توسط Inja-Rasht » دوشنبه سپتامبر 03, 2012 9:21 am
این مطلب رو مدتهاست میخواستم تو تالار بذارم ولی در یکی دو ماه اخیر صلاح نبود تا با همچین مطالبی تمرکز بچه های این سایت رو که الحق و والانصاف موثرترین هواداران این مملکت هستن بهم بریزم. اما اخیرا اشخاص غریبه با فرهنگ وتربیت چاله میدانی حرف هایی زندند راجع به رشت و رشتی که خیلی بزرگتر از اندازه دهانشان بود و متاسفانه بعد از اتفاقات اخیر برخی عمدا یا سهوا این سایت رو که محیطی برای اتحاد رشتی ها و کلا گیلک های باغیرت هست، وسیله ای کردن برای تبلیغات منفی و واهی علیه خودمان و فراموش کردند که شاید این اتفاقات را بتوان انتقام توهین های گذشته تلقی نمود. گرچه اصلا این اتفاقات رو در شان فرهنگ رشت ندیدم ولی باید دونست جواب اگر جواب یک مشت رو ندی بعدا اون مشت تبدیل به مشتها میشه.
[size=18:252ba8dcc9]شهر مظلوم من رشت،[/size:252ba8dcc9]
چندی است میخواهم از دلایل ظلم به شهرم بنویسم. رشت، نامی که جمعیت کثیری کمر به تخریب نامش بسته اند، چرا که در هر جامعه ای اکثریت جامعه را عوام تشکیل می دهند. آن هم عوامی که چشمشان به دهان برخی خواص تنگ نظر و سودجوست، خواصی که برای پنهان نمودن پلشتی هایشان و محبوبیت در جوامع کوچک و عقب افتاده راهی جز تخریب چهره بزرگان ندارند.
نمیخواهم استناد کنم به تاریخ پربار این شهر، چرا که تنها برای استناد به تاریخ معاصر باید شاهنامه نوشت، نه چند سطر درددل. میگویم درددل از آنجا که شهرم در کشوری واقع شده مسلمان، مردمش ماه رمضان زبانشان روزه است، محرم همه سیاه پوشند، رجب همه مشغول مستحبات اند و همه عاشق سینه چاک اهل بیت خاتم المرسلین. رسولی که کمر به نابودی نژادپرستی بست و اولین بار به بشریت معنای برادری را چشاند. آری! ما پیرو همان پیغمبریم، آن هم از جماعت برگزیده اش، شیعه.
طبیعتا در چنین جامعه ای هیچکس دیگری را بدون دلیل و مدرک متهم نمیکند، کسی را به سخره نمیگیرد و عدالت را زیر پایش لگد مال نمیکند. آخر ما شیعه علی هستیم. کسی که در سیاستش هم صداقت داشت، همان قرآن ناطق که صورتش را به سزای بی خبری از درماندگی بیوه زنی با آتش تنور آشنا کرد. کسی که بر دست برادرش تنها به دلیل زیاده خواهی و نه زیاده خوری داغ نهاد.
آری! درد دل من از این جهت است که شهر من رشت از سوی چنین ملتی مظلوم واقع شده. نمیدانم به چه جرمی؟!!! تنها میدانم که به زعم این ملت خوش غیرت، رشتی بی غیرت است. هرچه میجویم دلیلی نمییابم جز پیشرو بودن این شهر در علم وادب و فرهنگ که اگر بخواهم مصادیقش را بشمارم اینبار خود یک مثنوی طویل خواهد بود. شاید برخی ادعای مذکور را به سخره بگیرند. لیکن برای این ادعا دلیلی دارم که در ادامه با چند سوال و در نهایت پاسخ بیان خواهم نمود تا روشن شود نظریه پیش رو صرفا از تعصب نسبت به قومیت و شهر ناشی نشده.
بدترین صفات در این کشور به کدام قومیت ها و شهرها نسبت داده میشود؟ پیشینه این شهرها و قومیت ها نسبت به سایر شهرها و قومیت های ایران در چه وضعیتی است؟ کدامین قومیت ها و شهرها و چه قشری از آنها به این قومیت ها توهین میکنند؟
میرسیم به پاسخ!
در مورد سوال اول: گرچه در فرهنگ غنی پارسی جک و توهین ابزاری جهت تفریح است و به اکثر قومیت های ساکن ایران صفاتی نسبت داده میشود ولی همه به این مطلب واقف هستند که رشت و سپس تبریز بزرگترین ابزار تفریح برای قومیت به اصطلاح با ریشه پارس و متاسفانه برای برخی قومیت های اقلیت هستند.
