توسط hesam150 » يکشنبه سپتامبر 22, 2013 8:41 am
جمعه روز بازی بود. عصری که هواداران، بازیکنان، مربیان، مسئولان باشگاه و همگی عوامل پشت هم ایستادند. هر کدام با هر لباس و کسوتی که داشتند، با هر پست و منصبی که داشتند، با هر وظیفه و مسئولیتی که داشتند، با هر دغدغه و مشکلی که داشتند، برای یک نام فریاد زدند. فریاد هواداران و مربیان و بازیکنان در هم آمیخت. افسوس بازیکن داماش با فریاد حسرت آلود و نگاه بهت زده ی هواداران آغشته شد. شادی پس از گل بازیکنان و کادرفنی با فریاد بلند"گل" از سوی هواداران همراه شد و در پی مخلوط شدن این اشک ها و لبخند ها، استرس ها و شادی ها، فریاد ها و تشویق ها، معجونی پدید آمد به نام پیروزی. این معجون تهیه نمی شود مگر زمانی که همه ی عوامل مذکور (هواداران و کادر فنی و بازیکنان و مسئولان باشگاه و...) درکنار هم بایستند و با همدلی و هم زبانی برای موفقیت و سربلندی همدیگر تلاش کنند. در غیر اینصورت پیروزی تنها یک افسانه ی ترسناک است.
آری امروز روز شادمانی است. اما شادمانی چه کسی؟ هواداران؟ مربیان؟ بازیکنان؟ مسئولان؟ آیا می توان این شادمانی را منحصر به کسی دانست؟ تنها می توان گفت این شادمانی متعلق به داماش گیلان است و همه ی کسانی که در دلشان فرش قرمزی برای داماش گسترده اند.
امشب صدای تیشه از بیستون نیامد / شاید به خواب شیرین، فرهاد رفته باشد