تـیـم بـنـام مـاسـت

طرف صحبتم کسانی هستن که این اتفاقات را بر نمی تابند.
کسانی که هنوز دامـاش را ارث پدرشان میدانن!و این وارثان واقعی را یک دشمن آشنا میدانن و برای جنگیدن با این حقیقت چنگ به ریسمان پوسیده برادران ناتنی می زنن!یـا افرادی که برای نداشته هایشان از دامـاش برای بزرگ شدنشان سوء استفاده میکنن!
گفتنی ها از آنجا شروع میشود که نسل من و تو عرصه را به دست میگیرند" کسانی که برای رنگ لباس و بوی اسکناس های تازه صندلی عضدی پیر را بنام نزده اند.
مـاجرا از زمانی آغاز شد که تاریخ فوتبال رشت را با مصاحبه های پیشکسوت ها در نهایت بی پولی اما پر از تعصب مرور کردیم و آموختی چه کسی غریبه است و چه کسی غریب پرست و غریب پرست چه لقبی داره ...!
نیروی جوانی هوادارن را با تجربه بزرگان این شهر تلفیق کردیم و اکنون خودمان را مـــالــک میدانیم.
مالک "هیت مدیره "مربی"حتی مدیر عامل اینجا معنا پیدا نمیکند وقتی هواداران نخواهند ...اینجا شهری است که بزرگانش با تمام محدویت ها اَبَـرکارهایی انجام دادن که شکست این افراد دلال و غیرفوتبالی کار مشقت باری نیست.
کسانی که تازه وارد هستن یا غریب پرست برای شناخت مسلک هوادارن می توانند سراغ مکتب آقا میرزا کوچک خان بزرگ را بگیرند که اسطوره ای از نوع مهر مهربانی و همان قدر هم سختگیر و با اصالت که باج ندادن از ویژگی معروفشان است...
با جسارت عرض میکنم در هواداران ایرانی بی هـمـتـایـیـم ...
هوادارانی که بومی را ستایش میکنن نه قهرمانی را ...
هوادارنی که حق را با پاره شدن حنجره طلب میکنند...
هوادارنی که برای همشهری بودن داماش تیم را تنها نمی گذارند ...
هوادارنی که فعل خواستن را با لهجه ناب گیلکی صرف کردن...
وجه افتراق ما بارانی ها با بقیه هوادارن ایران نمونه هایی است که همه از آن آگاهیم "خوب میدانیم تهرانی ها برای شماره 8 و 7 بار ها بار های اجازه ورود به استادیوم هم نداشتن برای حضور اسطوره های تیم به پای هر کس افتادن ...نمونه دیگر شهرک نشین های تازه به دوران رسیده هایی هست که بعد از چند دهه اجازه دیدن تمرین تیم مردمی شان(!) از نزدیک پیدا کردن....از جنوبی های با غیرت (!)و اهل فوتبال(!) نباید غافل شد که دو مربی پرتقالی را تا اواخر فصل تاب آوردن و نتیجه اش شد سقوط آسانسور به لیگ یک.
اکنون که بقول عادل در رشت هوادار سالاری است باید کنار نکشید تا نهایت هدف ایستادگی کرد و این پدیده صرفاً به سود ما بارانی هاست و فرصت را باید غنیمت شمرد.
نسل جوان نباید به افراد خودخواه غیرفوتبالی و دلال اجازه بدهن که دامـاش سرگذشت سپیدرود عزیزمان را پیدا کند.اهل فوتبالی های این شهر درد کشیده هایی هستن که حالا طبیب شده اند و این توهم چهاردیواری را با فریاد و غیرتشان تبدیل به یک حسرت میکنند.
کسانی که هنوز دامـاش را ارث پدرشان میدانن!و این وارثان واقعی را یک دشمن آشنا میدانن و برای جنگیدن با این حقیقت چنگ به ریسمان پوسیده برادران ناتنی می زنن!یـا افرادی که برای نداشته هایشان از دامـاش برای بزرگ شدنشان سوء استفاده میکنن!
گفتنی ها از آنجا شروع میشود که نسل من و تو عرصه را به دست میگیرند" کسانی که برای رنگ لباس و بوی اسکناس های تازه صندلی عضدی پیر را بنام نزده اند.
مـاجرا از زمانی آغاز شد که تاریخ فوتبال رشت را با مصاحبه های پیشکسوت ها در نهایت بی پولی اما پر از تعصب مرور کردیم و آموختی چه کسی غریبه است و چه کسی غریب پرست و غریب پرست چه لقبی داره ...!
نیروی جوانی هوادارن را با تجربه بزرگان این شهر تلفیق کردیم و اکنون خودمان را مـــالــک میدانیم.
مالک "هیت مدیره "مربی"حتی مدیر عامل اینجا معنا پیدا نمیکند وقتی هواداران نخواهند ...اینجا شهری است که بزرگانش با تمام محدویت ها اَبَـرکارهایی انجام دادن که شکست این افراد دلال و غیرفوتبالی کار مشقت باری نیست.
کسانی که تازه وارد هستن یا غریب پرست برای شناخت مسلک هوادارن می توانند سراغ مکتب آقا میرزا کوچک خان بزرگ را بگیرند که اسطوره ای از نوع مهر مهربانی و همان قدر هم سختگیر و با اصالت که باج ندادن از ویژگی معروفشان است...
با جسارت عرض میکنم در هواداران ایرانی بی هـمـتـایـیـم ...
هوادارانی که بومی را ستایش میکنن نه قهرمانی را ...
هوادارنی که حق را با پاره شدن حنجره طلب میکنند...
هوادارنی که برای همشهری بودن داماش تیم را تنها نمی گذارند ...
هوادارنی که فعل خواستن را با لهجه ناب گیلکی صرف کردن...
وجه افتراق ما بارانی ها با بقیه هوادارن ایران نمونه هایی است که همه از آن آگاهیم "خوب میدانیم تهرانی ها برای شماره 8 و 7 بار ها بار های اجازه ورود به استادیوم هم نداشتن برای حضور اسطوره های تیم به پای هر کس افتادن ...نمونه دیگر شهرک نشین های تازه به دوران رسیده هایی هست که بعد از چند دهه اجازه دیدن تمرین تیم مردمی شان(!) از نزدیک پیدا کردن....از جنوبی های با غیرت (!)و اهل فوتبال(!) نباید غافل شد که دو مربی پرتقالی را تا اواخر فصل تاب آوردن و نتیجه اش شد سقوط آسانسور به لیگ یک.
اکنون که بقول عادل در رشت هوادار سالاری است باید کنار نکشید تا نهایت هدف ایستادگی کرد و این پدیده صرفاً به سود ما بارانی هاست و فرصت را باید غنیمت شمرد.
نسل جوان نباید به افراد خودخواه غیرفوتبالی و دلال اجازه بدهن که دامـاش سرگذشت سپیدرود عزیزمان را پیدا کند.اهل فوتبالی های این شهر درد کشیده هایی هستن که حالا طبیب شده اند و این توهم چهاردیواری را با فریاد و غیرتشان تبدیل به یک حسرت میکنند.