پاسخ سوال دوم: در مورد غنای فرهنگی و پیشینه این دو شهر عقلا شکی به خود راه نمیدهند. شهرهایی که هر یک فرهنگی نو را برای اولین بار در این کشور بنا نهادند و چهره های علمی، فرهنگی، سیاسی و ورزشی برجسته ای به این آب و خاک هدیه نمودند. که برخی شهرکهای تازه ظهوریافته با عوامی نادان از شدت کورفکری، عقبماندگی و فقر فرهنگی برخی از این فرهنگها را در کتابچه ای جعلی به نام شهرک همیشه مفعول خود زدند قافل از اینکه با این کار مضحکه ای شده اند برای عقلا. (از شمردن اولین ها و همچنین چهره های برجسته به جهت عدم انحراف از بحث خودداری میکنم و از دوستانی که احیانا با نظرات خود باعث افتخار بنده میشوند خواهش میکنم از شمردن افتخارات شهر عزیز و جاویدان رشت خودداری کنند چراکه همه، حتی عوام نادان از این افتخارات آگاهند و قصد از ارائه این مطلب بیان افتخارات نیست.)
و اما پاسخ آخر:
یقینا قومیتهای به اصطلاح با پیشینه غنی و خوش غیرتی که همواره قلمروشان تحت تاخت و تاز بیگانگان بوده نیازی به معرفی نخواهند داشت. ضمنا اقشاری از این جوامع که توهین و تمسخر ابزار تفریحشان است طبیعتا از اقشار بی سواد و فقیر از جهت فرهنگی هستند و خوشبختانه هستند در این جوامع افرادی که خود را از جهل عوامانه جدا نموده و با دید احترام به رشت و رشتی مینگرند.
و اما نتیجه گیری شخصی از این بحث:
به شخصه اگر اقوام و شهر یا شهرکهای عقب مانده از شهرم به نیکی یاد میکردند جای بسی تاسف بود. چراکه همواره در طول تاریخ اقوام، اشخاص و جوامع پیشرو متهم شده اند به فساد و دروغ و انحراف، گرچه جوامع عقب مانده با گذر زمان متوجه نادانی و عقب ماندگی خود شده و نامی در تاریخ به نیکی برده خواهد شد که قهرمانانه پیشرو و هدایتگر فقرا و ضعفا بوده.
و اما سخنی با آبراران:
قرار بود از شهر خودم بنویسم اما به رسم مسلمانی از برادران تبریزی هم یاد کردم که شریک رشتی ها بودند در فهماندن جمهوری به ملتی که بیش از 2500 سال افتخارشان نوکری پادشاهان بود. شهری که همواره به پشتوانه برادری شهرهایی چون لاهیجان و صومعه سرا و فومن حامی اصلی استان عزیزمان گیلان بود. شهری که اکنون برخی شهرکها که عامل توهین به میرزای کبیرش بودند اکنون جمع معدودی از تماشاگران فوتبالش را آن هم در جمهوری اسلامی ایران همانند میرزایش جنگلی میخوانند و آنوقت برخی از مردم ساده لوح شهرم دم از حفظ احترام این اشخاص میزنند و میگویند که وامصیبتا توهین شد!!!!!!!!!! پس ما چه کنیم که علیرغم حقانیت عمریست که مورد توهین و تحقیر قرار گرفته ایم و این میان چه کسی محروم شده و چه چیزی از هتاکان بابت هتاکیشان کاسته شده؟؟!!!
بیدار شوید پیروان میرزا که یکبار سر میرزایمان با سیاست *# و انگلیس بریده شد. اینبار اجازه ندهید سیاست کثیف اجنبی سر از تن نماد همبستگی شهرمان جدا کند. در این زمانه ای که هزاران توهین و تحقیر به سویمان نشانه رفته خودزنی حماقت محض است. در کجای این مملکت توهین نیست؟ در جامعه ای که یک بی سواد متوهم به خود اجازه می دهد از یک شبکه سراسری قوم لر را به سخره بگیرد چه انتظاری می رود از جاهای دیگر؟! عاجزانه خواستارم مراقب برخی افراد بد تینت که عمدا یا سهوا قصد تفرقه افکنی دارند باشید و بکوشید تا برادر بمانیم با شهرهای با پیشینه و باریشه ای چون لاهیجان، صومعه سرا و فومن و از این پس بیایید دیگر اشتباهات گذشته را مرتکب نشویم. دوستان ما رقیب داریم اما رقیب ما شهرهای با پیشینه و با ریشه ای مانند اصفهان، شیراز و تبریز است نه ... دوستان عزیز اجازه ندهید کسانی برای شما دم از ادب و فرهنگ بزنند که آمار جرم و جنایتشان زبانزد است و فحاشی ناموسی نقل محافلشان.