تالارهای گفتمان هواداران داماش گیلان

فوتبال رشت مدیران زیادی دیده که بهترین آنها از وجود سه مرد به یادگار مانده.
نفر اول مرحوم غلامرضا صومی بود که تا روز آخر عمرش از هیچ کوششی برای سربلندی تیم شهرش سپیدرود دریغ نکرد از تعصب مثالزدنی آن مرحوم همون که بعد از فوتش به خواست خودش بر روی تابوتش پرچم زیبای سپیدرود نقش بسته بود .
نفر دوم مرحوم ایرج زهرابی بود که برای فوتبال این استان وبخصوص استقلال شهرداری از جان مایه گذاشت . همیشه ودر همه حال در کنار بازیکنان بود , یادمان هست که چطور بعد از پیروزی بر پاس تهران با یه کت زیر بغل وارد زمین شد و صورت تک تک تمام بازیکنان رو بوسید .
نفر سوم امیر عابدینی که حتی با توجه به غیر بومی بودن به مانند یه شهروند همیشه در کنار تیم یارو یاور تیممان تو این فوتبال بی درو پیکر بوده امیدواریم همیشه موافق باشه .
روی صحبتمان با آرتین زهرابی هست کسی که براحتی هرچی تمام تر تمام ساخته های پدرشان را خراب میکند!!!! واقعآ تا به کی؟؟؟؟ شاید منتظر این هستین با ادبیات نادرست تو استادیوم از شما پذیرای شود تا بلکه دهنتان برای همیشه بسته شود واز این طریق شما هم به سر زبانها بیفتید .
کاش قبل از این که حرفهای بی دلیل ومزحک بزنید یه مقدار به زحمات پدرتان که برای فوتبال این شهرکشیدن فکر میکردین .
در پایان باشگاه داماش مسئول هست هرچی زودتر پیگیر این موضع باشد تا آتش خشم طرفداران به استادیوم نکشد تا روح ایرج زهرابی بیش از این در عذاب نباشد.

ممنون از مقاله جالبی که تهیه کردید واقعا باشگاه باید پیگیرش باشه تا هر ادم مال به نرخ روز خور دیگه ای در مورد داماش بازم چیزی نگه بیخود.

من هم امیدوارم این فرد به این هشدارهای دوستانه توجه کنه چون در غیر اینصورت اندک حرمتی که بخاطر پدر مرحومش باقی مونده از بین میره

یادداشتی از آرتین زهرابی در باب بازگشت محمد احمدزاده به ملوان :
( آبان 1391 )



بازگشتش را کمتر کسی باور می کرد . می دانستیم روزی بر می گردد اما نمی دانستیم این قدر زود ؛ زود برای ما و البته دیر برای خودش . برای احمدزاده دیر گذشت و برای ما زود . این دیر و زود شدن ها اما فوتبال را زیباتر می کند و برای ملوانی ها عشقی جاودانه می سازد . اگر ممی باشد یا فرهاد تفاوتی نمی کند ، آن ها فردی به مساله نگاه نمی کنند . یک چیزی است به نام ملوان که در انزلی خیلی عزیز است ، دوستش دارند عاشقانه و آن را سمبل یک شهر می دانند .


[color=blue:79205e145a]
احمدزاده هم که آمده قدمش روی چشم و فرهاد پورغلامی که رفته خدا به همراهش ... میان انزلی چی ها اختلافی هم اگر باشد من و تو باید بی خبر باشیم ، این اختلافات اهمیتی ندارد ، آن چه عزیز است یک نام و تمام ؛ ملوان ...[/color:79205e145a]



برای محمد احمدزاده خوشحالیم که این روز ها با ملوان روز های خوشی را سپری می کند . تلخی ها در فوتبال ممی را آزرده کرد . روز های سختی بود . وقتی با او حرف می زدی باید می رفتی به مقصد موج شکن و روز های تنهایی و خلوت ماهیگیری ... انتهای موج شکن دکه یی دارد که چای بعد از رستوران آندرانیک ، حالی می دهد در آن جا .



خلاصه ملوانی باشی و محمد احمدزاده را دوست نداشته باشی ؟ ملوانی باشی و به یاد فرهاد نباشی ؟ ملوانی باشی و غفور را از یاد ببری ؟ حتی یادی از بهمن خان نکنی ؟ ملوانی باشی و هر روز از انزلیچی حرفی نزنی ؟ ملوانی باشی و از جمشید طلاکار یادی نکنی ؟ من یکی که هنوز خیابان سپه را به عشق او متر می کنم . خدایش بیامرزد کاراگاه کاستر را ... لقبی که بهمن خان به طلاکار داده بود . مصاحبه ی دیروز محمد احمدزاده ما را برد به گذشته ها ... ممی می داند از چه می گوییم . کاش ایرج زهرابی هم بود و این روز ها را می دید . البته اگر صادق درودگر را در انزلی – آن هم در ملوان – می دید حتما جا می خورد . بگذریم ...



