مردی که هوچی گری میکرد، رفته است
نویسنده: رضا خوشحال
خزرآنلاین: امیر عابدینی این روزها بازهم جنجال میآفریند. او که تیمش را به طور جدی در آستانه سقوط میبیند، استعفا داده و مرتب مصاحبه می کند.
امیر عابدینی کیست؟
مهندس حسن عابدینی معروف به امیر در سال ۱۳۲۷ متولد شد. تا سال ۱۳۵۱ در پرسپولیس تهران بازی و سپس فوتبال را به قصد تحصیل رها کرد. پس از انقلاب مدتی استاندار و از سال ۱۳۷۲ تا ۱۳۷۹ مدیر عامل پرسپولیس تهران شد. او هشت ماه را هم در ریاست فدراسیون فوتبال گذراند و البته خیلی زود جایش را به رقیب دیرینه یعنی داریوش مصطفوی واگذار کرد. پس از دوم خرداد ۱۳۷۶ عابدینی که خود را دور از قدرت میدید در انتخابات شورای شهر تهران ثبت نام کرد و به پشتوانه حضور در پرسپولیس بهعنوان عضو علی البدل به شورای شهر تهران راه یافت. پس از ماجرای جنجالهای معروف و انحلال شورای شهر اول تهران، عابدینی عملا بیکار شد. در این مسیر چند بار سعی کرد تا شغلی برای خود دست و پا کند که البته ریاست فدراسیون فوتبال و مدیر عاملی پرسپولیس از آرزوهای دست نیافتنی او باقی ماندند.
چرخ روزگار او را سالها بعد در کنار مهآفرید خسروی مدیر گروه امیر منصور آریا (همان عامل معروف اختلاس ۳۰۰۰ میلیاردی) قرار داد و او به عنوان مشاور و مدیر ورزشی این مجموعه، کارهای اقتصادی در حوزه ورزش را سامان میداد. در دوره مدیریت مهندس قهرمانی که به واسطه نزدیکی به اسفندیار رحیم مشایی توانسته بود به استانداری گیلان دست یابد، ناگهان امیرعابدینی پس از انتقال امتیاز تیم پگاه در رشت به عنوان مدیرعامل باشگاه نوپای داماش گیلان مشغول به کار شد.
حاشیه کسب و کار من است
حضور عابدینی در داماش گیلان از ابتدا روزهای پرحاشیه را برای این تیم متصور می ساخت. عابدینی که در مقام یک نیروی به حاشیه رانده شده به رشت آمده بود تا خود را احیا کند و دوباره به تهران برگردد، هر روز جنجال تاره ای می آفرید. او در طول پنج سال مدیریت خود یازده سرمربی مختلف را بر نیمکت داماش گیلان نشاند و همواره همه را بهغیر از خود مقصر انواع و اقسام ضعفهای تیم بیان کرد. افزون بر اینکه او علی احمدی سراوانی را نیز با سمت روابط عمومی در کنار خود داشت که این خود بر حاشیههای تیمش میافزود. روزگار گذشت و مدیر گروه امیرمنصور آریا محاکمه و به اعدام محکوم شد. روزگار افول عابدینی نزدیک بود و عابدینی تلاش میکرد تا هر چه زودتر از این مهلکه بگریزد. با تضعیف جایگاه رویانیان در پرسپولیس، امیر عابدینی در خرداد ۱۳۹۲ مصاحبهای کرد و از آمادگی خود برای مدیر عاملی پرسپولیس سخن گفت. بعد از چندی او به معاونت رویانیان هم رضایت داد و آماده بازگشت به تهران شد. اما رویانیان رفت و پروین آمد و همه رشتهها پنبه شد. حالا امیر عابدینی که پس از کشف اختلاس از سوی قوه قضاییه دیگر مجبور بود برای حفظ حیثیت ورزشی همچنان در رشت بماند. اما عابدینی دیگر از منبع لایزال مالی جدا شده بود و شعار “داماش آسیایی” او می رفت که با سقوط به لیگ دسته یک، رنگ رویا به خود بگیرد. بنابراین عابدینی استراتژی برهم زدن بازی را در پیش گرفت. بعد از هرمشکلی عابدینی مصاحبه می کرد و مسئولین استانی را به عدم حمایت از تیم متهم می ساخت تا بتواند امتیازی بگیرد و بحران را پشت سر بگذارد. این در حالی بود که مردم رشت در اتحادی بی سابقه داماش را مورد حمایت قرار میدادند و مسئولین به هر ساز عابدینی برای همکاری با تیم و حفظ آن در استان تن میدادند. عابدینی هم که گرگ باران دیده روزهای بحران بود حسابی گربه رقصانی می کرد و هر بار با مالکی جدید از راه میرسید و معامله های جدید و امیتازات پشت پرده اوضاع تیم مردمی استان را پیچیدهتر میکرد. انتخابات سال ۹۲ وضعیت عابدینی را بغرنج تر هم ساخت. اشتباه استراتژیک و حمایت از شکست خوردگان انتخابات، بار دیگر او را که اعلام کرده بود سرنوشت داماش در گرو نتیجه انتخابات است، در موضع ضعف قرار داد. این بار اما آش شورتر هم شده بود. داماش در محدوده پایین جدول دست و پا میزد و عابدینی -که قبلا کمک قوه قضاییه برای سامان دادن به اوضاع تیم را با مدیریت نامناسب به هدر داده بود- هیچ حرفی برای گفتن نداشت.
