رسیده از راه،دربی گیلان؛سوراخت میکنیم بازم ملوان...

[color=black:51594700b9]آرشیو وارش اسپرت،29/07/1390 : ابرهای طوفانی شهرباران،قوی سپید را در امواج کاسپین غرق کرد
29 مهر ماه 1390،خاطره ای به یاد ماندنی در خاطرهی هواداران رشتی،روزی که سایه شوم بدشانسی از اقبال تیم های رشتی در الگیلانو رخت برداشت...
آن بازی تمام شد و خاطراتش باقی مانده است ولی حال الگیلانویی دیگر در راه است تا خاطره ی شیرینی دیگر در تاریخ فوتبال گیلان برایمان بسازیم!
نکته ی حائز اهیت بازی رفت،شرایط حاضر بر سکوها بود،سکوهای میزبان و مهمان شرایط متفاوت داشت.
هواداران منصوب به ملوان اکثرا به حواشی پرداخته بودند و از دقیقه 80 به بعد دیگر توانی برای تشویق تیم خود نداشتند!ولی این هواداران داماش بودند به مانند یک بازیکن تازه نفس با تشویق های خود به ابرهای طوفانی قدرت طوفان دادند.
اما در بازی برگشت وظیفه ای سنگین تر بر دوش مان می باشد؛ هوادارانی که معنای واقعی هوادار را به دیگر تیم ها آموختند و هیچ وقت تیم خود را تنها نگذاشتند.
پس این بار بر خلاف داربی های گذشته در نود دقیقه بازی، فقط به فکر تشویق تیم خود باشیم و با برد در این بازی سالها ناکامی را در این فصل جبران کنیم.
از زاویه ای دیگر به بازی نگاه کنیم:
نمی خواهم کلیشه ای صحبت کنم،می خواهم بگویم با کارهایمان باعث سو استفاده دشمنانمان نشویم!
خدا را شکر بعد از بازی با نفت تهران در جام حذفی،دیگر در استادیوم رشت توهینی به مردم انزلی انجام نشده است و این خود می تواند بهاری برای به پایان رساندن این زمستان لعنتی بر گیلان باشد!
زمستانی که سالها ماندگار بود و به مانند غده سرطانی به جان فرهنگ و تمدن این خطه فرهنگ پرور افتاده بود.
عده ای هم هستند که به فکر جبران اتفاقات بازی رفت هستند،اما سوالی از این عزیزان دارم.
آیا کسی از آن اتفاقات تمجید کرد؟
سالهای سال است که برای مردم قلب گیلان یعنی شهرباران از اصطلاح روشن فکر استفاده میکنند،این همان فرهنگ و تمدنی است که قرن ها طول کشید که اجدادمان برایمان به ارمغان آوردند.
آیا واقعا استادیوم های گیلان باید مکانی برای فحاشی به گیله مردان و گیله زنان باشد؟
آیا واقعا در بین هواداران داماش،کسانی نیستند که فامیل انزلیچی و حتی وصلت انزلیچی داشته باشند؟
واقعا یک مسابقه ارزش این را دارد که در عرض نود دقیقه،فرهنگ ناب گیلانی و رشتی را زیر سوال ببریم؟
بروید داربی های شهرهای دیگر را نگه کنید،آیا برای کری خوانی،نوامیس هم را زیر سوال میبرند؟
رشت و انزلی نداریم که،همه گیلانی هستیم.مگر از میرزا کوچک خان جنگلی هم بزرگتر در این خطه وجود دارد؟مگر میرزا از تمام گیلان دفاع نکرد؟
از انزلی هم مثالی میزنم،مگر محبوبیت انزلیچی بابت احترام گذاشتنش به رشتیا نبود؟انزلیچی به چه دلیل رشت و انزلی را از هم جدا نمیکرد؟مگر بهترین همبازی انزلیچی یک رشتی نبود؟
مگر در بین ما دوستانی وجود ندارند که انزلیچی باشند؟مگر در میان هواداران ملون افرادی وجود ندارند که از پدر و مادر رشتی باشند و یا بلعکس...
به فکر جبران نباشیم!این حرکت جبران نیست،بلکه تف سربالایی هست!
انرژی خود را صرف تشویق تیم محبوبمان کنیم،وزش بادی به راه بیندازیم تا ابرهای طوفانی آماده طوفان شوند،طوفانی که قوی سپید را در شهرباران زمین گیر کند.
اما صحبتی هم با بازیکنان تیم محبوبمان دارم:
بازیکنانی که چه بومی و چه غیربومی به خوبی از حساسیت این بازی می دانند،فقط انتظار برد داریم.چون فقط با این برد می توانید زمینه ساز فراموشی نتایج تلخ نیم فصل دوم شوید!
با این برد می توانید خیابان های رشت را غرق در شادی کنید و با این پیروزی می توانید تیم امسال را در تاریخ الگیلانو جاودانه کنید!
پس اگر از آسمان هم سنگ آمد و اگر در باتلاق هم بازی کردید باید متفاوت تر از بازی های قبل به میدان بروید و برای یک لحظه هم که شده به فکر عشق و غرور هوادارانتان باشید،هوادارانی که فقط به برد می اندیشند و به جمله آخر خوب بنگرید:
"با این پیروزی بهترین عیدی را تقدیم هوادارانتان میکنید و با پیروزی داماش، باران شوق از آسمان شهرباران می بارد پس کاری کنید تا ابرهای طوفانی این شهر دوباره ببارند و ما هم می آییم تا با لباس و بدن خیس و قلبی پر از غرور و شوق،فاصله ده کیلومتری استادیوم تا شهر را با جشن و پایکوبی طی کنیم و آن موقع است که آقای تارتار به قولش عمل کرده است و انزلیچی را به شهر ما بر میگرداند"
[b:51594700b9]داماش گل بزن؛رشتیا بی قرارن[/b:51594700b9]
[/color:51594700b9]
29 مهر ماه 1390،خاطره ای به یاد ماندنی در خاطرهی هواداران رشتی،روزی که سایه شوم بدشانسی از اقبال تیم های رشتی در الگیلانو رخت برداشت...
