یادم می آید داستانی را که همه بارها و بارها در کودکی شنیده ایم ، حکایت پدری که به هر کدام از پسرانش تکه چوبی داد تا به تنهایی بشکنند و شکستند و سپس همه چوبها را روی هم به آنها سپرد تا به اتفاق بشکنند و نتوانستند بشکنند !
پدر می خواست یاد آور این مهم شود که اتحاد شکستنی نیست و تک روی و یکه تازی است که عاقبتی ندارد و سپس بگوید که حق انتخاب با شماست ...
سطور ماقبل را یادآور شدم که بیادتان بیاورم چند روز پیش تر را ، که بار دیگر در بوق شدن مصائب مالی و غم نامه داماش می رفت به تعطیلی اش بیانجامد روزهای سیاهی که به یاد آوری اش نیز برای هواداران آن دردناک است
اما بحمدالله یکی دو روز است که خبر های خوشی نم نمک به گوش می رسد ، شنیده ام که برخی از بزرگان این سامان به خود تکانی داده اند و می رود که این بار نیز کشتی طوفان زده داماش شهر باران از تلاطم امواج خروشان کاسپین بسلامت گذشته و در ساحل آرامش آرام گیرد.
دوستان ، داماش و هوادارانش ،یه گمانم نماد همان چوب های متحدی هستند که اگر در کنار هم قرار گیرند، ناشکستنی می شوند .
باور کنید اگر پیر و جوان ، خرد و کلان ، مسئول و غیر مسئول بقاء و دوامش را بخواهند و نامش را یکصدا فریاد بکشند ، این نماد وحدت ، همدلی و هویت گیلانیان ماندنی می شود
[b:24cd55fd38]این روزها دیگر نیازی نیست که حتما فوتبالی دو آتشه باشی تا اهمیت این تیم را نزد دوستدارانش درک کنی ، این روزها گیلانی که باشی داماشی هم هستی[/b:24cd55fd38]
پس بیایم فریاد بزنیم :
[b:24cd55fd38]بمان تیم محبوب شهر بارانهای نقره ای ، داماش[/b:24cd55fd38]
[b:24cd55fd38]مهدی لطفی[/b:24cd55fd38]