توسط hamed-rashti » يکشنبه آگوست 04, 2013 6:47 am
[size=18:cee760face]جستوجوي نقش عابديني و درودگر در اختلافات داماش - ملوان
دربي گيلان، زشت و زننده!
روز دربي گيلان، روز بدي براي فوتبال بود، روز فحاشي تماشاگران، روزي كه اتفاقات شرمآوري روي سكوها افتاد و پس از بازي هم اين اتفاقات ادامه داشت، مثل شيشه شكستن و بدتر از آن حرمت شكستن با پايين كشيدن سرديس زندهياد انزلیچی قايقران.
اينها اما كيستند كه حرمت هم را حفظ نميكنند، حتي احترام كاپيتان انزلیچی را نگه نميدارند و آتش اختلافات دو شهر كه در اين عصر اختلافاتي بياساس و خجالتآور است را روشن ميكنند.
ريشهيابي اين اختلافات تماشاگران داماش و ملوان، حرف از فرهنگسازي و... البته ادعاهاي دستمالي شده و كهنهاي است، به كهنگي اختلافات عدهاي از تماشاگران رشت و انزلي اما حالا كه عابديني و درودگر هم هر كدام به شيوه خود و به نفع تيم خود ماجراها را بررسي و آناليز ميكنند، بد نيست به نقش آنها نيز در اين آشفتهبازار اشاره كنيم.
ديروز صادق درودگر، مديرعامل باشگاه ملوان چند خطي درباره حوادث دربي نوشته است: «پس از پايان دربي گيلان، سرديس زندهياد انزلیچی قايقران از پايهاش جدا شد. انزلیچی كه افتخار و اسطوره فوتبال گيلان و شمال است، انزلیچی كه اولين كاپيتان شهرستاني تيم ملي فوتبال ايران است، انزلیچی كه به خاطر مسخره كردن لهجه گيلكي عليرضا افتخاري رشتي، توسط ضيا عربشاهي سيلي محكمي به وي زد و او را ادب كرد، آيا فوتبال ارزش اين را دارد كه به كاپيتان اسبق تيم ملي فوتبال ايران و منتخب گيلان چنين هتاكي و بياحترامي شود؟!
جاي آن دارد كه باشگاهي كه هواداران آن چنين رفتار زشتي را انجام دادهاند، عذرخواهي رسمي كند. به نظر شما آيا اين فوتبال نبايد تعطيل شود؟ بهترين راه در كوتاهمدت براي جلوگيري از اين هوليگانيسم، برگزاري دربي گيلان بدون حضور تماشاگران است.»
پس از صادق درودگر، امير عابديني هم نظرياتي دارد: «اتفاقات خوبي در اين ديدار رخ نداد البته بسيارياش طبيعي بود چون هرساله اين اتفاقات رخ داده است. ديگر در فوتبال ما ناسزاگويي يك عادت شده است.
متاسفانه آقاياني كه به ورزشگاه ميروند، دو گروه هستند. يكسري هواداران هستند و گروه ديگر افرادي كه در VIP مينشينند. آنهايي كه در جايگاه نشسته اند، خيلي از مسائل را نميشنوند و مصاحبه ميكنند كه همه چيز خوب و لطيف بوده است. اين واقعا جالب است كه هيچ تذكري هم داده نميشود.
متاسفانه سياست يك بام و دو هوا در فدراسيون فوتبال وجود دارد. اين مسائل ربطي به كفاشيان ندارد. فدراسيون تكليفش با خودش مشخص نيست. در يك بازي به خاطر ليزر انداختن به چشم دروازهبان ميهمان و در حالي كه تيم ميزبان در حال حمله است، ناظر، بازي را 10 دقيقه قطع ميكند اما در بازي ديگري ناظر همان ليزر انداختن را ميبيند و ميگويد نميتواند در اين مسائل دخالت كند. در يك بازي توپ به پشت بازيكن برخورد ميكند و داور پنالتي ميگيرد اما در بازي ديگر دروازهبان در محوطه جريمه روي پاي فوروارد شيرجه ميرود و پاي او را ميزند اما داور ادامه بازي اعلام ميكند!
جالب است كه شيشههاي اتوبوس تيم ميهمان شكسته ميشود اما رييس كميته انضباطي به برگزار كنندگان بازي تبريك ميگويد! عليرضا جهانبخش 19 ساله با 8 گل زده بدون پنالتي بهترين گلزن داماش ميشود اما او كه جوانترين لژيونر ايران است پديده ليگ نميشود و بازيكني را انتخاب ميكنند كه دو بازي براي تيمش انجام داده است. متاسفانه در فدراسيون نبود افراد متخصص موج ميزند چون تخصص وجود ندارد، اين اتفاقات رخ ميدهد. من اطمينان دارم اتفاقاتي در فدراسيون دارد ميافتد.»
بايد حالا نكتههايي را به صادق درودگر و عابديني يادآوري كرد:
درودگر آيا آن SMS بازيهايهايش را از خاطر برده؟ آيا همان رفتارها به اختلافات دامن نميزد؟ آيا او نبود كه مثل يك تماشاگر نوجوان با آن SMS هاي فصل گذشته عليه تيم حريف، به اختلافات دامن زد؟
سراغ امير عابديني هم بايد رفت. اوست كه حامي يك سايت هواداري است، سايتي كه با ادبيات زشت و زننده عليه اين و آن مينويسد، عليه هر كسي كه كلامي عليه امير عابديني حرف زده باشد، عليه هر كسي كه به عابديني بگويد بالاي چشمت انزلیچی. وقتي عابديني ادبيات آن سايتها را ميپسندد، يعني مهر تاييدي ميزند به ادبياتي كه روي سكوها ميبينيم. اينطور نيست آقاي عابديني؟ مورد ديگر هم اين است: وقتي عابديني با انتقاد از انتخاب سعيد عزتاللهي بهعنوان پديده سال آتش اختلافات داماش و ملوان را شعلهور ميكند، ديگر چه توقعي از تماشاگران جوان داريم؟
روزنامه ایران ورزشی امروز[/size:cee760face][color=darkblue:cee760face] [/color:cee760face]
__________________________________________________
حالا خوبه بچه های ما کاری نکردن وگرنه از تمام اتفاقات افتاده چشم پوشی میکردن و ما میشدم شمر دربی گیلان اوناهم مظلومان صحرای کربلا
زندگی با احساس,تعصب,هیجان و عسق زیباست.
همه اینها تقدیم به شهر زادگاهم: رشت