خاطره ای تلخ اما فراموش نشدنی

مطالب مربوط به باشگاه ها و تیم های گیلان و سایر رشته های استان را در این بخش قرار دهید.

مديران انجمن: meraj130, antiros

خاطره ای تلخ اما فراموش نشدنی

پستتوسط 20tak » جمعه جولاي 08, 2011 8:36 am

20 خرداد 90، بعد از 21 سال انتظار، 21 سال نابرابری ، 21 سال حق کشی، 21 سال بی عدالتی ، ملوان یکی از نمایندگان گیلان به فینال جام حذفی راه پیدا کرده بود، اینبار بر خلاف همه حدس و گمانه زنی ها فینال در یک شهر غیر از تهران و آنهم در انزلی برگذار شد، یک استان آماده برپایی جشن قهرمانی نماینده شان بودند، رشتی ها منتظر انتقام ملوان از فدراسیون نشینان بودند، همانهایی که 2 سال قبل سر پگاه رشت را در فینال بریدند، هفته ای کاملا فوتبالی ، حال و هوای خواصی در شهر بر پا بود، ما مطمئن بودیم که پرسپولیس تیم نیست که بتواند در جهنم انزلی دوام بیاورد، شب قبل از بازی بچه ها تصمیم گرفتند که جلوی هتل تیم پرسپولیس جمع بشن و جواب اونهمه بی عدالتی رو با شعارها شون بدند، اون تجمع تا 3 شب طول کشید ، ولی هر چه که بیشتر میگذشت بر جمعیت حاظر افزوده میشد، انگار مردم شهر نمیخوان بخوابن ، شهری که 31 سال رنگ شادی و خوشی ندیده بود، وقتی نیروی انتظامی متوجه شد که احتمال شدت گرفتن شعارها وجود داره با طرفندهایی که همه ما میدونیم جمعیت رو متفرق کرد، اونشب من 1 ساعت خوابیدم، از ساعت 6 صبح وضعیت شهر رو پیگیری میکردم، خلاصه تا ساعت 8 بیشتر نتونستم دوام بیارم ، گفتم باید برم ، سن انزلیچی منتظر ماست، ساعت 8 و نیم رسیدم جلوی استادیوم ، حدود 5 هزار نفر اونجا بودن، صحنه عجیبی بود، انگار مردم از دیشب اونجا جمع شده بودند، تو مسیر بچه ها 15 یا 16 میدویدن و فکر میکردن ورزشگاه پرمیشه :

[img:6eb2ba2f70]http://www.malavanfc.ir/up/images/1527722259.jpg[/img:6eb2ba2f70]

برای من خیلی جالب بود، واقعا هیچ وقت اون صحنه ها رو فراموش نمیکنم، خلاصه ساعت یک ربع به 9 در ورزشگاه باز شدو رفتیم داخل، از اونجایی که من قرار بود واسه 6 نفر از دوستان جا نگه دارم ، قسمت کناری زمین رو انتخاب کردم و رفتم اونجا :

[img:6eb2ba2f70]http://www.malavanfc.ir/up/images/1528645780.jpg[/img:6eb2ba2f70]




خیلی گرم بود، و چون اونقدر ذوق اینو داشتم که زودتر برسم استادیوم ، هیچ چیزی نیاورد با خودم ، خلاصه روبروی جایگاه در عرض نیم ساعت تکمیل شد، حدود ساعت 10 بود که حجمه زیادی از تماشاگران وارد استادیوم شدن ، افراد جدیدی رو میدیدیم و اینو مطمئن بودم که اهل انزلی نیستن ، کم کم به خاطر اینکه حوصلم سر نره باهاشون حرف زدم ، فهمیدم عده ای از حسن رود،خمام،لشت نشاء، رشت،لاهیجان،صومعه سرا، ضیابر،ماسال، و ... همه جای استان اومده بودن، اولش فکر کردم که اونا به خاطر اینکه مشکلی براشون پیش نیاد اومدن بین ما نشستن، اما وقتی که یکم گذشت و باهاشون حرف زدم دیدم نه ، همشون مثل ما انزلی چی ها وضعیت ملوان رو پیگیری کردن و میدونن چه اتفاقاتی افتاده، اونا از بازی رفت تو تهران خیلی شاکی بودن، میگفتن فدراسیون نمیخواد ملوان قهرمان بشه، کم کم با هم دوست شدیم و تو اون مدت مثل چندتا دوست صمیمی با هم بودیم، ولی بازم تو دلم یکم احساس میکردم که اون حسی که من به ملوان دارم رو اونا ندارن، حدود ساعت 10 بود ، کم کم لنگی ها هم داشتن میومدن :
[img:6eb2ba2f70]http://www.malavanfc.ir/up/images/130770wow.jpg[/img:6eb2ba2f70][img:6eb2ba2f70]http://www.malavanfc.ir/up/images/1307709078.jpg[/img:6eb2ba2f70]


