اميد هرندي، تاب آوردنش و تعلق خاطرش

[color=black:698c8fe539][size=18:698c8fe539]اميد هرندي، تاب آوردنش و تعلق خاطرش[/size:698c8fe539]
سالهاي انتظار حتما سالهاي سختي است، سالهايي كه دور ميماني از كاري كه فكر ميكني كار توست. بايد تاب بياوري و در اين تاب آوردن بود كه اميد هرندي را بهتر شناختيم. دروازهبان فراموش نشدني فوتبال گيلان در سالهاي دورياش هرگز از محبوبيت و مقبوليت اجتماعياش براي يافتن بازار كار آن هم در تيمي كه هميشه آلترناتيو سرمربيانش بود، سودي نجست.
هرندي چند بار تا آستانه نيمكت پگاه و داماش پيش رفت اما يا با كارشكنيها از اين نيمكت دور شد يا خود شرايط را نپذيرفت و كناره گرفت. اين بار اما در بدترين شرايط و در اوج بحران اقتصادي داماش، اميد هرندي سختگيريهاي هميشگياش را فراموش كرد و در اين آسانگيري براي قرارداد با داماش، تعلق خاطر او به فوتبال شهرش پيدا بود، تعلق خاطري كه نمونه ديگرش را بايد در سال 66 جستوجو كرد.
اوايل سال66 بود، هفتههاي پاياني ليگ گيلان،استقلال رشت براي دوم شدن در ليگ رقابتي نزديك با سپيدرود و استقلال انزلي داشت.
اميد هرندي دروازهبان استقلال رشت بود و پديده دروازهباني فوتبال ايران. زنده ياد پرويز دهداري ميخواست پيراهن شماره يك تيم ملي را به تن هرندي بپوشاند. هرندي در اردوي تيم ملي بود اما استقلال رشت بدون هرندي با يك بحران مواجه شد و دروازهبان ديگرش دو اخطاره شده بود و استقلال رشت بدون اميد هرندي رتبه دوم در ليگ گيلان را از دست ميداد. زندهياد ايرج زهرابي نزد علي محمد مرتضوي، رييس وقت فدراسيون فوتبال رفت تا هرندي را از اردوي تيم ملي به رشت برگرداند. مرتضوي تصميمگيري در اين باره را به دهداري سپرد. پاسخ دهداري اين بود كه هرندي دروازهبان اول تيم ملي است اما اگر به خاطر بازي در استقلال رشت اردوي تيم ملي را ترك كند ديگر راهي براي بازگشتش به تيم ملي وجود ندارد.
در استقلال رشت به اين فكر افتادند كه در يك بازي سرنوشتساز، امير افتخاري هافبك جوان آن سالهاي فوتبال رشت را به دروازه بفرستند و اين اتفاق به معناي از كف رفتن عنوان دوم ليگ گيلان بود.
اميد هرندي اما تصميم عجيبي گرفت. او كه تهديد دهداري را از زبان مرتضوي شنيده بود و سختگيريهاي دهداري را نيز ميشناخت، به رشت رفت و تيم شهرش را تنها نگذاشت. استقلال رشت آن روز مقابل آتشنشان كلاچاي پيروز شد و به عنواني رسيد كه دنبالش بود و اميد هرندي به همين سادگي پيراهن شماره يك تيم ملي را از كف داد.
شايد تعلق خاطر هرندي به تيم شهرش افراطي به نظر ميرسيد اما اين تصميم اميد هرندي بود، تصميم دروازهبان جوان آن سالها و مرد باتجربه امروز كه همچنان عشقش به شهرش در حرفها و تصميماتش پيدا است.
نه فقط به خاطر آن اتفاق و تصميم سال 66، بلكه به خاطر تعلق خاطر هميشگي هرندي به رشت و به فوتبال شهرش، او هميشه نزد دوستداران فوتبال رشت شخصيتي احترامبرانگيز دارد، حتي نزد نسلهاي تازه كه تصويري از آن دروازهبان مقتدر دو و سه دهه پيش فوتبال گيلان در ذهن ندارند.
