گفت : لطفی بکنید،
و حسن را بسپارید به ما ”

گفتمش، چی شده آقا رحمان ؟؟؟
گفت : این خنگ خدا
وقتی از مدرسه برمی گشته
به زمین افتاده
بچه ی سر به هوا،
یا که دعوا کرده
قصه ای ساخته است
زیر ابرو وکنارچشمش،
متورم شده است
درد سختی دارد،
می بریمش دکتر
با اجازه آقا …….

چشمم افتاد به چشم کودک…
غرق اندوه و تاثرگشتم

منِ شرمنده معلم بودم
لیک آن کودک خرد وکوچک
این چنین درس بزرگی می داد
بی کتاب ودفتر ….

من چه کوچک بودم
او چه اندازه بزرگ
به پدر نیز نگفت
آنچه من از سرخشم، به سرش آوردم

عیب کار ازخود من بود و نمیدانستم
من از آن روز معلم شده ام ….
او به من یاد بداد درس زیبایی را…
که به هنگامه ی خشم
نه به دل تصمیمی
نه به لب دستوری
نه کنم تنبیهی
***
یا چرا اصلا من
عصبانی باشم
با محبت شاید،
گرهی بگشایم

با خشونت هرگز…
با خشونت هرگز…
با خشونت هرگز…
نماد کاربر
keyvan
متعصب سایت
متعصب سایت
 
پست ها : 1248
تاريخ عضويت: سه شنبه فبريه 08, 2011 12:00 am
محل سکونت: * رشت با تمدن *

پستتوسط RASHTBOY » شنبه آگوست 31, 2013 2:18 pm

[color=red:3263db81f1][b:3263db81f1]این هم موبایلی از جنس دیگر ![/b:3263db81f1][/color:3263db81f1]

نماد کاربر
RASHTBOY
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 3094
تاريخ عضويت: يکشنبه آگوست 28, 2011 12:00 am
محل سکونت: رشت شهر برترینها

پستتوسط fire_boy » شنبه آگوست 31, 2013 5:03 pm

[img:18612d5b79]http://8pic.ir/images/e742lkuy974qep65uv.jpg[/img:18612d5b79]
تصوير
fire_boy
کاربر خیلی فعال
کاربر خیلی فعال
 
پست ها : 636
تاريخ عضويت: جمعه ژانويه 18, 2013 12:00 am
محل سکونت: ☂ رشـــــت ☂

پستتوسط khorami201 » شنبه آگوست 31, 2013 5:57 pm

[quote:67bbd19b6d="RASHTBOY"][color=red:67bbd19b6d][b:67bbd19b6d]این هم موبایلی از جنس دیگر ![/b:67bbd19b6d][/color:67bbd19b6d]

[/quote:67bbd19b6d]
[size=14:67bbd19b6d]
[color=black:67bbd19b6d]درود بر شما ، چقدر زیبا ، چقدر پر احساس...
پروردگار بزرگ ، تو خود بنا نهاده ای [b:67bbd19b6d]"شادی و آرامش" [/b:67bbd19b6d]را ، این موهبت و رحمتت از آن همه است ، پس اختیارشان را به دست بندگانت ، نسپار...[/color:67bbd19b6d][/size:67bbd19b6d]
نماد کاربر
khorami201
کاربر فوق حرفه ای
کاربر فوق حرفه ای
 
پست ها : 1063
تاريخ عضويت: جمعه اکتبر 21, 2011 12:00 am

پستتوسط damash_love_rasht » شنبه آگوست 31, 2013 6:17 pm

[quote:69842d9c7b="mahmood1331"][color=violet:69842d9c7b][size=24:69842d9c7b]مردی که سالها با جنازه همسرش می خوابید :[/size:69842d9c7b][/color:69842d9c7b]





آقای "لی وان" و همسرش فام تی سونگ، در شهر هالام منطقه ی تانگ بین، بدون علاقه به هم ازدواج کردند. والدین شان با هم همسایه بودند و به هم قول داده بودند تا فرزندانشان با هم دیگر ازدواج نمایند. این زوج بعد از ازدواج عاشق هم شدند و با هم به خوبی زندگی کردند.