که تماشاگرا شروع کردن به شعار دادن، در این لحظه صحنه ای دیدم که خیلی به خودم و مردم استان گیلان افتخار کردم، همه اون عزیزان بلند شدن و به عشق ملوان شروع کردن به تشویق، حس عجیبی تو من به وجود اومد، باور نمیکردم ، منم به عشق اونا بلند شدم، برام خیلی جالب بود ، همه شعارها رو هماهنگ میدادن ، انگار چند ساله به انزلی میان ، خیلی جالب بود، من خسته میشدم و گرما امونم رو بریده بود ولی این دوستان دست نمیکشیدن و تشویق میکردن، واقعاا ونایی که تو استادیوم بودن میفهمن من چی میگم، ساعت 11 استادیوم 80 درصد ظرفیتش تکمیل شد :

خلاصه ساعت 12 استادیوم تکمیل شد، بچه هایی که میرفتن بیرون آب معدنی بخرن میگفتن یه استادیوم جمعیت بیرون واستاده، میگفتن خیلی از زنها دخترها بیرون استادیوم ما رو تشویق میکردن ، همه شهر آماده برگذاری جشن بود، کم کم اسپیکرهایی آوردن و نصب کردن ، بعدشم دیگه کنسرت شروع شد تا 5 بعد از ظهر ، همه مردم می رخصیدن انگار اینجا یه شهر دیگست ، انگار برگشتیم به 33 سال قبل ، شعر مربوط به ملوان رو پخش میکردن وهمه میرخصیدن ، خیلی باحال بود، همه شاد بودن ، 4 ساعت رخص امونمون و بریده بود، گرما شدت میگرفت ولی هیچ کس کوتاه نمیومد، خلاصه کم کم تیم ها اومدن تو استادیوم تشویق ها بیشتر شد و سفیدی استادیوم انزلی پرسپولیسی ها رو بدجوری ترسونده بود، بازی شروع شد :

ملوان حجومی شروع کرد ، خیلی خوب ، وقتی که گل رو زد اشک تو چشمام جمع شده بود، فکر میکردم تو همین نیمه بازی رو تموم میکنیم، اما ملوان علی رغم اینکه بازی خوبی انجام داد نتونست تو نیمه اول کار رو تموم کنه، خلاصه همه امیدوار بودن ، نیمه دوم جو ورشگاه خیلی بیشتر به نفع ما بود چون پرسپولیس تو نیمه های از زمین بازی میکرد که همش انزلی ی ها بودن ، اما ...

ملوان اون ملوان نیمه اول نبود ، خیلی عادی داشتن بازی میکردن ، انگار نیازی به زدن گل ندارن ، ملوان از نیمه زمین بیرون نمی ومد، 20 دقیقه از نیمه دوم گذشت که تماشاگرا شروع کردن به متهم کردن تیم به تبانی ، که من اینو کاملا تائید میکنم، چون ملوان اصلا خودش رو به آب و آتش نمی زد، بعد از شدت گرفتن شعارها ملوان سه موقعیت گل صدرصد رو به لطف آقای اولادی خراب کرد، و بازی تموم شد، باورم نمیشد، یعنی ما باخته بودیم،یعنی تمام آرزوهامون به باد رفته بود، تو همین افکار بودم که دیدم اسپیکرها روشن شدو شروع به پخش کردن سرود قهرمانی پرسپولیس کرد، تازه ما میخواستیم شعار بدیم و داد بزنیم ، ولی با روشن شدن اون اسپیکرها صدامون به جایی نمی رسید،