برگ برنده اميد هرندي همين است، مقبوليتش نزد چند نسل؛ نسلي كه از دروازهباني او لذت برده، نسلي كه آموخته شدن او براي مربيگري را در استقلال رشت و پگاه ديده و نسلي كه در سالهاي اخير هرندي را به عنوان يك كارشناس شناخته، قضاوتهاي هدفدار از او نشنيده و در سالهاي دورياش كوششهاي رايج مربيان فوتبال ايران براي بازگشت به نيمكت مربيگري را از او نديده است.
پس از سالها وقفه در حضور مربي بومي روي نيمكت تيم اول فوتبال رشت، حالا اميد هرندي صاحب فرصتي شده است، فرصتي كه در اوج بحرانهاي داماش به دست آمد. پيش از هرندي، مجيد جهانپور، مربي خوشفكر و داناي فوتبال ايران كه شخصيتي احترامبرانگيز دارد ساليان سال چهره اول فوتبال رشت بود و البته پشت حصار فوتبال رشت، فوتبالي كه هرگز ثبات در سرمايهگذاري و برنامهريزي نداشت، پنهان ماند. بيترديد اگر فوتبال رشت همچون فوتبال اصفهان صاحب ثبات در سرمايهگذاري و برنامهريزي ميشد، جهانپور يادگارهاي شيرينتري از خود به جا ميگذاشت. آيا حالا اميد هرندي صاحب اين فرصت ميشود كه به جمع موفقترينها در فوتبال ايران بپيوندد يا اينكه فوتبال رشت باز هم سرمايهگذاريهاي كوتاه مدت را تجربه خواهد كرد؟
به اميد هرندي كه تازهترين چهره ليگ برتر است بايد خوشامد گفت. فوتبال رشت حالا چهرهاي را روي نيمكت داماش دارد كه بايد او را در قامت يك پديده به فوتبال ايران معرفي كند. اين يك فرصت است و تنها ارمغان بحرانهاي خانمانسوز داماش. ببينيم اين فرصت چقدر درست مديريت ميشود. ببينيم و تعريف كنيم. [/color:698c8fe539]
[color=red:698c8fe539]ایران ورزشی[/color:698c8fe539]
سالهاي انتظار حتما سالهاي سختي است، سالهايي كه دور ميماني از كاري كه فكر ميكني كار توست. بايد تاب بياوري و در اين تاب آوردن بود كه اميد هرندي را بهتر شناختيم. دروازهبان فراموش نشدني فوتبال گيلان در سالهاي دورياش هرگز از محبوبيت و مقبوليت اجتماعياش براي يافتن بازار كار آن هم در تيمي كه هميشه آلترناتيو سرمربيانش بود، سودي نجست.
هرندي چند بار تا آستانه نيمكت پگاه و داماش پيش رفت اما يا با كارشكنيها از اين نيمكت دور شد يا خود شرايط را نپذيرفت و كناره گرفت. اين بار اما در بدترين شرايط و در اوج بحران اقتصادي داماش، اميد هرندي سختگيريهاي هميشگياش را فراموش كرد و در اين آسانگيري براي قرارداد با داماش، تعلق خاطر او به فوتبال شهرش پيدا بود، تعلق خاطري كه نمونه ديگرش را بايد در سال 66 جستوجو كرد.
اوايل سال66 بود، هفتههاي پاياني ليگ گيلان،استقلال رشت براي دوم شدن در ليگ رقابتي نزديك با سپيدرود و استقلال انزلي داشت.
اميد هرندي دروازهبان استقلال رشت بود و پديده دروازهباني فوتبال ايران. زنده ياد پرويز دهداري ميخواست پيراهن شماره يك تيم ملي را به تن هرندي بپوشاند. هرندي در اردوي تيم ملي بود اما استقلال رشت بدون هرندي با يك بحران مواجه شد و دروازهبان ديگرش دو اخطاره شده بود و استقلال رشت بدون اميد هرندي رتبه دوم در ليگ گيلان را از دست ميداد. زندهياد ايرج زهرابي نزد علي محمد مرتضوي، رييس وقت فدراسيون فوتبال رفت تا هرندي را از اردوي تيم ملي به رشت برگرداند. مرتضوي تصميمگيري در اين باره را به دهداري سپرد. پاسخ دهداري اين بود كه هرندي دروازهبان اول تيم ملي است اما اگر به خاطر بازي در استقلال رشت اردوي تيم ملي را ترك كند ديگر راهي براي بازگشتش به تيم ملي وجود ندارد.