پدر اگر بود ، با هم سری به خیابان پاسداران انزلی می زدیم ، پلاژ ها را می دیدیم و باز ایرج در تراس خانه ی ما در دهکده ساحلی به ممی می گفت : خلاصه نگفتی آن روز که در اردوی تیم منتخب گیلان ، ما را دور زدی ماجرای « دیسانتری » چه بود ؟ و ممی هم برای مهندس تعریف می کرد با انزلیچی کجا رفت و وقتی دیر برگشت ، داستان دیسانتری را بهانه کرد . یادش بخیر ...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[color=blue:79205e145a]قلم این بنده خدا خیلی وقته بی جوهر شده و با ادامه این رویه تبدیل به یه آدم منفور نزد اهالی رشت می شه خیلی دوست دارم بهش بگم بچه جان برو در مورد ملوان و ماجراههای انتقادات نصرت ایراندوست و سایر پیشکسوت های انزلی مطلب بنویس و کاری به کار داماش نداشته باش .. روح پدرت شاد که یک عمر با آبرو زیست اما تو بی غیرت با این قلم و طرز تفکر اعتبار مرحوم زهرابی رو هم زیر سوال می بری !
[size=18:79205e145a]تف به غیرتت ![/size:79205e145a][/color:79205e145a]

تف به غیرتت !
تف به غیرتت !
تف به غیرتت !
تف به غیرتت !
تف به غیرتت !
تف به غیرتت !

[align=center:509e8661f3][size=14:509e8661f3][color=black:509e8661f3]دوست خوبمون yaran-mirzakochak صحبت از مرحوم [/color:509e8661f3][color=red:509e8661f3][b:509e8661f3]غلامرضا صومی[/b:509e8661f3][/color:509e8661f3] [color=black:509e8661f3]کردند ، مردی که واقعا زحمت کشید برای فوتبال رشت ، خدا بیامرزه و روحشون شاد ، هروقت که گذرم طرف تازه آباد میوفته ،مزار ایشون رو فراموش نمیکنم... [/color:509e8661f3][/size:509e8661f3][/align:509e8661f3]

[align=center:509e8661f3][/align:509e8661f3]

"در پایان باشگاه داماش مسئول هست هرچی زودتر پیگیر این موضع باشد تا آتش خشم طرفداران به استادیوم نکشد تا روح ایرج زهرابی بیش از این در عذاب نباشد."

تنها راه برای اینکه قلمش رو به راه بشه اینه که تو باشگاه بهش پست بدن.چون داماش و رشت براش سود نداره این کارا رو میکنه.اینجور آدما آبروی خودشون هم براشون مهم نیست.چه برسه آبروی پدرشون.

[quote:72ff3fc9d6="neye_kabir"]تنها راه برای اینکه قلمش رو به راه بشه اینه که تو باشگاه بهش پست بدن.چون داماش و رشت براش سود نداره این کارا رو میکنه.اینجور آدما آبروی خودشون هم براشون مهم نیست.چه برسه آبروی پدرشون.[/quote:72ff3fc9d6]

بهتر! مقاله ای که بخاطر پول نوشته بشه هیچ ارزشی نداره. تازه همچین قلمی هم نداره فقط کافیه قلبی پر کینه داشته باشی و تا کلاس سوم راهنمایی درس خونده باشی می تونی عین مطالب اون رو بنویسی، و بشی به اصطلاح روزنامه نگار!

* پول پرست

یک جمله معروف از "ناپلئون بناپارت " هست که میگه "من از (قلم) چهار نویسنده گستاخ دشمن، بیشتر از 1000 سرباز نظامی اسب سوار هراس دارم."

حالا حکایت این آغا!!ست که با کوردلی هر چی از دهنش در میاد میگه. باید از اینجور آدم ها ترسید که خودشون رو به نفهمیدن زدند.

جناب زهرابی حرمتی که ما برای پدرت قائل هستیم ابدی نیست!!
آن چیزی که ابدی است عشق مان به شهر مقدس رشت و تیم محبوبمان داماش است.از ما گفتن بود اما خیلی زود دیر می شود!!

دوستان انقد از این زهرابی نگین اگه تو ورزشگاه اسمشم بیارین طرف فکر میکنه چه گ و ه ی هستش هدفشم ازین مقاله این بود که این جو را بیفته بهترین کار بی اعتنایی به اراجیفشه

آرتین زهرابی = خائن وطن فروش استقلالی،پاچه خار تهرانی ها،دستمال کش اجنبی ها،موجودی که به هر طریقی دوس داره اون چیزی که میل وعلاقه خودشه به دیگران تحمیل کنه،دوس داره هرجوری که هست این تیم دوباره بشه استقلال رشت،اما غافل ازاینکه این آرزو رو باید به گووووووووووووور ببره،مردم رشت دوس ندارن حتی برای یک لحظه هم فکر این رو به مغزشون راه بدن که اسم این تیم استقلال و پرسپولیس و یا هر مزخرف تهرانی دیگه ای باشه...
اونایی هم که دوس دارن اسم تیم بشه استقلال صرفا به خاطر علاقه و جردادن خودشون برا استقلال تهران هستش،وگرنه همون استقلال رشت زمانیکه با استقلال تهران بازی داشت این عده خبیث طرفدار استقلال تهران بودن و حاضر بودن از حق شهرشون بزنن و بریزن تو حلقوم استلال تهران تا این تیم قهرمان بشه و حتی به قیمت سقوط تیم شهرشون...
متاسفم واسه این آدما و آرتین زهرابی و فرهاد کاس نژاد و هامان حامدی رادو وامثالهم ......

پیرو صحبتهای دوست عزیزمون majid_rashti یه عمر نجابت طرفداران فوتبال رشت باعث شده تا امثال اینچنین آدمهای به خودشون اجازه توهین به دیگران رو بدن مطمئنآ نسل جدید طرفداران به هیچ عنوان در مقابل خائنین ساکت نخواهن بود باید حساب کار دستشون بیاد . ولی چه بهتر که از طریق قانونی این کار توسط باشگاه انجام بشه تا برای همیشه دست از سر فوتبال این شهر بردارن .