یکی از همسایگان می گوید: "آقای لی وان و همسرش نجار بودند و وضع مالی خوبی داشتند اما به خاطر قماربازی آقای وان ورشکست شدند. با وجود این، عشق آنها تداوم یافت. وان به همسرش اجازه نمیداد تا زیاد کار کند. آنها صاحب 7 فرزند هستند."
به علت مشکلات، وان مجبور شد تا خانه ی بزرگش را بفروشد و خانه ی کوچکتری بسازد. وی علیرغم مخالفت همسرش نجاری را هم رها کرد و به دنبال استخراخ سنگ رفت.
گرچه داستان لی وان داستان جدیدی نیست اما بسیاری هنوز هم می خواهند بدانند چرا وی علیرغم مخالفت همسایگان و مقامات محلی قبر همسرش را نبش نمود؟ چرا یک فرد سالم چنین رفتار عجیبی دارد؟ آیا همسر مرده دوباره دفن شده است؟ گزارشگران به سراغ قای لی وان رفتند تا جواب سوالات را پیدا کنند.





وقتی از آقای وان لی دلیل آوردن جسد همسر مرده اش به خانه را جویا شدند وی در پاسخ گفت: "فوریه ی 2003 در کوهستان مرکزی کار می کردم که خبر مرگ همسرم را به من دادند. فورا به خانه رفتم و سعی کردم تا آدمها را از دفن همسرم منصرف کنم. یکی گفت دیوانه ام، چون اگر مرده را دفن نکینم، روح وی آزاد نمی شود. بنابراین به آنها اجازه دادم تا هر کاری می خواهند بکنند. یک سال بعد، یک روز بارانی، به تنهایی به قبرستان رفتم تا جسد همسرم را از قبر بیرون بیاورم. باقی مانده ی جسد وی را در کیف گذاشتم. از ترس خبردار شدن مردم، گودال کوچکی کندم و باقیمانده ها را در آن گذاشتم و آن را پر کردم.
از آن زمان از فکر اینکه چگونه او را به خانه بیاورم شبها خوابم نمی برد. کمی ماسه و سیمان و چسب خریدم و چند روز در قبرستان ماندم تا با باقیمانده ی جسدش مجسمه ی او را بسازم.
بعد از دو ماه، موفق شدم همسرم را نجات دهم. وقتی بچه هایم مجسمه ی او را دیدند بسیار شگفت زده شدند. در ابتدا تصور کردند که به خاطر دلتنگی مجسمه ی وی را ساختم. وقتی حقیقت را به آنها گفتم، بسیار دستپاچه شدند و سعی کردند تا مرا متقاعد کنند مادرشان را دوباره به گورستان برگردانم. اما توجهی به حرف آنها نکردم و اصرار کردم که همسرم زنده است.

داستان لی وان توجه رسانه های محلی و خارجی را به خود جلب کرد. آقای ترانگ سان، فرماندار شهر لاهام در سال 2005 شکایت هایی را در این مورد از مردم محلی دریافت کرد. ساکنان محل نگران آلودگی محل زندگی خود و تاثیرات اجتماعی آن بودند.
سان می گوید:" از وان خواستیم تا همسرش را مجددا دفن کند و وان هم موافقت نمود. اما مدتی بعد، مردم محلی به شکایت های خود به علت تداوم رفتار وان ادامه دادند. هنوز هم مورد آقای وان حل نشده است.
وان، علیرغم نگاه مردم، نزدیک 10 سال است که با باقیمانده ی همسر مرده ی خود زندگی می کند. برخی اوقات وی از فروشگاه های لوازم آرایشی برایش خرید می کند. در ابتدا، مردم فکر می کردند وی آنها را برای دخترانش می خرد اما فهمیدند که وی لوازم آرایشی را برای همسر مرده اش تهیه می کند. او مجسمه را با رژلب و کرم پودر آرایش می کند.
وان می گوید: " مجسمه را هر روز تمیز می کنم. همسرم به زیبایی ملکه ها و مدل های معروف است. زیبایی او را حتی می توان با لیدی کیو مقایسه کرد. (لیدی کیو زن زیبایی در اثر معروف "افسانه های کیو" نوشته ی شاعر کبیر نگوین دوو در قرن 19-18 میلادی می باشد.) وقتی همسرم زنده بود هرگز لباس هایی به این زیبایی به تن نکرد، به این خاطر مجبورم لباس های زیبای زیادی برایش تهیه کنم. لباس های او را روزی دو بار عوض می کنم. مردم می گویند من دیوانه ام چون از لاشه نگهداری می کنم. اما من به شدت معتقدم او همیشه با من است و تا زمان مرگ خودم با او می خوابم.[/quote:69842d9c7b]