همونجا بود که مردم عصبی شدن ، به سمت فنس ها رفتن ، دقیقا همون چیزی که نیروی انظامی منتظرش بود، بعد از 3 دقیقه صحنه عجیبی دیدم، پرتاب 5 گاز اشک آور به میان تماشاگران، اونهم کسانی که رو سکوها نشسته بودن، من خودم دوران سربازی جز تکاوران نیروی زمینی بودم و یه دوره 2 ماهه در کرمانشاه دوره مبارزه با شورش های خیابانی رفتیم که مبارزه در استادیوم هم یه بخشش بود، تو اون آموزش ها به ما یاد داده بودند برای جلوگیری از ورود تماشاگران به داخل زمین ، باید گاز اشک آور رو پشت فنس ها بزنید تا اونا رو متفرق کنید، اما انگار نیروی انتظامی دوست داشت بر شدت اون موضوع افزوده بشه ، خیلی نگران بودم ، افرادی هم که کنارم بودن به شدت با گاز اشک آور مسموم شده بودن ، تو همین اوضاع مردم شروع کردن به سمت خروجی ها فرار کردن ، ازدهام شدیدی بود، بعد 10 دقیقه 8 هزار نفر از استادیوم خارج شدن ، صحنه های دردناکی دیدم ، یه پسر 18 یا 19 ساله زیر دست و پا مونده بود ، واقعا گریه دار بود، یه جوون 22 ساله تو استادیوم تشنج میکرد و 2 نفر از روی سکوها به زمین پرتاب شده بودند، بچه های 8 یا 9 ساله مسموم و گریه میکردن ، سعی کردم از استادیوم خارج بشم ، به زحمت یه راه پیدا کردم و خارج شدم اومدم تو شهر ، اونجا یه جو خیلی غم ناکی حاکم بود، همه جوونا با چشمای قرمز اومده بودن بیرون ، همه جا ساکت بود ولی مردم عصبی بودن ، زن ها هم اومده بودن که جشن بگیرن ولی با این صحنه ها مواجه شدن ، هیچ کس فکر نمیکرد ملوان تو نیمه دوم بخواد بر خلاف بازی خوبش تو نیمه اول بازی کنه، با بعضی از دخترها و زنها که صحبت میکردیم گفتن ما بعد از نیمه اول اومدیم بیرون ، فکر میکردیم ملوان خیلی راحت بازی رو تو نیمه دوم تموم میکنه.

با همه اون بی عدالتی ها هیچ کس دست به تخریب اموال عمومی نزد ، و همه با آرامش به خونه هاشون رفتن ، ولی داغی تو دل ما موند که هیچ وقت از سینه هامون بیرون نمیره، ما رو بازوندند ولی نذاشتیم به راحتی جام رو بالای سر ببرن، جشن به ناحق قهرمانی شون رو خراب کردیم ، ما برگشتیم به خونه و اتفاقاتی که هیچ وقت از ذهن مردم بیرون نمیره.

ولی اون روز به یه نتیجه رسیدم که اگه بخوایم متحد باشیم هیچ کس نمیتونه حق ما رو بخوره، از اونهمه حمایت مردم کل استان واقعا حس غرور داشتم، و همونجا به خودم قول دادم که هیچ وقت دیگه به مردم استان گیلان بی اعتماد نباشم، اونا جانانه از ملوان حمایت کردن و اگه روزی نیاز به حمایت از اونها باشه منم ازشون حمایت کنم.



به امید سر افرازی گیلان و گیلانی .
20tak
کاربر نسبتا فعال
کاربر نسبتا فعال
 
پست ها : 100
تاريخ عضويت: چهارشنبه ژوئن 22, 2011 12:00 am

پستتوسط meraj130 » جمعه جولاي 08, 2011 8:43 am

دوست عزیز فقط در تاپیک زیر مطالب در مورد ملوان یا تیم های دیگر (به جز داماش) رو بزار:

http://www.varesh-sport.com/ftopicp-19406.html

تشکر
نماد کاربر
meraj130
کاندیدا
کاندیدا
 
پست ها : 4398
تاريخ عضويت: دوشنبه سپتامبر 06, 2010 12:00 am
محل سکونت: شهر مقدس رشت


بازگشت به ورزش گیلان

چه کسي حاضر است ؟

کاربران حاضر در اين انجمن: بدون كاربران آنلاين و 1 مهمان