عابدینی به جلو فرار می کند
امیر عابدینی نخست اندیشید تا باز هم همان بازی قدیمی را تکرار کند. او به دنبال فروش دوباره تیم داماش رفت و انگار که آنهمه مصاحبه درباره تعلق تیم به شهر رشت و لزوم حفظ این سهمیه مهم استان گیلان در لیگ برتر را فراموش کرده باشد، در آستانه واگذار کردن تیم داماش به استان خراسان قرار گرفت. همه چیز طبق برنامه بود. عابدینی که بیست درصد سهام باشگاه را در اختیار دارد، تیم را بهشرطی میفروشد که همچون پنج سال گذشته در سمت مدیرعاملی باقی بماند. شرایط مالی هم دوباره خوب میشد و این بار عابدینی در نقش منجی مردم خراسان محبوبیتی دوباره پیدا میکرد. گرند خراسان هم به عنوان تنها تیم لیگ برتری استان خراسان می توانست عامل جذب امتیازات بیشتر برای شرکای اقتصادی جدید باشد. اما در همینجا بود که ناگهان ورق برگشت و هیات فوتبال استان گیلان وارد عمل شد و طبق قانون جلوی انتقال تیم را به خارج ار استان گرفت. تیر عابدینی به سنگ خورد و امیدهایش به یاس تیدیل شد.
اما عابدینی مرد باهوشی است. او خوب میداند کی باید مظلوم نمایی کند و کی فریاد بکشد. امیر عابدینی این بار اما هر دو کار را با هم انتخاب کرد. ابتدا مظلومانه استعفا کرد و سپس فریاد کشید. او البته مانند همه باهوشهای بازنشسته دنیا یک اشتباه بزگ انجام داد. او در یک خطای محاسباتی فراموش کرد باید سر چه کسی فریاد بکشد! امیر عابدینی مصاحبهای کرد و به جای اینکه حداقل مسئولیت بخشی از اشتباهات را به گردن خود بگیرد و از قوه قضاییه بخواهد که فرصت دیگری به او بدهد، تمام تقصیرها را به گردن دیگران انداخت و در حالی که حنایش دیگر رنگی نداشت، به در و دیوار زد و از نحوه انتخاب استاندار و مدیرکل ورزش و جوانان استان ایراد گرفت! این در حالی بود که از بخت بد عابدینی، مسئولیت ورزش و جوانان استان گیلان به تازگی در اختیار کسی قرار گرفته که هم قهرمان ورزشی است و هم استاد دانشگاه. کشتیهای عابدینی بدجور به گل نشستد و از بی تدبیری به مشکلاتش اضافه شد! این شد که ورزشی های استان یکی یکی مصاحبه میکنند و از عابدینی که البته محال است بتواند روزی ادبیات خود را اصلاح کند، خواستند تا لااقل کمی گزیده تر سخن بگوید. مردم فهیم گیلان شایسته مدیرانی فرهیخته و با تدبیرند که درایت را بر هوچی گری و مدیریت را بر موجسواری ترجیح میدهند. لذا به نظر میرسد دوران عابدینیها در حال سرآمدن باشد و اگر او این بار در استعفای خود جدی است، باید گفت “مردی که هوچی گری میکرد دیگر رفته است.”
*********************************************************
