توسط amirreza_pro » جمعه فبريه 01, 2013 8:36 am
یادش به خیر,انگار همین دیروز بود که در بحبوحه نداری و بی پولی یک صدا فریاد می زدیم:
هشت ماهه پول نداشتیم/غیرت رشتی داشتیم....
این شده بود اسم رمز آنروزهای ِ ما....
آنروزها تنها حریفمان بی پولی بود و بس...اما من و تو دلخوش از اینکه تنها همدیگر را داریم,جمعی شدیم متحد و یکصدا و لرزه بر پیکر بدخواهان و دشمنان انداختیم.آنطوری که اختلاسی که آمده بود تا کمرمان را بشکند,کمرش را شکستیم...آنروزها دیگر داماش برای ما صرفا یک باشگاه فوتبال نبود,بلکه نامی بود که تحت آن اتحادمان را فریاد میزدیم,همان چیزی که مدت مدیدی بود در این خطه گم شده بود...مع الوصف با همه کم و کاستی های ظاهری,آن فصل را به بهترین شکل به پایان رساندیم و تلخی ِ آنروزها را به کام خود شیرین کردیم,ما پاداش ِ صبر و اتحادمان را گرفتیم و چه بسا اگر کمی خوش شانس تر بودیم سهمیه آسیایی را هم کسب می کردیم...
اما دوستان,روزگار که همیشه آزمون های بزرگ را سهم مردان بزرگ کرده، گویی خواب ِ آزمون بزرگ دیگری را برای فرزندان میرزا دیده است ...
انگار این قانون طبیعی زندگیست که دنیا محل آزمایش و امتحان است و برای پیشرفت باید مدام حرکت کرد,جنگید و تسلیم نشد و به این جمله اعتقاد ِ راسخ داشت که :
آن چه که تو را نکشد، قوی ترت می کند ...
اگر پارسال حریفمان بی پولی بود,امسال علاوه بر بی پولی باید به جنگ ناداوری ها رفت,به جنگ فدراسیون فوتبال و کمیته انضباطی رفت,امسال حتی رسانه ها(خودی و غیر خودی) هم شمشیرشان را از رو برای ِ ما بسته اند و به بدترین و نامنصفانه ترین شکل بر علیه ما می تازند...آری دوستان امسال با حریفی بس گردن کلف تر روبرو هستیم...
آنها اینبار اتحادمان را نشانه رفته اند,آنها از اینکه میبینند در سخت ترین و بدترین شرایط پشت تیم و شهرمان را خالی نمیکنیم و برعکس ورزشگاه حریفان را به تصرف خودمان در می آوریم,به ستوه آمده اند و برای در هم شکستن این عشق و غرور و تعصب به هر چوب ِ کبریت ِ پوسیده ای دست میزنند...
از پشت به تو خنجر میزنند,محرومت میکنند,تحقیرت میکنند,نا دیده ات میگیرند,تمسخرت میکنند,تو را نسبت به تیم و شهرت بدبین میکنند و بی هویت و فحاشت می خوانند تا به خیال خام خود تو را دلسرد کنند...
و در نهایت از همه این دسیسه ها و نیرنگها فقط یک هدف دارند :آنها می خواهند تو نباشی...
دوستان و همقطاران داماشی درست است که این روزها حال و هوای مان خوب نیست و شاید برخی ها هم دلسرد و ناامید شده و برخی دیگر هم تسلیم شده و قصد دارند میدان را خالی کنند...
اما پیش از اینکه از پا بیافتیم و زانو بزنیم به یاد داشته باشیم که بسیاری, آرزومند ِ افزونی ِ تلخی ِ این روز های ما بوده و هستند ...
به یاد داشته باشیم که داماش، غرور ِ شکسته ی این روز های ما ... نتیجه ی تلاش مردانی ست که امروز در قاب خاطره هایمان نشسته اند، مردانی که شاید دیگر نیستند و یا به حاشیه ها و سایه ها پناه برده اند و این روزها چشمانشان همچون نگاه نگران یک پدر، نگران ِ آینده ی این شهر و فوتبال این شهر است...
به یاد داشته باشیم که پسران شهر باران، بیش از پیش به حمایت و تشویق های نود دقیقه ای هواداران خود احتیاج دارند...
و در نهایت به یاد داشته باشیم که به قول گاندی: اول نادیده ات می گیرند، بعد مسخره ات می کنند، سپس با تو مبارزه می کنند،
اما در نهایت پیروزی با توست!
پی نوشت:انصافا کمتر زمانی پیش می آمد که داماش مثل این روزها قشنگ و هجومی بازی کند,ما هنوز در جام حذفی جز چهار تیم برتر کشور هستیم و امیدوار به قهرمانی.در لیگ هم یک بازی کمتر داریم و با بر گشتن مصدومان و بر طرف شدن مشکلات گلزنی و چند تغییر در ترکیب تیم,نتیجه گیری های ِ تیم ما هم شروع خواهد شد و به قول دوستان بالاخره انزلیچی به کوچه ما هم میرسه,فقط باید در این زمان هوشیار بود و متحد.از این به بعد همه چیز مثل یک بازی ِ شطرنج خواهد بود,دست به مهره حرکت است...پس باید به شدت مراقب حرکتهای خود باشیم....