در استقلال رشت به اين فكر افتادند كه در يك بازي سرنوشتساز، امير افتخاري هافبك جوان آن سالهاي فوتبال رشت را به دروازه بفرستند و اين اتفاق به معناي از كف رفتن عنوان دوم ليگ گيلان بود.
اميد هرندي اما تصميم عجيبي گرفت. او كه تهديد دهداري را از زبان مرتضوي شنيده بود و سختگيريهاي دهداري را نيز ميشناخت، به رشت رفت و تيم شهرش را تنها نگذاشت. استقلال رشت آن روز مقابل آتشنشان كلاچاي پيروز شد و به عنواني رسيد كه دنبالش بود و اميد هرندي به همين سادگي پيراهن شماره يك تيم ملي را از كف داد.
شايد تعلق خاطر هرندي به تيم شهرش افراطي به نظر ميرسيد اما اين تصميم اميد هرندي بود، تصميم دروازهبان جوان آن سالها و مرد باتجربه امروز كه همچنان عشقش به شهرش در حرفها و تصميماتش پيدا است.
نه فقط به خاطر آن اتفاق و تصميم سال 66، بلكه به خاطر تعلق خاطر هميشگي هرندي به رشت و به فوتبال شهرش، او هميشه نزد دوستداران فوتبال رشت شخصيتي احترامبرانگيز دارد، حتي نزد نسلهاي تازه كه تصويري از آن دروازهبان مقتدر دو و سه دهه پيش فوتبال گيلان در ذهن ندارند.
برگ برنده اميد هرندي همين است، مقبوليتش نزد چند نسل؛ نسلي كه از دروازهباني او لذت برده، نسلي كه آموخته شدن او براي مربيگري را در استقلال رشت و پگاه ديده و نسلي كه در سالهاي اخير هرندي را به عنوان يك كارشناس شناخته، قضاوتهاي هدفدار از او نشنيده و در سالهاي دورياش كوششهاي رايج مربيان فوتبال ايران براي بازگشت به نيمكت مربيگري را از او نديده است.
پس از سالها وقفه در حضور مربي بومي روي نيمكت تيم اول فوتبال رشت، حالا اميد هرندي صاحب فرصتي شده است، فرصتي كه در اوج بحرانهاي داماش به دست آمد. پيش از هرندي، مجيد جهانپور، مربي خوشفكر و داناي فوتبال ايران كه شخصيتي احترامبرانگيز دارد ساليان سال چهره اول فوتبال رشت بود و البته پشت حصار فوتبال رشت، فوتبالي كه هرگز ثبات در سرمايهگذاري و برنامهريزي نداشت، پنهان ماند. بيترديد اگر فوتبال رشت همچون فوتبال اصفهان صاحب ثبات در سرمايهگذاري و برنامهريزي ميشد، جهانپور يادگارهاي شيرينتري از خود به جا ميگذاشت. آيا حالا اميد هرندي صاحب اين فرصت ميشود كه به جمع موفقترينها در فوتبال ايران بپيوندد يا اينكه فوتبال رشت باز هم سرمايهگذاريهاي كوتاه مدت را تجربه خواهد كرد؟
به اميد هرندي كه تازهترين چهره ليگ برتر است بايد خوشامد گفت. فوتبال رشت حالا چهرهاي را روي نيمكت داماش دارد كه بايد او را در قامت يك پديده به فوتبال ايران معرفي كند. اين يك فرصت است و تنها ارمغان بحرانهاي خانمانسوز داماش. ببينيم اين فرصت چقدر درست مديريت ميشود. ببينيم و تعريف كنيم. [/color:698c8fe539]
[color=red:698c8fe539]ایران ورزشی[/color:698c8fe539]