فرو ریختن اشک های کسی که عاشقانه تیم شهرش را دوست دارد...

با توجه به عمل جراحی که در روز شنبه بر روی پای چپم انجام داده بودم متاسفانه فرصت حضور در استادیوم عضدی را از دست دادم... دکتر گفته بود برای بهبودی کامل حداقل به 10 روز استراحت نیاز داری... به ناچار مجبور شدم در خانه و از طریق تلویزیون به تماشای بازی بپردازم. بعد از گلی که به ناحق برای راه آهن در پایان نیمه اول گرفته شد بدجوری حالم گرفته شد... با شروع نیمه دوم و بازی طوفانی که داماش به نمایش گذاشت خیلی امیدوار به ادامه ی بازی شدم تا اینکه شوت زیبای میلاد به تور دروازه ی راه آهن نشست و به فاصله ی چند دقیقه گل سوم هم از راه رسید... با زدن گل سوم بود که از شادی فراوان اشک در چشمانم حلقه زد و نتوانستم بر احساساتم کنترل کنم و اشک از چشمانم جاری شد که باعث متعجب شدن اعضای خانواده ام شد........ کسانی که از نزدیک با شخصیت من آشنایی دارند می دانند که فردی کاملا احساسی هستم/فردی که عاشقانه به رشت و تیم رشت عشق می ورزد. در پایان امیدوارم داماش به روند موفقیت هاش ادامه بده و با بردهای پیاپی همشهری های عزیزم رو بیش از گذشته شاد و مسرور کنه. ( رشت = تمامه زندگیه من )