ترسوها به بهشت نمیروند!

[color=brown:941c52dcab][size=18:941c52dcab]به بهانه دومين شكست تارتار و داماش/ ترسوها به بهشت نمیروند![/size:941c52dcab][/color:941c52dcab]
سایت گل-بياييد برایتان قصه بگویم. قصهای از شوربختیهای مردم شهری که هیچ چیزش سر جایش نیست. شهری که در لابهلای بتن پیادهروهایش چمن سبز میشود اما چمنهاي ورزشگاه پیر شهرش مصنوعی است! شهری که به سپیدرودش مینازد اما گهررودش بر مبنای آمار یونسکو آلودهترین رودخانهي جهان است! و البته دل مردمانش پاکترین دلهاست.
شهری که مردمانش تئاتر را دوست دارند، به سینما میروند و بلیتهای کنسرت همیشه پیشفروش میشود و باقی نمیماند، اما عشق به فوتبال جایگاه خاص خود را دارد و در یک روز میانهفته بیش از 25هزار نفر ورزشگاه پیر شهرشان را پر از جمعیت میکنند. آنها تیمی دارند به نام سپیدرود که به قدمت تاریخ فوتبال یک کشور است و در تاریکخانه لیگهای دسته دوم و سوم زندانی شده. و البته تیمی جوانتر دارند که گاهی اوقات برایشان موجب افتخار است و گاهی....
از داماش حرف ميزنيم. از ميراثدار استقلال رشت و پگاه گيلان. از باشگاهي كه يك روز به پارادایس پیرمردان آبی پایتخت برای سپری کردن روزهای بازنشستگی بدل میشد و روز دیگر مکانی بود برای کسب درآمد جوانان جویای پول [size=18:941c52dcab]شهرک همسایه[/size:941c52dcab] تا چند سال پس از آن باد در گلو بياندازند و از بزرگترین اشتباه زندگیشان سخن بگویند! و لابد ما هم باید فراموش کنیم که چندصد میلیون ناقابل از جیب مردم شهر باران کندند و رفتند.
اینجا از میان بزرگانی چون ناصرخان حجازی، اصغر شرفی، دکتر ذوالفقارنسب، بگوویچ، استانکو، یشیچ، فیروز کریمی، دینورزاده، جهانپور، ابراهیم قاسمپور و... تنها اشتراک نظر بر روی یک نام است که به یقین از سایرین نامی کوچکتر در فوتبال دارد: نادر دستنشان. فردی که امپراتور لقبش دادند و کلید طلایی شهرشان که نه فقط، کلید دروازه قلبهایشان را تقدیمش کردند و هنوز که هنوز است چشمانتظار بازگشتش هستند. میدانید چرا؟
او در زمانهی کمپولی به رشت آمد و برای ماندن در این شهر خط و نشان نکشید. تیمش زمانی که آمد در قعر جدول بود و زمانی که میرفت آقایی میکرد در این فوتبال. روحیه مبارزهطلبی داشت و جسارت جنگیدن تا آخرین نفس را به مردمان باران هدیه داد. رقیب دیرینه رشتیها را جدیترین گرفت و از جنس خود مردم بود و پاسخگوی اشتباهاتش. در میان نامهای بالا آن آخری(قاسمپور) اگر کمی سعه صدر از خود به خرج میداد حتما میتوانست پای در جای پاي او بگذارد اما او کمصبرتر از آن بود که میباید....
و حالا شما، آقاي مهدی تارتار... از بسیاری جهات قابلیت آن را دارید که با این تیم و این مردمان به آنچه باید برسید. اینکه در بحرانیترین شرایط گام به شهر باران گذاشتهاید قابل ستایش است. مردم این دیار جوانی را یک شاخصه میدانند به شرطی که فکر جوان نیز همراهش باشد. روحیه مبارزهطلبی یک جوان را داشته باشید، نه اینکه با تعویضهای محتاطانه و تفکرات بسته خیل جمعیت یک ورزشگاه را از تعجب به سکوت وادارید. ترسوها هرگز راهی به بهشت نخواهند داشت. تیمتان در این دو بازی دست به عصا بازی میکند، بیشتر از اینکه به جلو نگاه کند نگران پشت سرش است. تعداد موقعیتهای حساس بر روی دروازه حریف کمتر از انگشتان یک دست است. بازیکنانتان از اینکه در پستهای غیرتخصصیشان به بازی گرفته میشوند ناراضیاند. تیمی که میخواهد مدعی باشد نباید از نام حریف واهمه داشته باشد. از کمبود وقت بین بازیها برای کار تیمی گله دارید ولی در نخستین تمرین پس از بازی با استقلال غایب هستید!؟ در اوج نیاز به حمله، بازیسازترین بازیکن تیمتان(مهدوی) و موثرترین و شوتزنترین بازیکن داماش(زنیدپور) را که هردو لبریز از انگیزه بودند از زمین بیرون میکشید... و دهها ایرادی که میتوان در این برهه از شما و بازی تیمتان گرفت.
مهدیخان تارتار! امروز که اینجا ایستادهاید حق انتخاب با شماست. میتوانید فرداروز یک امپراتور تازه برای مردمان دیار سبز باشید یا گمشدهی یادها شوید، و البته خدای ناکرده منفور و خائن لقب بگیرید که یکی از آن خائنلقبگرفتهها را خیلی خوب میشناسید!
هنوز فاجعه برای تیمتان رخ نداده و فرصت جبران برایتان باقی است، فقط یادتان باشد مردان این خطه از ايران با صبوری بیگانهاند...