اون جنازه بو نمیده؟؟!!!!!
damash_love_rasht
کاربر سایت
کاربر سایت
 
پست ها : 46
تاريخ عضويت: پنج شنبه مارس 21, 2013 12:00 am

پستتوسط The_King_of_rasht » شنبه آگوست 31, 2013 8:15 pm

دختر عمه ام پنجم دبستانه،سر کلاس تاریخ،معلمشون ازش پرسیده پیامبر پس از فتح مکه چه کرد؟
جواب داده :بت ها را شکست،و به ذرت گفت،برو اذان بگو !
بلال :idea:
پیامبر :roll:
بت بزرگ /4/
ما باز میگردیم

نماد کاربر
The_King_of_rasht
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 3522
تاريخ عضويت: پنج شنبه اکتبر 20, 2011 12:00 am
محل سکونت: شهر مقدس رشت . دباغیان

پستتوسط metall » شنبه آگوست 31, 2013 8:51 pm

[size=24:c26ab1b87a]فگ و فیچ الوخا داره ــــ واز گالنگنا کنه[/size:c26ab1b87a]

[size=18:c26ab1b87a]اگه گفتید چه معنی داره [/size:c26ab1b87a]:lol: [color=red:c26ab1b87a] [/color:c26ab1b87a]



[color=green:c26ab1b87a]تیپش به بازو کرکس میخوره ولی ادای طاووس انزلیچی وحشی رو درمیاره[/color:c26ab1b87a][size=18:c26ab1b87a] [/size:c26ab1b87a]
در کل 1 بار ویرایش شده. اخرین ویرایش توسط metall در يکشنبه سپتامبر 01, 2013 7:46 pm .
همه دنیا به دنبال عشق میگردن ولی واسه من همه دنیا یعنی تو
تصوير
نماد کاربر
metall
متعصب سایت
متعصب سایت
 
پست ها : 1347
تاريخ عضويت: سه شنبه فبريه 14, 2012 12:00 am
محل سکونت: رشت بزرگ

پستتوسط 777 » شنبه آگوست 31, 2013 10:13 pm

[color=red:ab9b08bce2]هشدار جدی امنیتی- با فریگت freegate وارد فیسبوک نشید-هشدار جدی امنیتی
[/color:ab9b08bce2]
از صبح امروز جمعه هشتم شهریور، به هنگام تایپ آدرس (Facebook.com) برای ورود به فیسبوک با استفاده از فیلترشکن فری گیت در شهرهای مختلف ایران، آدرس پایینی ظاهر می شود که صفحه ورود به فیسبوک را شبیه سازی کرده است و رمز عبور کاربران را سرقت می نماید، از اینرو تمام کسانی که با آدرسی مشابه تصویر فوق روبرو شده اند، باید هرچه سریعتر رمز عبور خود را تغییر دهند.
برای مواجه نشدن با آدرس فوق به هنگام ورود به فیسبوک، بجای تایپ آدرس (Facebook.com) با تایپ آدرس (https://www.facebook.com) با آدرس شبیه سازی شده تصویر فوق روبرو نخواهید شد و رمز عبورتان به سرقت نخواهد رفت.


به نظر میرسه ترفند جدید مخابرات برای سرقت رمزهای عبور کاربران هست. :D
نماد کاربر
777
متعصب سایت
متعصب سایت
 
پست ها : 1900
تاريخ عضويت: سه شنبه مه 01, 2012 12:00 am
محل سکونت: رشت ...منظریه...

قبليبعدي

بازگشت به متفرقه

چه کسي حاضر است ؟

کاربران حاضر در اين انجمن: بدون كاربران آنلاين و 10 مهمان

cron