ياداشت ويژه سايت گل درباره سقوط سپيدرود صعود داماش

[[color=black:fa7f757326]size=12]این روزها برای مردم شهر باران نمود بارز یک پارادوکس بزرگ است. پارادوکسی که یک سو شادمانی صعود به سطح نخست فوتبال کشور را جشن می گیرد و سوی دیگر غم سقوط محبوبترین تیم شمال را دارد
رادنی دیدار
سایت گل- آدینه می توانست برای مردم شهر باران یک روز کوفتی دیگر باشد.روزی که باران سیل آسا با کاهش شدید دما ، یک روز سرد زمستانی را درست در وسط بهار سبز کرده بود.باید در رشت زندگی کرده باشی تا درک کنی که وقتی پس از یک هفته کار با هزار امید برای روز آخرهفته با دوستان برنامه ی یک پیک نیک در طبیعت را می گذاری و البته پیش از آن به یاهو ودر می روی تا مطمئن باشی هوا خوب است و آن وقت که از خواب بر می خیزی و می بینی که باران همه را سر کار گذاشته و همه چیز را شسته است ، چه ضد حالی می خوری از دست باران. درست مثل دو سال پیش در یک روزی چون امروز – حالا چند هفته این ورتر یا آن ورتر- که باران آرزوهای یک شهر را شست و با خود برد!
روزی که داماش تازه به دست عابدینی و رفقا افتاده، به پرتگاه لیگ یک سقوط کرد و کلانشهر رشت را با صدها هزار فوتبال دوست از لیگ برتر اخراج کرد.سالی گذشت و پس از یک فصل رقابت نفس گیر در تبعید گاه لیگ یک و پس از تحمل یک سال لودهبازیهای کریمی درست در لحظات پایانی داماش کم آورد و قافیه را به آبادان باخت تا دوباره رفوزه شود و در همان کلاس قبلی درجا بزند.
نوبت به این فصل رسید.هفته های ابتدایی اما برای شهر باران نویدبخش روزهای خوب نبود و امیدی به حاجت گرفتن از این امامزاده نبود! اما به مرور همه چیز تغییر کرد و بخت روی خوش نشان داد به مردم سبز شمال تا نسیم لیگ برتر بوزد به شهر باران.و امروز در حالی که دو هفته به پایان لیگ باقی مانده عابدینی و شرکا کلید طلایی دروازهی شهر لیگ برتر را به مردم باران هدیه داده اند. این بار بچههای شهرمان خلاف عادت عمل کرده اند و بدون جان به سر کردن همشهری هایشان خیلی جنتلمنانه به سطح نخست فوتبال کشور بازگشته اند.[/color:fa7f757326]
[color=red:fa7f757326]به راستی که لیگ برتر خیل عظیم جمعیت رشت را کم داشت. دوباره هیجان و دلشوره و غم و شادی باز می گردد به شهررشت. وای باز هم جنگ گلادیاتوری شمال بین ملوان و داماش. جایی که هرگز کسی نمی گوید فقط سه امتیاز دارد این بازی!همه لیگ برای مردمان کناره دریای کاسپین یک طرف و نبرد حیثیتی رشت و انزلی یک طرف. و کیست که همان لحظههای نخست پس از سوت بازی در سیرجان به یاد حرفهای توهین آمیز پژمان نوری در برنامه نود نیفتاده باشد!؟ ( زمانی که داشت از روزهایش در رشت به عنوان بدترین روزهای زندگیاش نام می برد! والبته شاید از خاطر برده بود دستمزد چندصد ملیونیاش را در پگاه و له کردن اتومبیل چند ده ملیونی که پگاه به او داده بود در یک کورس ... بگذریم)[/color:fa7f757326]
این بار اما عابدینی گفته است که داماش آمده تا بماند و در سال بعد چشم به بالاترها هم دارد. آمده است تا دیگر بازنگردد. آمده است تا همهاش دلشوره سقوط را نداشته باشد. آمده است تا زنگ تفریح نباشد و آمده است تا داربی شمال را ببرد که بالای جدول بماند نه اینکه از سقوط نجات پیدا کند!
در یک کلام آمده است تا دیگر آسانسور نباشد ، موشک باشد و فراخ آسمانها را بگشاید نه اعماق اقیانوسها را.
البته جشن قهرمانی داماش برای مردم رشت با سقوط سپیدرود به ناکجا آباد لیگ دو خراب شد و کامشان تلخ. سپیدرودی که بارها و بارها در همین تریبون گفتیم و فریاد زدیم که اگر نگوییم دست نااهلان است باید بگوییم که گرفتار کار نابلدان است امروز....
سپیدرودی که زمانی چشم و چراغمان بود پس از آن همه انتظار فقط یک فصل مهمان لیگ یک بود و دارد دوباره چمدان هایش را می بندد به مقصد سقوط.این روزها برای مردم شهر باران نمود بارز یک پارادوکس بزرگ است. پارادوکسی که یک سو شادمانی صعود به سطح نخست فوتبال کشور را جشن می گیرد و سوی دیگر غم سقوط محبوب ترین تیم شمال را دارد.
