اینک ما و نقطه پایان بر فصلی نفرینی

[size=18:0ac60fd6fa][b:0ac60fd6fa][color=black:0ac60fd6fa]اینک ما و نقطه پایان بر فصلی نفرینی[/color:0ac60fd6fa] [/b:0ac60fd6fa]
[color=black:0ac60fd6fa][b:0ac60fd6fa]مرگ یا زندگی[/b:0ac60fd6fa][/color:0ac60fd6fa]
[/size:0ac60fd6fa]
[align=justify:0ac60fd6fa] [size=16:0ac60fd6fa]شاید این یکی از خسته کننده ترین فصلهای فوتبالی بوده که تاریخ رشت به خود دیده . اینجا شاید همه خسته از ناملایمت ها و اما و اگر هایی هستند که گویی با فوتبال این شهر پیوندی دیرینه دارد .
خسته به این فصل گام نهادیم خسته از کابوس بودن و یا نبودن که مثل یک بختک سایه اش را از فصل قبل به دنبالمان کشیده بود .
خسته از هزاران امید ناامید شده زمانی که مالکان پوشالی به سودای دیگری گام به این شهر نهاده بودند .
خسته از جنگ نابرابر با کمیته ای که تیغ ناعدالتیش فقط بر حلقوم داماش نهاده شده بود .
خسته از داورانی که سوتهایشان بدون هیچ حراسی بر علیه این تیم بی پناه پیش می رفت .
خسته از درد بی رسانه ای که داماش را حتی در تک رسانه تصویری گیلان غریب کرده بود .
خسته از حمله ناجوانمردانه یک مشت قلم فروش که عقده و کینه را با کیسه زر اربابانشان در آمیخته یودند .
خسته از شیرانی که معنی شیر بودن را در همان شهر فرنگ دفن کرده بودند .
خسته از ناهوادارانی که جهالتشان گرانتر از دشمنی دشمنان قسم خورده ما بود .
خسته از . . . شاید بعدها بتوان بیشتر از خستگی هایمان گفت . اما امروز وقت خستگی نیست ! حتی وقت هیچ گله و شکایتی نیست که اگر جای شکایت و گله باشد بازیکنان داماش گیلان از همه به آن محق ترند . یکی بگوید چه کسی این شهامت را دارد که به بازیکنی که دو سال است بیش از 20 درصد از قراردادش را نگرفته و اینچنین در دو تورنمنت سخت از جانش مایه می گذارد تهمت کم کاری و کم فروشی بگذارد . بازیکنانی که شب عید با جیب خالی کنار خانواده شان خجل شدند در حالی که خیلی از ما به فکر سور وسات عیدمان بودیم ! اشکهای ابوذر را دیدید ؟! این یعنی غیرت ! مگر ما به او و امثال او چه دادیم ؟! سخن اما بسیار است اما اینجا در این لحظه فقط به یک چیز باید اندیشید . . . گذاشتن نقطه پایان بر یک فصل پر استرس و نفرینی و این ما هستیم ( بازیکنان و هواداران ) که پایان این قصه را همین هفته باید ثبت کنیم . این خطاب به هواداران و کادر فنی و بازیکنان است . 5 امتیاز فاصله یک مار خوش خط و خال در آستین داماش است ! مبادا چون سردار مستی باشیم که دشمن در پشت دروازه شهر را همچنان دور می پنداشت ! ما بارها ثابت کرده ایم که هوادار و داماش در کنار هم از هر ناممکنی ممکن خواهند ساخت . حال اینکه شکست سپاهان به هیچ عنوان امر ناممکنی نیست . باید به قدرت سپاهان باور داشت تا همه بدانند که اشتباهات کودکانه گذشته مساوی با مرگ خواهد بود اما این را هم بدانیم که در خون داماش و هوادارانش خون زندگی جاریست و این عشق و تعصب در کنار اندیشه درست می تواند از سپاهان یک مغلوب کامل بسازد به شرط آنکه همه باور کنیم که ما در فینال جام حذفی در برابر سپاهان قرار گرفته ایم !
به هزار و یک دلیل ارزش این بازی بسیار بیشتر از قهرمانی در جام حذفی است که فکر نکنم کسی در آن شکی داشته باشد . رک بگویم این بازی مرگ و زندگی ماست . زندگی ما در شکست سپاهان است و این بزرگترین شانس ما که هوادار داماش باز در کنار مردان تیمش است مردانی که خود بهتر می دانند که این دیدار به معنی سرنوشت یک تیم و یک شهر می تواند باشد . قصد ، بزرگ کردن بیش از اندازه و ایجاد استرس نیست بلکه برای درک بهتر از شرایط شاید باید آن را عریان تر درک کرد این شاید تنها بازی ما باشد که می توانیم از وجود هم نهایت استفاده را ببریم و نقطه پایانی بر یک فصل جدال فوتبالی و غیر فوتبالی بگذاریم . اصلی که مهم است اینست که ما در روز جمعه بدون نگاه به بازیهای گذشته خودمان و نتایجی که کسب شده چه شکستها و چه پیروزی هایمان ( حتی پیروزی 10 نفره بر پرسپولیس ) و بدون هیچ نگاهی به بازیهای آینده رقیبان فقط باید به یک چیز فکر کنیم و آن شکست سپاهان و پایان یک قصه .
گیلان با یاری خداوند بزرگ از مردان داماش و هوادارانشان در روز جمعه یک چیز می خواهد و آن تعین سرنوشت بدست خود است .