آن بازی تمام شد و خاطراتش باقی مانده است ولی حال الگیلانویی دیگر در راه است تا خاطره ی شیرینی دیگر در تاریخ فوتبال گیلان برایمان بسازیم!
نکته ی حائز اهیت بازی رفت،شرایط حاضر بر سکوها بود،سکوهای میزبان و مهمان شرایط متفاوت داشت.
هواداران منصوب به ملوان اکثرا به حواشی پرداخته بودند و از دقیقه 80 به بعد دیگر توانی برای تشویق تیم خود نداشتند!ولی این هواداران داماش بودند به مانند یک بازیکن تازه نفس با تشویق های خود به ابرهای طوفانی قدرت طوفان دادند.
اما در بازی برگشت وظیفه ای سنگین تر بر دوش مان می باشد؛ هوادارانی که معنای واقعی هوادار را به دیگر تیم ها آموختند و هیچ وقت تیم خود را تنها نگذاشتند.
پس این بار بر خلاف داربی های گذشته در نود دقیقه بازی، فقط به فکر تشویق تیم خود باشیم و با برد در این بازی سالها ناکامی را در این فصل جبران کنیم.
از زاویه ای دیگر به بازی نگاه کنیم:
نمی خواهم کلیشه ای صحبت کنم،می خواهم بگویم با کارهایمان باعث سو استفاده دشمنانمان نشویم!
خدا را شکر بعد از بازی با نفت تهران در جام حذفی،دیگر در استادیوم رشت توهینی به مردم انزلی انجام نشده است و این خود می تواند بهاری برای به پایان رساندن این زمستان لعنتی بر گیلان باشد!
زمستانی که سالها ماندگار بود و به مانند غده سرطانی به جان فرهنگ و تمدن این خطه فرهنگ پرور افتاده بود.
عده ای هم هستند که به فکر جبران اتفاقات بازی رفت هستند،اما سوالی از این عزیزان دارم.
آیا کسی از آن اتفاقات تمجید کرد؟
سالهای سال است که برای مردم قلب گیلان یعنی شهرباران از اصطلاح روشن فکر استفاده میکنند،این همان فرهنگ و تمدنی است که قرن ها طول کشید که اجدادمان برایمان به ارمغان آوردند.
آیا واقعا استادیوم های گیلان باید مکانی برای فحاشی به گیله مردان و گیله زنان باشد؟
آیا واقعا در بین هواداران داماش،کسانی نیستند که فامیل انزلیچی و حتی وصلت انزلیچی داشته باشند؟
واقعا یک مسابقه ارزش این را دارد که در عرض نود دقیقه،فرهنگ ناب گیلانی و رشتی را زیر سوال ببریم؟
بروید داربی های شهرهای دیگر را نگه کنید،آیا برای کری خوانی،نوامیس هم را زیر سوال میبرند؟
رشت و انزلی نداریم که،همه گیلانی هستیم.مگر از میرزا کوچک خان جنگلی هم بزرگتر در این خطه وجود دارد؟مگر میرزا از تمام گیلان دفاع نکرد؟
از انزلی هم مثالی میزنم،مگر محبوبیت انزلیچی بابت احترام گذاشتنش به رشتیا نبود؟انزلیچی به چه دلیل رشت و انزلی را از هم جدا نمیکرد؟مگر بهترین همبازی انزلیچی یک رشتی نبود؟
مگر در بین ما دوستانی وجود ندارند که انزلیچی باشند؟مگر در میان هواداران ملون افرادی وجود ندارند که از پدر و مادر رشتی باشند و یا بلعکس...
به فکر جبران نباشیم!این حرکت جبران نیست،بلکه تف سربالایی هست!
انرژی خود را صرف تشویق تیم محبوبمان کنیم،وزش بادی به راه بیندازیم تا ابرهای طوفانی آماده طوفان شوند،طوفانی که قوی سپید را در شهرباران زمین گیر کند.
اما صحبتی هم با بازیکنان تیم محبوبمان دارم:
بازیکنانی که چه بومی و چه غیربومی به خوبی از حساسیت این بازی می دانند،فقط انتظار برد داریم.چون فقط با این برد می توانید زمینه ساز فراموشی نتایج تلخ نیم فصل دوم شوید!
با این برد می توانید خیابان های رشت را غرق در شادی کنید و با این پیروزی می توانید تیم امسال را در تاریخ الگیلانو جاودانه کنید!
پس اگر از آسمان هم سنگ آمد و اگر در باتلاق هم بازی کردید باید متفاوت تر از بازی های قبل به میدان بروید و برای یک لحظه هم که شده به فکر عشق و غرور هوادارانتان باشید،هوادارانی که فقط به برد می اندیشند و به جمله آخر خوب بنگرید:
"با این پیروزی بهترین عیدی را تقدیم هوادارانتان میکنید و با پیروزی داماش، باران شوق از آسمان شهرباران می بارد پس کاری کنید تا ابرهای طوفانی این شهر دوباره ببارند و ما هم می آییم تا با لباس و بدن خیس و قلبی پر از غرور و شوق،فاصله ده کیلومتری استادیوم تا شهر را با جشن و پایکوبی طی کنیم و آن موقع است که آقای تارتار به قولش عمل کرده است و انزلیچی را به شهر ما بر میگرداند"
[b:51594700b9]داماش گل بزن؛رشتیا بی قرارن[/b:51594700b9]
[/color:51594700b9]