اما چیزی که نباید در این هیاهو گم شود این است که دوستان از همین امروز باید به فکر باشند اگر میخواهند که سال دیگر در این روزها دوباره فانوس دستمان نباشد
[/size]
رادنی دیدار
سایت گل- آدینه می توانست برای مردم شهر باران یک روز کوفتی دیگر باشد.روزی که باران سیل آسا با کاهش شدید دما ، یک روز سرد زمستانی را درست در وسط بهار سبز کرده بود.باید در رشت زندگی کرده باشی تا درک کنی که وقتی پس از یک هفته کار با هزار امید برای روز آخرهفته با دوستان برنامه ی یک پیک نیک در طبیعت را می گذاری و البته پیش از آن به یاهو ودر می روی تا مطمئن باشی هوا خوب است و آن وقت که از خواب بر می خیزی و می بینی که باران همه را سر کار گذاشته و همه چیز را شسته است ، چه ضد حالی می خوری از دست باران. درست مثل دو سال پیش در یک روزی چون امروز – حالا چند هفته این ورتر یا آن ورتر- که باران آرزوهای یک شهر را شست و با خود برد!
روزی که داماش تازه به دست عابدینی و رفقا افتاده، به پرتگاه لیگ یک سقوط کرد و کلانشهر رشت را با صدها هزار فوتبال دوست از لیگ برتر اخراج کرد.سالی گذشت و پس از یک فصل رقابت نفس گیر در تبعید گاه لیگ یک و پس از تحمل یک سال لودهبازیهای کریمی درست در لحظات پایانی داماش کم آورد و قافیه را به آبادان باخت تا دوباره رفوزه شود و در همان کلاس قبلی درجا بزند.
نوبت به این فصل رسید.هفته های ابتدایی اما برای شهر باران نویدبخش روزهای خوب نبود و امیدی به حاجت گرفتن از این امامزاده نبود! اما به مرور همه چیز تغییر کرد و بخت روی خوش نشان داد به مردم سبز شمال تا نسیم لیگ برتر بوزد به شهر باران.و امروز در حالی که دو هفته به پایان لیگ باقی مانده عابدینی و شرکا کلید طلایی دروازهی شهر لیگ برتر را به مردم باران هدیه داده اند. این بار بچههای شهرمان خلاف عادت عمل کرده اند و بدون جان به سر کردن همشهری هایشان خیلی جنتلمنانه به سطح نخست فوتبال کشور بازگشته اند.[/color:fa7f757326]
[color=red:fa7f757326]به راستی که لیگ برتر خیل عظیم جمعیت رشت را کم داشت. دوباره هیجان و دلشوره و غم و شادی باز می گردد به شهررشت. وای باز هم جنگ گلادیاتوری شمال بین ملوان و داماش. جایی که هرگز کسی نمی گوید فقط سه امتیاز دارد این بازی!همه لیگ برای مردمان کناره دریای کاسپین یک طرف و نبرد حیثیتی رشت و انزلی یک طرف. و کیست که همان لحظههای نخست پس از سوت بازی در سیرجان به یاد حرفهای توهین آمیز پژمان نوری در برنامه نود نیفتاده باشد!؟ ( زمانی که داشت از روزهایش در رشت به عنوان بدترین روزهای زندگیاش نام می برد! والبته شاید از خاطر برده بود دستمزد چندصد ملیونیاش را در پگاه و له کردن اتومبیل چند ده ملیونی که پگاه به او داده بود در یک کورس ... بگذریم)[/color:fa7f757326]
این بار اما عابدینی گفته است که داماش آمده تا بماند و در سال بعد چشم به بالاترها هم دارد. آمده است تا دیگر بازنگردد. آمده است تا همهاش دلشوره سقوط را نداشته باشد. آمده است تا زنگ تفریح نباشد و آمده است تا داربی شمال را ببرد که بالای جدول بماند نه اینکه از سقوط نجات پیدا کند!
در یک کلام آمده است تا دیگر آسانسور نباشد ، موشک باشد و فراخ آسمانها را بگشاید نه اعماق اقیانوسها را.
البته جشن قهرمانی داماش برای مردم رشت با سقوط سپیدرود به ناکجا آباد لیگ دو خراب شد و کامشان تلخ. سپیدرودی که بارها و بارها در همین تریبون گفتیم و فریاد زدیم که اگر نگوییم دست نااهلان است باید بگوییم که گرفتار کار نابلدان است امروز....
سپیدرودی که زمانی چشم و چراغمان بود پس از آن همه انتظار فقط یک فصل مهمان لیگ یک بود و دارد دوباره چمدان هایش را می بندد به مقصد سقوط.این روزها برای مردم شهر باران نمود بارز یک پارادوکس بزرگ است. پارادوکسی که یک سو شادمانی صعود به سطح نخست فوتبال کشور را جشن می گیرد و سوی دیگر غم سقوط محبوب ترین تیم شمال را دارد.
اما چیزی که نباید در این هیاهو گم شود این است که دوستان از همین امروز باید به فکر باشند اگر میخواهند که سال دیگر در این روزها دوباره فانوس دستمان نباشد
[/size]