گوشه ای از غیرت تک تک داماشی ها

من هم مثل خیلی از علاقمندان به فوتبال، آن هم به فوتبال گیلان، و تیم همیشه جاوید داماش گیلان به ورزشگاه عضدی رفتم، وقتی شور و شوق تماشاچیان را دیدم؛ وقتی دیدم دو نفر از تماشاچیان پلاکاردی را دور زمین می چرخانند که رویش نوشته بود: داماش تنها نیست ما باهاشیم، وقتی دیدم چند تن از بچه ها به طور خود جوش و بدون هیچ چشم داشتی لیدر شدند، وقتی دیدم بعد از خوردن گل از تیم حریف چطور چند دقیقه هواداران یک نفس و هماهنگ تیم را تشویق کردند تا به گل مساوی توسط افشین چاوشی آنهم با یک پشت پا برسیم به خودم افتخار کردم که فرزند یک پدر و مادر گیلانی هستم.
افتخار کردم و افتخار می کنم و افتخار خواهم کرد که تیمی دارم با نام زیبای داماش که نام خطه ای از این سرزمین گیلان است و باز افتخار می کنم به بازیکنان تیم و کادر مربی گری و بویژه به جناب امید خان هرندی که ندای معرفت جناب مهندس عابدینی را با لوتی گری لبیک گفت و شاید با کمترین چشم داشتی سر مربی تیم بزرگی چون داماش گیلان شد.
تیم بزرگ مربی بزرگی هم می خواهد که جناب امید خان هرندی با آن کارنامه درخشان گذشته اش در فوتبال ایران که در گوشه ای از آن کارنامه اسطوره ای چون احمد رضا عابدزاده ذخیره همین امید خان گل گلاب ما بود البته آن کارنامه گذشته ایشان بود و به تاریخ بپوست.
اما دیروز دیدم که آن مرد بزرگ دیروز، امروز هم بزرگ است زیرا بعد از خوردن گل، سریع تیم را جمع جور کرد و با تلاش و پیگیری و غیرت و صد البته حرف شنوی بازیکنان گل مساوی به ثمر رسید.
دیروز کار امید خان را در نیمه دوم آنالیز کردم:
[color=green:443cc06ccc]1- ایشان سه تعویض خوب انجام داد.
2- تعویض هایش به موقع بود.
3- سپس تیمش را خوب به جلو هدایت کرد و انصافا اگر استرس بر چند تن از بازیکنان مستولی نمی شد و قدر موقعیت های به دست آمده را می دانستند صد در صد فولاد با چند گل به شهر خود باز می گشت.
4- خدایی بازیکنان داماش دقیقا می دانستند در زمین هدف شان چیست و چگونه باید با آن برسند.[/color:443cc06ccc]
داماش در نیمه دوم که نیمه مربی ها است چنان خوب و روان بازی می کرد که احساس می کردی این تیم هیچ بحران مالی و مشکلی ندارد، گویا یک تیم چند میلیارد تومانی بود هرچند تیم داماش الحق و الانصاف مجموعه تیم انسانهایی هستند که ارزش دستمزدهایشان فراتر از چند میلیارد است اما با این همه بحران و غم وغصه دیروز عالی بودند و ستاره هایی بودند تابنده در آسمان فوتبال گیلان.
بازی یک بر یک تمام شد.
اما انگار که تیم برنده بود زیرا آخر سر همه طرفداران از بازی تیم راضی بودند و نکته ویژه طرفداران، حرکت عالی تماشاچیان در جایگاه اچ بود که خود من هم آنجا بودم و از نزدیک دیدم که اول دروازه بان فراهانی را تشویق کردند و بعد، از کاپیتان مهدوی خواستند تا تیم را به سمت آنها ببرد تا از آنها قدر دانی کنند.
[b:443cc06ccc]آفرین به این تماشاچیان و طرفداران با غیرت
و
وآ اسفا و اوف بر مسئولین بی غیرت [/b:443cc06ccc]
نویسنده: محمّدحسین صداقت ( یک هوادار)
افتخار کردم و افتخار می کنم و افتخار خواهم کرد که تیمی دارم با نام زیبای داماش که نام خطه ای از این سرزمین گیلان است و باز افتخار می کنم به بازیکنان تیم و کادر مربی گری و بویژه به جناب امید خان هرندی که ندای معرفت جناب مهندس عابدینی را با لوتی گری لبیک گفت و شاید با کمترین چشم داشتی سر مربی تیم بزرگی چون داماش گیلان شد.
تیم بزرگ مربی بزرگی هم می خواهد که جناب امید خان هرندی با آن کارنامه درخشان گذشته اش در فوتبال ایران که در گوشه ای از آن کارنامه اسطوره ای چون احمد رضا عابدزاده ذخیره همین امید خان گل گلاب ما بود البته آن کارنامه گذشته ایشان بود و به تاریخ بپوست.
اما دیروز دیدم که آن مرد بزرگ دیروز، امروز هم بزرگ است زیرا بعد از خوردن گل، سریع تیم را جمع جور کرد و با تلاش و پیگیری و غیرت و صد البته حرف شنوی بازیکنان گل مساوی به ثمر رسید.
دیروز کار امید خان را در نیمه دوم آنالیز کردم:
[color=green:443cc06ccc]1- ایشان سه تعویض خوب انجام داد.
2- تعویض هایش به موقع بود.
3- سپس تیمش را خوب به جلو هدایت کرد و انصافا اگر استرس بر چند تن از بازیکنان مستولی نمی شد و قدر موقعیت های به دست آمده را می دانستند صد در صد فولاد با چند گل به شهر خود باز می گشت.
4- خدایی بازیکنان داماش دقیقا می دانستند در زمین هدف شان چیست و چگونه باید با آن برسند.[/color:443cc06ccc]
داماش در نیمه دوم که نیمه مربی ها است چنان خوب و روان بازی می کرد که احساس می کردی این تیم هیچ بحران مالی و مشکلی ندارد، گویا یک تیم چند میلیارد تومانی بود هرچند تیم داماش الحق و الانصاف مجموعه تیم انسانهایی هستند که ارزش دستمزدهایشان فراتر از چند میلیارد است اما با این همه بحران و غم وغصه دیروز عالی بودند و ستاره هایی بودند تابنده در آسمان فوتبال گیلان.
بازی یک بر یک تمام شد.
اما انگار که تیم برنده بود زیرا آخر سر همه طرفداران از بازی تیم راضی بودند و نکته ویژه طرفداران، حرکت عالی تماشاچیان در جایگاه اچ بود که خود من هم آنجا بودم و از نزدیک دیدم که اول دروازه بان فراهانی را تشویق کردند و بعد، از کاپیتان مهدوی خواستند تا تیم را به سمت آنها ببرد تا از آنها قدر دانی کنند.
[b:443cc06ccc]آفرین به این تماشاچیان و طرفداران با غیرت
و
وآ اسفا و اوف بر مسئولین بی غیرت [/b:443cc06ccc]
نویسنده: محمّدحسین صداقت ( یک هوادار)