[color=red:941c52dcab]رادنی دیدار[/color:941c52dcab]
سایت گل-بياييد برایتان قصه بگویم. قصهای از شوربختیهای مردم شهری که هیچ چیزش سر جایش نیست. شهری که در لابهلای بتن پیادهروهایش چمن سبز میشود اما چمنهاي ورزشگاه پیر شهرش مصنوعی است! شهری که به سپیدرودش مینازد اما گهررودش بر مبنای آمار یونسکو آلودهترین رودخانهي جهان است! و البته دل مردمانش پاکترین دلهاست.
شهری که مردمانش تئاتر را دوست دارند، به سینما میروند و بلیتهای کنسرت همیشه پیشفروش میشود و باقی نمیماند، اما عشق به فوتبال جایگاه خاص خود را دارد و در یک روز میانهفته بیش از 25هزار نفر ورزشگاه پیر شهرشان را پر از جمعیت میکنند. آنها تیمی دارند به نام سپیدرود که به قدمت تاریخ فوتبال یک کشور است و در تاریکخانه لیگهای دسته دوم و سوم زندانی شده. و البته تیمی جوانتر دارند که گاهی اوقات برایشان موجب افتخار است و گاهی....
از داماش حرف ميزنيم. از ميراثدار استقلال رشت و پگاه گيلان. از باشگاهي كه يك روز به پارادایس پیرمردان آبی پایتخت برای سپری کردن روزهای بازنشستگی بدل میشد و روز دیگر مکانی بود برای کسب درآمد جوانان جویای پول [size=18:941c52dcab]شهرک همسایه[/size:941c52dcab] تا چند سال پس از آن باد در گلو بياندازند و از بزرگترین اشتباه زندگیشان سخن بگویند! و لابد ما هم باید فراموش کنیم که چندصد میلیون ناقابل از جیب مردم شهر باران کندند و رفتند.
اینجا از میان بزرگانی چون ناصرخان حجازی، اصغر شرفی، دکتر ذوالفقارنسب، بگوویچ، استانکو، یشیچ، فیروز کریمی، دینورزاده، جهانپور، ابراهیم قاسمپور و... تنها اشتراک نظر بر روی یک نام است که به یقین از سایرین نامی کوچکتر در فوتبال دارد: نادر دستنشان. فردی که امپراتور لقبش دادند و کلید طلایی شهرشان که نه فقط، کلید دروازه قلبهایشان را تقدیمش کردند و هنوز که هنوز است چشمانتظار بازگشتش هستند. میدانید چرا؟
او در زمانهی کمپولی به رشت آمد و برای ماندن در این شهر خط و نشان نکشید. تیمش زمانی که آمد در قعر جدول بود و زمانی که میرفت آقایی میکرد در این فوتبال. روحیه مبارزهطلبی داشت و جسارت جنگیدن تا آخرین نفس را به مردمان باران هدیه داد. رقیب دیرینه رشتیها را جدیترین گرفت و از جنس خود مردم بود و پاسخگوی اشتباهاتش. در میان نامهای بالا آن آخری(قاسمپور) اگر کمی سعه صدر از خود به خرج میداد حتما میتوانست پای در جای پاي او بگذارد اما او کمصبرتر از آن بود که میباید....
و حالا شما، آقاي مهدی تارتار... از بسیاری جهات قابلیت آن را دارید که با این تیم و این مردمان به آنچه باید برسید. اینکه در بحرانیترین شرایط گام به شهر باران گذاشتهاید قابل ستایش است. مردم این دیار جوانی را یک شاخصه میدانند به شرطی که فکر جوان نیز همراهش باشد. روحیه مبارزهطلبی یک جوان را داشته باشید، نه اینکه با تعویضهای محتاطانه و تفکرات بسته خیل جمعیت یک ورزشگاه را از تعجب به سکوت وادارید. ترسوها هرگز راهی به بهشت نخواهند داشت. تیمتان در این دو بازی دست به عصا بازی میکند، بیشتر از اینکه به جلو نگاه کند نگران پشت سرش است. تعداد موقعیتهای حساس بر روی دروازه حریف کمتر از انگشتان یک دست است. بازیکنانتان از اینکه در پستهای غیرتخصصیشان به بازی گرفته میشوند ناراضیاند. تیمی که میخواهد مدعی باشد نباید از نام حریف واهمه داشته باشد. از کمبود وقت بین بازیها برای کار تیمی گله دارید ولی در نخستین تمرین پس از بازی با استقلال غایب هستید!؟ در اوج نیاز به حمله، بازیسازترین بازیکن تیمتان(مهدوی) و موثرترین و شوتزنترین بازیکن داماش(زنیدپور) را که هردو لبریز از انگیزه بودند از زمین بیرون میکشید... و دهها ایرادی که میتوان در این برهه از شما و بازی تیمتان گرفت.
مهدیخان تارتار! امروز که اینجا ایستادهاید حق انتخاب با شماست. میتوانید فرداروز یک امپراتور تازه برای مردمان دیار سبز باشید یا گمشدهی یادها شوید، و البته خدای ناکرده منفور و خائن لقب بگیرید که یکی از آن خائنلقبگرفتهها را خیلی خوب میشناسید!
هنوز فاجعه برای تیمتان رخ نداده و فرصت جبران برایتان باقی است، فقط یادتان باشد مردان این خطه از ايران با صبوری بیگانهاند...
[color=red:941c52dcab]رادنی دیدار[/color:941c52dcab]