[align=justify:aa739f5ddf][b:aa739f5ddf]گاهی[/b:aa739f5ddf] اوقات برای یادآوری و بزرگداشت مردانی که برای این آب و خاک زحمت کشیدند نیاز به هیچ مناسبت و یا سالگردی نیست شاید یک احساس دین و یک ادای احترام تنها زمانی که به گوشه ای از آرشیو خاطرات خود رجوع می کنیم ما را برآن میدارد تا از بزرگیشان یاد کنیم شاید دیدن یک فیلم بتواند این احساس را زنده کند و در این مورد خاص زمانی که از آرشیو مستند کامپیوترم باری دیگر نظاره گر مستند باد صبا شدم شاهکار مردی که جان خود را برای به تصویر کشیدن گوشه ای از تاریخ سرزمینم از دست داد [size=18:aa739f5ddf] [color=green:aa739f5ddf]آلبرت لاموریس[/color:aa739f5ddf][/size:aa739f5ddf] (Albert Lamorisse) (۱۹۲۲-۱۹۷۰) [img:aa739f5ddf]http://axgig.com/images/43440525512779060842.jpg[/img:aa739f5ddf]
گاهی اوقات با دیدن یک عکس قدیمی از یک مکانی که شکل ظاهریش تغیر کرده و یا دیدن کسانی که سالها پیش برای همیشه ما را ترک کرده اند حسی غریب را در دل هر ادمی بیدار میکند طعم تلخ از دست دادن گذشته ای که هیچ کس را یارای باز گرداندنش نیست و در همان حال لذتی غریب از درک ریشه دار بودن در خاکی که امروزه در آن پا می نهیم جایی که روزگاری دور پدرانمان برآن گام نهادند و از هوای ان نفس کشیدند مستند باد صبا با نام اصلی The Lovers Wind ( باد عاشقان ) چنین احساسی را در شما زنده میکند . تصاویر بکر و باور نکردنی از سرزمینی به وسعت تاریخ که حتی امروزه با گذست نزدیک به نیم قرن تنها و معتبر ترین تصاویر از سرزمینی است که قلب ما با تاریخش گره خورده سفری به پهنای ایران زمین با دوربینی که از آسمان در نگاه باد صبا سندی تاریخی از ایران آنروزها به ثبت می رساند و بی شک چه اثری در دلهایمان دارد زمانی که دوربین این فیلمساز شاعر از گیلان آنروزها به تصویر می کشد تصویری که اوج حسرت را همراه با موسیقی زیبای محلی ان بر دلهایمان می نشاند غمی که حتی رقص زنان شالیکار نیز از درد دلمان نمی کاهد دیدن روزگاری که پدر بزرگ هایمان هنوز در آن نفس می کشیدند ، شالیزار هایی بکر که گویا یک دنیا با امروزشان متفاوت بودند و کلبه های انزلیچی که دیدنشان پر شکوه تر از هر آنچه فکر کنید بود و رودخانه هایی که امروز . . .[img:aa739f5ddf]http://axgig.com/images/62751152097164814277.jpg[/img:aa739f5ddf]
و این حس مدیون مردی بود که یکبار با فیلم شاعرانه بادکنک قرمز ( 1956 ) جایزه بهترین فیلمنامه کن و اسکار را از آن خود کرده بود مردی که بیشنر شاعر بود تا یک فیلمساز و این در لحظه لحظه باد صبا احساس می شود او سرزمینی را به تصویر کشید که گویا سالها در ان زیسته است زبان روایی فیلم با ترکیب اعجاز گونه موسیقی سنتی ( که به جرعت می توان گفت در کمتر فیلمی اینگونه تاثیر گذار بوده ) در سفر جادویی خود ما را همراه میکند
[/align:aa739f5ddf]
[img:aa739f5ddf]http://axgig.com/images/74362803616449687769.jpg[/img:aa739f5ddf]
[align=justify:aa739f5ddf]این فیلم به سفارش وزارت فرهنگ و هنر ایران ساخته شد اما هرگز در چهر چوب تنگ آثار سفارشی اسیر نشد شاید برای اینکه مردی به نام لاموریس در پشت دوربین آن قرار داشت شاید برای همین وزارت فرهنگ و هنر ایران در ان زمان از البرت لاموریس خواست تا در فیلمش تجدد و مدرنیسم ایران نظیر هیلتون هتل را که به تازگی ساخته شده بود و چراغهای نئون تهران و اعجابهای مهندسی و سد کرج را نیز بگنجاند. البرت لاموریس نگرانیش را در مورد کابلهای فشار قوی بر بالای سد کرج اعلام کرد ولی خلبانی ارتشی از این بابت و نبودن خطر به وی اطمینان خاطر داد.
اما البرت لاموریس هرگز مهلت انرا نیافت که این قسمت فیلم را به پایان برساند.
او همیشه میگفت که مرگ خود را در اب و بر فراز دریای خزر میبیند. اشتباه نمیکرد گوئی که مرگ خود را ازپیش دیده بود و انچه که دیده بود زیاد از واقعیت دور نبود زیرا هلیکوپتر وی بر فراز سد کرج به کابلهای فشار قوی اصابت کرده و منفجر شده و وی در این حادثه جان باخت اما واقعیت اینجاست که حتی همان تصاویر سفارش شده امروزه سندی از یک دوره تاریخی ایران را شامل می شود
[img:aa739f5ddf]http://axgig.com/images/52550126332135398149.jpg[/img:aa739f5ddf]
و امروزه هنوز برای نمایش ایران قدیم از تصاویر فیلم مردی استفاده می کنند که جانش را در همین سرزمین تقدیم فرهنگی کهن کرد و چه تلخ که امروزه جز در محافلی خاص از او نام و یادی نمی شود در حالی که خود بهتر می دانیم که در دیگر سرزمینها برای چنین انسانهایی چه یادبودها که بر پا نمی کنند . و چه قصه ای بود زمانی که باد صبای آلبرت لاموریس یعد مرگش جایزه اسکار بهترین مستند را به نام خود ثبت کرد . روحش شاد[/align:aa739f5ddf]
* برای دوستان عزیزم در سایت ، شک ندارم که اگر تا به امروز این اثر را ندیده اید دیدن تصاویر آن بخصوص گیلان عزیز شما را به روزگاری خواهد برد که در تصور هم نمی گنجد .
مجید محمدی
پائیز 1391