[/size:0ac60fd6fa] [/align:0ac60fd6fa]
مجید محمدی
فروردین 1392
[color=black:0ac60fd6fa][b:0ac60fd6fa]مرگ یا زندگی[/b:0ac60fd6fa][/color:0ac60fd6fa]
[/size:0ac60fd6fa]
[align=justify:0ac60fd6fa] [size=16:0ac60fd6fa]شاید این یکی از خسته کننده ترین فصلهای فوتبالی بوده که تاریخ رشت به خود دیده . اینجا شاید همه خسته از ناملایمت ها و اما و اگر هایی هستند که گویی با فوتبال این شهر پیوندی دیرینه دارد .
خسته به این فصل گام نهادیم خسته از کابوس بودن و یا نبودن که مثل یک بختک سایه اش را از فصل قبل به دنبالمان کشیده بود .
خسته از هزاران امید ناامید شده زمانی که مالکان پوشالی به سودای دیگری گام به این شهر نهاده بودند .
خسته از جنگ نابرابر با کمیته ای که تیغ ناعدالتیش فقط بر حلقوم داماش نهاده شده بود .
خسته از داورانی که سوتهایشان بدون هیچ حراسی بر علیه این تیم بی پناه پیش می رفت .
خسته از درد بی رسانه ای که داماش را حتی در تک رسانه تصویری گیلان غریب کرده بود .
خسته از حمله ناجوانمردانه یک مشت قلم فروش که عقده و کینه را با کیسه زر اربابانشان در آمیخته یودند .
خسته از شیرانی که معنی شیر بودن را در همان شهر فرنگ دفن کرده بودند .
خسته از ناهوادارانی که جهالتشان گرانتر از دشمنی دشمنان قسم خورده ما بود .
خسته از . . . شاید بعدها بتوان بیشتر از خستگی هایمان گفت . اما امروز وقت خستگی نیست ! حتی وقت هیچ گله و شکایتی نیست که اگر جای شکایت و گله باشد بازیکنان داماش گیلان از همه به آن محق ترند . یکی بگوید چه کسی این شهامت را دارد که به بازیکنی که دو سال است بیش از 20 درصد از قراردادش را نگرفته و اینچنین در دو تورنمنت سخت از جانش مایه می گذارد تهمت کم کاری و کم فروشی بگذارد . بازیکنانی که شب عید با جیب خالی کنار خانواده شان خجل شدند در حالی که خیلی از ما به فکر سور وسات عیدمان بودیم ! اشکهای ابوذر را دیدید ؟! این یعنی غیرت ! مگر ما به او و امثال او چه دادیم ؟! سخن اما بسیار است اما اینجا در این لحظه فقط به یک چیز باید اندیشید . . . گذاشتن نقطه پایان بر یک فصل پر استرس و نفرینی و این ما هستیم ( بازیکنان و هواداران ) که پایان این قصه را همین هفته باید ثبت کنیم . این خطاب به هواداران و کادر فنی و بازیکنان است . 5 امتیاز فاصله یک مار خوش خط و خال در آستین داماش است ! مبادا چون سردار مستی باشیم که دشمن در پشت دروازه شهر را همچنان دور می پنداشت ! ما بارها ثابت کرده ایم که هوادار و داماش در کنار هم از هر ناممکنی ممکن خواهند ساخت . حال اینکه شکست سپاهان به هیچ عنوان امر ناممکنی نیست . باید به قدرت سپاهان باور داشت تا همه بدانند که اشتباهات کودکانه گذشته مساوی با مرگ خواهد بود اما این را هم بدانیم که در خون داماش و هوادارانش خون زندگی جاریست و این عشق و تعصب در کنار اندیشه درست می تواند از سپاهان یک مغلوب کامل بسازد به شرط آنکه همه باور کنیم که ما در فینال جام حذفی در برابر سپاهان قرار گرفته ایم !
به هزار و یک دلیل ارزش این بازی بسیار بیشتر از قهرمانی در جام حذفی است که فکر نکنم کسی در آن شکی داشته باشد . رک بگویم این بازی مرگ و زندگی ماست . زندگی ما در شکست سپاهان است و این بزرگترین شانس ما که هوادار داماش باز در کنار مردان تیمش است مردانی که خود بهتر می دانند که این دیدار به معنی سرنوشت یک تیم و یک شهر می تواند باشد . قصد ، بزرگ کردن بیش از اندازه و ایجاد استرس نیست بلکه برای درک بهتر از شرایط شاید باید آن را عریان تر درک کرد این شاید تنها بازی ما باشد که می توانیم از وجود هم نهایت استفاده را ببریم و نقطه پایانی بر یک فصل جدال فوتبالی و غیر فوتبالی بگذاریم . اصلی که مهم است اینست که ما در روز جمعه بدون نگاه به بازیهای گذشته خودمان و نتایجی که کسب شده چه شکستها و چه پیروزی هایمان ( حتی پیروزی 10 نفره بر پرسپولیس ) و بدون هیچ نگاهی به بازیهای آینده رقیبان فقط باید به یک چیز فکر کنیم و آن شکست سپاهان و پایان یک قصه .
گیلان با یاری خداوند بزرگ از مردان داماش و هوادارانشان در روز جمعه یک چیز می خواهد و آن تعین سرنوشت بدست خود است .
[/size:0ac60fd6fa] [/align:0ac60fd6fa]
مجید محمدی
فروردین 1392