[b:c6021c3655]دو رباعی عاشقانه با گویش گیلکی همراه با ترجمه ی پارسی که بی وفایی یار را فریاد می کند.
باشد که با خواندنش لذت ببرید و هیچگاه به یکدیگر جفا روا ندارید و بی وفایی پیشه نکنید.
1
...او وقتون که لاکو تَه دوست داشتم
تی راه سر مو همیشه گول کاشتم
از وقتی که بی دم تو بی وفایی
داس ِ ویتَم گوله همه فَتاشتم
2
تی دستبند ِ لاکو تی دست دَبوستم
می دیله چی کادام دل بر تو بَستم
وقتی بیدئم تو می قدره نودونی
ته از می دیل بیرون بئاردم بوشُستم
ترجمه ی پارسی
1
عشق ِ من، آنوقتها که تو را دوست داشتم
همیشه سر راهت می نشستم و برایت گل می کاشتم
اما از وقتی که دیدم نسبت به من بی وفایی می کنی
داس را برداشتم و همه ی گلها را از شاخه اش پرپر کردم
2
عشق ِ من همینکه دستبند را در دستت انداختم
قلبم را به عشقت باختم و به تو دلبسته شدم
اما از وقتی که دیدم تو قدر مرا و محبتهای مرا نمی دانی
تو را از قلبم بیرون آوردم و درون قلبم را از وجود تو شستم و پاک کردم[/b:c6021c3655]